اریش فروم
(Erich Fromm)
( ۱۹۰۰ – ۱۹۸۰)
انتقاد اساسی مارکس از سرمایهداری
معطوف به تقسیم ناعدلانۀ ثروت نمیگردد،
بلکه به تغییر یافتن کار بکاری اجباری، بیگانه و بیمعنا که انسان را به «موجودی فلج شده» تبدیل کرده است.
معنی تحت اللفظی:
هدف مارکس از نقد نظام سرمایه داری، فقط انتقاد از تقسیم ناعادلانه ثروت نبوده است.
مارکس منتقد تبدیل کار به چیزی جبری و بیگانه با بشر و بی معنا بوده است.
چنین کاری انسان را مفلوج می سازد.
بگذارید مفاهیم فروم را در این جمله او مورد تأمل قرار دهیم:
نقد سرمایه داری
تقسیم ناعادلانه ثروت
تبدیل کار به کردوکاری اجباری، بیگانه و بی معنا
تبدیل بشر به موجودی فلج شده (خرد و خراب و نه فلج شده)
۱
نقد سرمایه داری
فروم
(و بخش اعظم روشنفکریت بورژوایی)
چنان وانمود می کند که انگار نقد مارکس از چیزی
به طور اوتوماتیک
مساوی با نقد مارکسیستی ـ لنینیستی از آن چیز است.
حضرات
به هر دلیلی
میان اسم (مارکس) و ایسم (مارکسیسم) علامت تساوی می گذارند.
یعنی
عملا
دعاوی مارکس در تمام طول حیاتش
را
مارکسیستی قلمداد می کنند.
از این خبرها نیست.
مارکسیسم علمی فلسفی و یا فلسفه ای علمی است
و
مارکس
مارکسیست مادر زاد . مادام تاعمر نبوده است.
مارکس
در طول حیات خود و در روند کار فکری و مبارزه انقلابی رشد کرده است و نظرات خود را مرتب نقد و تصحیح و تکمیل کرده است.
وقتی هم که گفته است که «من مارکسیست نیستم»، منظورش همین بوده است.
نقد مارکس از نظام سرمایه داری
در تمام طول حیات مارکس، یکسان نبوده است.
مارکس که در تمام طول حیات خود
از مفهوم فرماسیون های اقتصادی خبر نداشته است تا از چیستایی ماهوی سرمایه داری با خبر باشد.
مارکس در روند تحلیل نظرات فلاسفه و علمای دیگر
گام به گام به کشف مفاهیم مارکسیستی نایل آمده است.
علاوه بر این،
مارکس فقط نقاد کاپیتالیسم نبوده است.
مارکس ضمنا مداح کاپیتالیسم بوده است.
مراجعه کنید
به
صفحات آغازین «مانیفست حزب کمونیستی»
مارکس
کاپیتالیسم
را
صد هزار بار بهتر از دوران توحش و بربریت و کمون اولیه و برده داری و فئودالیسم دانسته است.
پرولتاریا هم به همین سان.
پرولتاریا که به طرز زیست بشریت در دورا ن توحش و بربریت و کمون اولیه و توده برده در نظام برده داری و توده رعیت و پیشه ور در نظام فئودالی
حسرت نخورده است.
حتی عمله های ایران
علنا
از انقلاب ضد فئودالی سفید استقبال و دفاع کرده اند.
چه رسد به پرولتاریای صنعتی.
تحلیل مارکس از فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
ضمنا
تحلیلی دیالک تیکی بوده است و نه نقدی مکانیکی و خرکی و زورکی.
یعنی
مارکس
هم
ستایشگر دستاوردهای بورژوازی در همه زمینه ها بوده است
و
هم
منتقد پیامدهای منفی اقدامات آن در همه زمینه ها.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر