۱۳۹۹ مهر ۲۶, شنبه

قصه های کودکان از جینا روک پاکو (۶)

 

جینا روک پاکو  

(۱۹۳۱)

برگردان

میم حجری 


قصه گربه ها

۵

موسی و بیگانه

 

·    موسی سالار پشتبام ها بود.

 

·    موسی گربه نره سیاهپای گوشخاکستری غول آسائی بود و لکه ای خاکستری روی چشم چپش داشت.

 

·    موسی روزها در خانه زیر شیروانی کلابونکه زندگی می کرد.

 

·    اما زندگی واقعی او شب ها شروع می شد.

 

·    شب که می شد، موسی با کله مهیب افراشته، یکه و تنها گام به پشتبام ها می نهاد.

 

·    موسی همه صداها را و بوها را می شناخت.

 

·    هر آجر بام و هر شکافی تحت کنترل او بود.

 

·    موسی گربه نره مسنی بود.

 

·    دوره بازی گوشی های او، دوره ای که او پرنده شکار می کرد، سپری شده بود.

 

·    او اکنون می توانست، ساعت های متوالی کنار آنتن تلویزیون در پشتبام های مسطح بنشیند، پاهای پیشین خود را جمع کند و نگاهش را به درون خویش، به اعماق شخصیت گربه ای خویش بدوزد.

 

·    موسی به کسی و چیزی نیاز نداشت.

 

·    او خودش برای خودش کافی بود.

 

·    با این حال، روزی از روزها، اتفاق غیرمنتظره ای رخ داد:

·    گربه ای پا به پشتبام گذاشت.

 

·    گربه نره ای باریک اندام، بلند قامت با موهای مشکی و با پاهای سپید.

 

·    موسی نخست فکر کرد که خواب می بیند.

 

·    بیگانه، اما با احتیاط و هراس یک دزد، نزدیک و نزدیکتر آمد.

 

·    موسی چشم هایش را تنگ کرد و غرید.

 

·    بعد نوک دمش را به حرکت در آورد.

 

·    این بدان معنی بود که او قصد جهش و هجوم دارد.

 

·    گربه نره بیگانه ایستاد.

 

·    بعد در فاصله ای دور از موسی نشست و به جهت مخالف چشم دوخت.

 

·    موسی چشم هایش را بست.

 

·    اما در تمام اوقات زیر چشمی مواظب گربه بیگانه بود.

 

·    حوالی صبح گربه بیگانه رفته بود.

 

·    اما از این به بعد، هر شب می آمد.

 

·    موسی در آغاز روی خوش نشان نمی داد.

 

·    بعد اما حضور او را که هرگز نزدیکتر نمی آمد، تحمل کرد.

 

·    موسی در یکی از این شب های تابستان، حس کرد که چشم به راه گربه بیگانه است.

 

·    اندکی بعد ـ وقتی که ماه گرد بود ـ موسی تصمیم خود را گرفت.

 

·    آنگاه پا شد و صدای دوستانه ای از خود بیرون فرستاد.

 

·    بعد راه افتاد و گربه بیگانه پا شد و به دنبال او رهسپار شد.

 

·    موسی به گربه نره جوان پشتبام ها را نشان داد.

 

پایان

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر