۱۳۹۳ بهمن ۲۰, دوشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (۳)


جمعبندی و ویرایش از 
ربابه نون

شاعر شب نامه
سیاوش  رضازاده 
(رشت،  ۲۲  بهمن ماه  سال ۱۳۹۲ خورشیدی)


۱
 مهدی اخوان ثالث  ( م . امید )  
راجع به محمد زهری می گوید:

« زهری می کوشد هر چه دارد از خودش باشد و این خیلی مهّم است.
از این رو ،  من متاسف نیستم از این رو که می بینم از بسیاری جهات نتوانسته است به سرمشق های خود،  نزدیک شود .
زیرا کوششی است که شاید اگر به نتیجه برسد، می تواند بسیار با ارزش باشد.
من در شعر های زهری  بیشتر از آن هایی خوشم می آید که رنگی اصیل تر از خودش،  زندگی اش و زادگاهش دارد.

او،  هنرمندی پُرکار و متواضع است.
از غرور احمقانه ی بی دلیلی که دامنگیر بسیاری از اهل ذوق جوان ما شده،  حتّی المقدور می پرهیزد.»

۲
 محمود کیانوش
 ـ شاعر و پژوهشگر معاصر ـ
در نقدی بر اشعار محمّد زهری می نویسد:


«مضامین اشعار  زهری چندان متنوع نیست.
سخنان مردی است که یک زمینه ی  انفعالی  ذهن دارد و از این زمینه همواره آگاه است.
این مضامین مبین دو گونه امیدند:
یکی،  امیدی شبیه به یاس  یا اندوه 
و یکی،  امیدی در سایه ی ناتوانی

و هیچگاه این امید ساختگی و فریبنده نیست.

در بعضی از قطعه های او،  گله از بی دردی  و نامردی مردم زمانه می رود.
غمناک است که مردم،  دمی را غنیمت بدانند  و  ولنگار  و تن آسای باشند.
برای چند روزی  بر وفق مراد زیستن،  به ریا و پستی تن بدهند و مقام انسان را به پلیدی بکشند.
از همین رو، انسان   یکی از محور های مهّم شعر  دکتر محمّد زهری است که در وجه غالب بدان می پردازد.
او هر چند گاه ملتمسانه آرزو می کند که
 ای کاش انسان با انسان دوست بود. 

امّا بیشتر اوقات انسان  برای او به صورت یک قهرمان یا یک شهید جلوه کرده 
و  دکتر محمّد زهری با همه ی عشق و شوق به ستایشش برمی خیزد .

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر