سیاوش کسرایی
(۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۴)
استخوانهایی از سفره ی رنگارنگش
که به سوی ما پرتاب شده
باوفامان کرده ست.
معنی تحت اللفظی:
استخوان هایی که ارباب از سفره رنگینش به سوی ما می اندازد،
سبب وفاداری مان به او شده اند.
درک سیاوش از سگ درک نادرستی است.
دلیل وفاداری سگی به کسی،
دلیلی مادی ـ معیشتی نیست.
دلیل صحت این نظر ما، خوابیدن سگی بر روی قبر حریفی است.
چون مرده قادر به انداختن استخوانی جلوی او نیست.
برای سگان فقر و ثروت حریف و میزان برخورداری اش از «احسان» او تعیین کننده نیست.
حتی کمیت و کیفیت رفتار حریف
تغییر تعیین کننده ای در وفاداری سگ نمی دهد.
سگ حریف مرفه
وفادارتر از سگ حریف فقیر نیست.
سگ علیل و ذلیل و کور و کر و لال به همان اندازه وفادار است که سگ حریف بی نقص.
سگ
اولا
معتاد به مولکول های شیمیایی بویناک اندام حریف است.
این مولکول های شیمیایی بویناک
در فضا منتشر می شوند و فقط برای سگان (و دیگر جانوران) قابل ادراک اند و نه برای بشر.
این استعداد ژنه تیکی ـ شیمیایی خاص سگان نیست.
مورچگان هم به همین زبان با اعضای همبود خود هماندیشی می کنند.
اتفاقا
ساختار شیمیایی فرمون مورچگان (ملخ ها و غیره)
هم تعیین شده است،
هم تولید (سنتز) شده است
و
هم به محک آزمون و آزمایش زده شده است.
سگ ها
(و اصولا همه جانوران)
جهان پهلوان بو شناسی اند.
سگ ها حتی قادر به ادراک تحولات شیمیایی و بیوشیمیایی در اندرون اندام بشری اند
که
در پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد.
در حوادث طبیعی از قبیل زلزله و ردیابی مجرمین و غیره هم از این استعداد سگ استفاده همه جانبه می شود.
سگ در این شعر سیاوش
البته
سمبل و استعاره ای است.
به همین دلیل باید گروهی از اعضای جامعه را پیدا کرد که مورد نظر سیاوش اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر