۱۴۰۴ شهریور ۲۸, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۱۳۰۴)

   

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۲ ـ ۹۳ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

  

تو را با حق آن آشنائی دهد

که از دست خویش ات رهائی دهد

معنی تحت اللفظی:

چیزی کسی را به حق شناسی رهنمون می شود که او را از شر خودش رهایی بخشد.

 

در این بیت شعر

تئوری شناخت و یا معرفتی سعدی تبلیغ می شود:

برای شناخت هر چیزی مثلا حق باید به خودفراموشی   مبادرت ورزید.

یعنی

صرفنظر از منیت خویش

پیش شرط شناخت حق است

و

نه بررسی علمی و عقلی و تجربی و عملی حق.

 

سؤال این است که سعدی چگونه به این نظر رسیده است؟

سعدی

دیالک تیک سوبژکت شناخت و اوبژکت شناخت

را

به صورت دیالک تیک فرد و حق بسط و تعمیم داده است

و

به این نتیجه رسیده است که خودشناسی و خودپرستی مانعی در راه حق شناسی و حق پرستی است.

هدف سعدی در این باب بوستان

تشریح عشق است.

عشق

یکی از چیزهایی است که آدمی را از شر خودش (از خودخواهی و خودپرستی) رهایی می بخشد و به معشوق پرستی سوق می دهد.

سعدی

در این بیت شعر جای معشوق را با حق پر می کند.

 

اکنون می توان به اهمیت مقوله «عشق» برای ایدئولوگ های نظام فئودالی ـ بنده داری پی برد.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

دیالک تیک من و غیرمن را به شکل دیالک تیک انسان و خدا بسط و تعمیم می دهد و راه آشنائی با حق را در خود فراموشی، در رهائی از خویشتن خویش، در از خودبیگانگی، در جنون موسوم به عشق می داند.

 

سعدی

عملا دیالک تیک های یاد شده را به شکل دیالک تیک هیچ و همه چیز مسخ و مثله و مخدوش می کند.

سعدی

 در این بیت شعر

دیالک تیک انسان و خدا را به نفع خدا و به ضرر انسان مثله و مخدوش می کند.

انسان برای آشنائی با حق، که در فلسفه سعدی و حافظ تحت عنوان «دوست» مطرح می شود،

 باید از روی جنازه خویش بگذرد.

عشق شرایط لازم برای آدمیت زدانی و خود ستیزی انسان فراهم می آورد.

عشق

(و در فلسفه حافظ شراب و عشق)

خرد را از عرصه به در می راند، فهم و فراست انسانی را به آتش می کشد و از او موجودی لاابالی، بی خیال، بی اعتنا به نام و ننگ، بی تفاوت به جامعه و جهان پدید می آورد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر