شین میم شین
بوستان
باب سوم
در عشق و مستی و شور
حکایت پانزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۲ ـ ۹۳ )
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
نه مطرب که آواز پای ستور
سماع است، اگر عشق داری و شور
معنی تحت اللفظی:
اگر دارای عشق و شور باشی، نه فقط ساز و آواز مطرب، بلکه حتی صدای پای گاو و خر به گوشتشبیه سماع خواهد بود و تو را به رقص و پایکوبی برخواهد انگیخت.
سعدی
در این بیت شعر
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را منکر می شود.
او فردیت و هویت خاص صدای پای گاو و خر (اوبژکت شناخت) را از آن سلب می کند و چند و چون آن را به چند و چون روانی سوبژکت شناسنده منوط و وابسته می داند.
در تئوری شناخت سعدی،
صدای پای گاو و خر وجود عینی درخود (فی نفسه) و مستقل از سوبژکت انسانی ندارد.
در قاموس سعدی
صدای پای گاو و خر وجود «در خود» (فی نفسه) ندارد.
اگر شنونده صدای پای خر و یا عرعر خر عاشق و شوریده باشد، ما با سمفونی بتهون سر و کار خواهیم داشت.
اما بر خلاف تصور سعدی،
محتوای شناخت هر چیز
در اوبژکت (چیز) مربوطه است و نه عاشق و شوریده بودن سوبژکت شناسنده.
محتوای شناخت هر چیز (هر اوبژکت)،
عینی (اوبژکتیو) است و نه ذهنی (سوبژکتیو.
محتوای شناخت هر چیز (هر اوبژکت)،
مستقل از حالت روانی سوبژکت شناسنده وجود دارد.
در دیالک تیک اوبژکت ـ اوبژکت (در عرصه تئوری شناخت)
نقش تعیین کننده را اوبژکت به عهده دارد، نه سوبژکت (مثلا فرد و شخص) و نه عشق و شور و حال و هوای او.
اوبژکت شناخت
هستی مستقل خاص خود را دارد،
کمیت و کیفیت خاص خود را دارد
و
چه سوبژکت بخواهد و چه نخواهد،
همان است که بطور عینی ـ واقعی هست.
عرعر خر به طور عینی از امواج صوتی مشخصی ترکیب یافته است که با امواج صوتی سمفونی بتهون و سماع تفاوت عینی ـ واقعی دارد.
با شوریده و عاشق کردن سوبژکت
نمی توان از عرعر خر سمفونی بتهون و سماع ساخت.
عاشق شوریده و لاابالی می تواند به انعکاس نادرست عرعر خر در ذهن آشفته خویش بپردازد،
ولی این به معنی تغییر ماهیت عرعر خر نیست.
این به معنی خریت عاشق شوریده است،
که قادر به انعکاس درست اوبژکت شناخت در ذهن خود نیست.
این بدان معنی است که او قادر به تمیز عرعر از سمفونی نیست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر