۱۴۰۴ مهر ۳, پنجشنبه

درنگی در «انسان از دیدگاه مارکس» اثری از اریش فروم (۱۲)

  

 

اریش فروم 

 (Erich Fromm) 

( ۱۹۰۰ – ۱۹۸۰)

 

اریش فروم 

انتقاد اساسی مارکس از سرمایه‌داری 

معطوف به تقسیم ناعدلانۀ ثروت نمیگردد، 

بلکه به تغییر یافتن کار بکاری اجباری، بیگانه و بی‌معنا که انسان را به «موجودی فلج شده» تبدیل کرده است.

 معنی تحت اللفظی:

هدف مارکس از نقد نظام سرمایه داری، فقط انتقاد از تقسیم ناعادلانه ثروت نبوده است.

مارکس منتقد تبدیل کار به چیزی جبری و بیگانه با بشر و بی معنا بوده است.

چنین کاری انسان را مفلوج می سازد.

 به تحلیل مفاهیم فروم در این جمله او ادامه می دهیم:

نقد سرمایه داری

تقسیم ناعادلانه ثروت

تبدیل کار به کردوکاری اجباری، بیگانه و بی معنا

تبدیل بشر به موجودی فلج شده (خرد و خراب و نه فلج شده)
 
۱
اریش فروم 

انتقاد اساسی مارکس از سرمایه‌داری

 یکی از بدترین ضرباتی که بر اعتبار مارکسیسم (و لنینیسم) در مقیاس جهانی فرود آمده است،
تقلیل مارکسیسم (و لنینیسم) به درجه تئوری انقلاب ضد کاپیتالیستی است.

مارکسیسم ـ لنینیسم
 اما علم فلسفی و فلسفه علمی متعالی و صرفنظرناپذیری است.
 مارکسیسم ـ لنینیسم
ضمنا
علوم خاص خود را توسعه داده است.
مثلا
جامعه شناسی مارکسیستی
روانشناسی مارکسیستی
...
 
مارکسیسم ـ لنینیسم
ضمنا
متد مطمئن دیالک تیکی ـ ماتریالیستی
در اختیار همه علوم همه عرصه های هستی  قرار می دهد و می تواند قرار دهد.
به عنون مثال،
ما بیش از ۲۵ سال است که آثار هنری ـ ادبی بیشماری را مورد تجزیه و تحلیل مارکسیستی قرار می دهیم که رشگ انگیزند و بدیلی برای آن وجود ندارد.
 
مراجعه کنید
به
خودآموز خوداندیشی  
قرآن کریم از دیدی دیگر   
.... 
 
 ۲
اریش فروم 

انتقاد اساسی مارکس از سرمایه‌داری 

معطوف به تقسیم ناعدلانۀ ثروت نمیگردد،

اریش فروم
چنان وانمود می کند که انگار، هدف و آماج مارکس (و در واقع مارکسیسم ـ لنینیسم)
 تجدید نظر در تقسیم ثروت (درجه استثمار نیروی کار) است.

انگار
هم و غم و فکر و ذکر مارکسیسم ـ لنینیسم
سیر کردن شکم زحمتکشان است و بس.
این چیزی جز تحقیر و تحریف و تخریب مارکسیسم ـ لنینیسم نیست.
 
کشف تئوری اضافه ارزش و ارائه راه حلی رادیکال برای خاتمه دادن به استثمار زحمتکشان توسط طبقه سرمایه دار
فقط یکی از اجزای علمی ـ اقتصادی مارکسیسم بوده است.
تئوری اضافه ارزش
 فقط یکی از مفاهیم اقتصادی ـ سیاسی مارکسیسم بوده است.
 
محتوای این تئوری را کشف منبع اصلی ثروت اجتماعی تشکیل داده است.
به همین دلیل مارکس 
منبع طبیعی ثروت اجتماعی (مثلا صید ماهی ها و شکار حیوانات و چیدن میوه ها و غیره) 
را
هم
 خاطرنشان شده است.

۳
اریش فروم 

انتقاد اساسی مارکس از سرمایه‌داری 

معطوف به تقسیم ناعدلانۀ ثروت نمیگردد، 

بلکه به تغییر یافتن کار بکاری اجباری، بیگانه و بی‌معنا که انسان را به «موجودی فلج شده» تبدیل کرده است.

 به زعم اریش فروم
محتوای مارکسیسم  
را 
کشف تبدیل کار در جامعه سرمایه داری به کاری اجباری، بیگانه و بی معنا
و
کشف تبدیل انسان (؟) (و درواقع، کارگر) به موجودی خرد و خراب
تشکیل می دهد.

این چیزی جز سوء استفاده بی شرمانه و ابلهانه علمای بورژوایی ـ امپریالیستی
 از مفهوم بیگانگی نیست که مارکس در ایام جوانی در گروند ریسه یاد داشت کرده است.
 
مراجعه کنید
به

 

بیگانگی

(از خود بیگانگی)

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11056

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11062

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11066

 

پایان


درنگی 

در 

دیالک تیک چیز پرستی و خود پرستی

 و

 دیالک تیک خودفریبی و از خود بیگانگی

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5622

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5623

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5624

 

پایان 

خود این ادعای معیوب منسوب به مارکس باید تحلیل مارکسیستی شود.
 
 ادامه دارد.

۱ نظر: