۱۳۹۳ بهمن ۲۲, چهارشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (۴۶)

احسان طبری (1295 ـ 1368) 
تحلیلی از شین میم شین

مقنع گفت:  
«گر اکنون مرا، پيکر شود نابود
روان من نمی ميرد، به پيکرها شود پيدا
ز دالان حلول (نفوذ)  آيم به جسم مردم شيدا
برانگيزم يکی آتش به جان خلق آينده» 
مقنع شد به گور، اما مقنع ها شود زنده

·      معنی تحت اللفظی:
·      مقنع گفت:
·      «اگر من بمیرم، روحم نمی میرد.
·      بلکه در  جسم انسان های دیگر پدیدار می گردد.
·      و لذا من از راهرو تناسخ وارد اندام آدمیان شیفته و شیدا می شوم و در جان نسل های آتی آتش بر می انگیزم.»
·      مقنع راست می گفت.
·      او را کشتند و به خاک سپردند، ولی مقنع ها پا به عرصه حیات نهادند.

۱

·      احسان طبری در این بند شعر، تئوری تناسخ روح مقنع را هم تشریح می کند و هم آن را با استفاده از تسلیحات معرفتی ـ فلسفی ـ هنری ـ استه تیکی، بازتعریف می کند.

·      شکی نیست که روح آدمی که مقنع با روان آدمی یکسان تصور می کند، فقط در چارچوب دیالک تیک جسم و روح وجود دارد و می تواند وجود داشته باشد.

·      با تخریب، تجزیه و تلاشی سازمان سلولی اندام های نباتی و حیوانی (انسانی) این اندام ها (ارگانیسم ها) سلب روح و  حیات می شوند.

·      روح نتیجه سازمان ارگانیکی اندام ها ست و پس از مرگ و تجزیه و تلاشی اندام، نمی تواند زندگی مستقلی داشته باشد.

·      عالم ارواح و فنا ناپذیری روح، جفنگی بیش نیست.

۲ 
مقنع گفت:  
«گر اکنون مرا، پيکر شود نابود
روان من نمی ميرد، به پيکرها شود پيدا
ز دالان حلول (نفوذ)  آيم به جسم مردم شيدا
برانگيزم يکی آتش به جان خلق آينده» 
مقنع شد به گور، اما مقنع ها شود زنده
 
·      طبری هم این را می داند.
·      طبری اما روح را به معنی ایده و اندیشه معنی می کند.
·    بدین طریق و با این بازتعریف، تئوری تناسخ روح مقنع، با تئوری نفوذ تئوری در توده (مارکس) جایگزین می شود.
·      برای درک منظور طبری نیز باید از تئوری تجربی، منطقی و علمی مارکس با خبر بود.
·      به همین دلیل اشعار احسان طبری را می توان اشعار فلسفی هم محسوب داشت.
·      با تحت اللفظی معنی کردن اشعار طبری نمی توان به محتوای آنها پی برد.

۳
مقنع گفت:  
«گر اکنون مرا، پيکر شود نابود
روان من نمی ميرد، به پيکرها شود پيدا
ز دالان حلول (نفوذ)  آيم به جسم مردم شيدا
برانگيزم يکی آتش به جان خلق آينده» 
مقنع شد به گور، اما مقنع ها شود زنده
 
·      تئوری مارکس در این زمینه این است و واقعا هم چنین است که تئوری (اندیشه، ایده، نظر، دانش، علم، فن) پس از درک و هضم شدن از سوی توده، به قوه ای مادی بدل می شود.

·      قوه مادی ئی که می تواند سیستم اجتماعی ـ اقتصادی مادی را متحول سازد.

·      امتحان شخصی صحت نظر مارکس دشوار نیست.

·      بنی آدم از صغیر تا کبیر، به محض جذب دانش در هر زمینه، دستخوش بی تابی درونی و روحی می گردد و تا آن ایده و اندیشه جدید را به محک تجربه نزند و جامه عمل نپوشاند، آرام نمی گیرد.

۴
·      این حقیقت امر، البته فقط خاص ایده و اندیشه علمی و انقلابی نیست.

·      ایده و اندیشه خرافی، مذهبی، ملی، شووینیستی و حتی فاشیستی و فوندامنتالیستی نیز به همین سان است.

·      به همان سان که روح (ایده، اندیشه، ایدئال) علمی و انقلابی پس از جذب توده و یا طبقه گشتن به قوه مثبت و سازنده ی مادی بدل می شود، به همان سان نیز روح ارتجاعی، خرافی، مذهبی، فاشیستی و فوندامنتالیستی پس از جذب طبقه و یا توده گشتن به قوه منفی و مخرب مادی بدل می شود.

·      ضرورت مبارزه ایده ئولوژیکی نیز به همین دلیل است.

·      در غیاب مبارزه ایده ئولوژیکی علمی و انقلابی، طبقه و توده بوسیله ایده ئولوژی دشمنان تاریخی و طبقاتی خویش مسموم می شوند و به آلت دست بدترین دشمنان خویش بدل می شوند.

۵

·      غلط و مضر و زیانبار بودن شعار خرافی «تفاوت در اندیشه، وحدت در عمل»، که امروزه عه زاب و جریانات سر تنت طلب و سلطنت طلب برای عوامفریبی و چه بسا برای خود فریبی و «خودی» فریبی مطرح می سازند، نیز به همین دلیل است.

·      بدون اشاعه پیگیر و دفاع از تئوری علمی و انقلابی نمی توان به مبارزه علمی و انقلابی ثمربخش مبادرت ورزید.

۶
مقنع گفت:  
«گر اکنون مرا، پيکر شود نابود
روان من نمی ميرد، به پيکرها شود پيدا
ز دالان حلول (نفوذ)  آيم به جسم مردم شيدا
برانگيزم يکی آتش به جان خلق آينده» 
مقنع شد به گور، اما مقنع ها شود زنده
 
·      منظور احسان طبری هم همین است:
·      ایده و اندیشه و ایدئال مقنع به مثابه روح در نسل های بعدی نفوذ می کند و به تشکیل مقنع ها منجر می شود.

·      دقت نظری طبری در مفاهیم «مردم شیدا» و «خلق آینده» نمودار می گردد:
·      روح انقلابی مقنع به شرطی می تواند به تشکیل مقنع ها بینجامد که افراد مورد نظر شیفته و شیدای حقیقت عینی  باشند.

·      آتش انقلابی مقنع نیز نه در جان هر فردی از هر طبقه و قشر و گروهی، بلکه در جان خلق مولد و زحمتکش برانگیخته می شود.
·      با قرائت یاسین در گوش هر کسی، نمی توان او را به حقیقت عینی مؤمن ساخت و به خادم خلق مبدل نمود.

·      به قول شیخ شیراز: 

باران که در لطافت طبعش دریغ نیست در باغ، لاله روید و در شوره زار، خس.


·      این را رنگرزی روزی به قارئان کودک و کور یاسین گفت.

·      یادش به یاد باد.

·      پرولتر بشردوست بشرشناس مجرب و دانشمند.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    · مقنع راست می گفت.
    · او مرد، ولی مقنع ها پا به عرصه حیات نهادند.

    پاسخحذف