۱۳۹۳ بهمن ۲۲, چهارشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (۶)

 
جمعبندی و ویرایش از
ربابه نون

فریدون مشیری
به محمد زهری

فرق بسيار است بين جان انسان و حباب
هر دو بر باد  اند، اما كارشان از هم جدا:

نقش پايي مانده بود از من، به ساحل، چند جا
ناگهان شد محو، با فرياد موجي سينه سا

آن كه يك دم، بر وجود من، گواهي داده بود،  
از سر انكار، پرسيد:
«كو، كي، كِي، كجا؟»

ساعتي بر موج و بر آن جاي پا حيران شدم
از زبان بي زبانان مي شنيدم نكته ها:

«اين جهان، دريا، زمان، چون موج، ما مانند نقش،
لحظه اي مهمانِ اين هستي دِهِ هستي ربا

يا سبك پرواز تر از نقش، مانند حباب،
بر تلاطم هاي اين درياي بي پايان رها

لحظه اي هستيم سرگرم تماشا،  ناگهان
يك قدم آن سوي تر، پيوسته با باد هوا»  


باز مي گفتم:
«نه، اين سان داوري ـ بي شك ـ خطا ست .
فرق بسيار است بين نقش ما با نقش پا.

فرق بسيار است بين جان انسان و حباب
هر دو بر باد  اند، اما كارشان از هم جدا:

مردماني جان خود را بر جهان افزوده اند
آفتاب جان شان در تار و پود جان ما  

مردماني رنگ عالم را دگرگون كرده اند
هر يكي در كار خود، نقش آفرين همچون خدا  

هر كه بر لوح جهان نقشي نيفزايد ز خويش،
بي گمان چون نقش پا محو است در موج فنا

نقش هستي ساز بايد، نقش برجاماندني
تا چو جان خود، جهان هم جاودان دارد تو را»
پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر