۱۳۹۳ بهمن ۲۳, پنجشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (۸)


جمعبندی و ویرایش از
ربابه نون
پیشکش به معلمم
محمود 
بلیط فروش شرکت واحد

محمد زهری
حرف را رها کنیم.
در باب شعر و شاعری (به نحو اعم) و در باره ی خودم و شعرم (به نحو اخص )
هیچ حرفی ندارم و بی پیرایه تر آنکه
نمی توانم هم داشته باشم.
اصلا گفت و گو در این زمینه، کار من نیست.
 در این فراز از کلام محمد زهری  از عام اندیشی و یا فلسفی اندیشی طبیعی و اصیل او پرده برمی افتد:

۱
او دیالک تیک منفرد (خاص) و عام را به شکل دیالک تیک بالاخص و بالاعم و ضمنا به شکل دیالک تیک خویشتن و شعرش از سوئی و شعر و شاعری از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد و اعلام می دارد که در هیچکدام از دو زمینه حاضر به ابراز نظر نیست.

پیش شرط تبیین موجز، فشرده، دقیق و دقت مند نظر خویش، همین عام اندیشی و یا فلسفی اندیشی او ست.

۲

پیشاهنگ بی بدیل این طرز تفکر و طرز تبیین شیخ شیراز است.
کمیت و حجم دو اثر اصلی این حکیم بی همتا در مقایسه با کمیت و حجم آثار شعرا و حکمای دیگر بغایت ناچیز است.
ارجمندی دو اثر اصلی و ابدی مجموعا ۲۰۰ صفحه ای او اما در کیفیت و غنای خارق العاده سخن او ست.

شیخ شیراز در جمله کوتاهی به اندازه چندین صفحه اندیشه در اختیار خواننده قرار می دهد.

۳

محمد زهری بلحاظ طرز تبیین سخن ـ چه شعر باشد و چه نثر ـ شباهت غریبی به شیخ بی همتای شیراز دارد.

خیلی ها و بویژه سیاوش کسرائی هم به این حقیقت امر واقف بوده اند:

  او شعر می سرود،
 اندک و کوتاه
 گویا دمی و آه


۴
سیاوش در این بند شعر کوتاه خویش، بر خلاف خیلی از دیگر صاحب نظران، در کمیت و فرم شعر محمد زهری درجا نمی زند:
او دیالک تیک کمیت و کیفیت را و ضمنا دیالک تیک فرم و محتوای شعر محمد زهری را به شکل دیالک تیک اندک و کوتاه (دم و آه) و پیام به فردا (محتوای انقلابی و بالنده شعر او) بسط و تعمیم می دهد:

اما
 گلبانگ او پیام به فردا بود


۵
سیاوش ضمنا به خودویژگی تفکر محمد زهری گریز می زند که ام المسائل است و باید در روند این تحلیل، حتی المقدور کشف و ریشه یابی  شود:

اما
 گلبانگ او پیام به فردا بود،
کز درد برکشید، در این خانه ی خراب

محمد زهری گلبانگ انقلابی خود را از درد برمی کشد.

۶
این کشف سیاوش، کشف فوق العاده ریشه ای، رهگشا و رادیکالی است.
برای اینکه همین «گلبانگ درد» بیانگر هویت و ضمنا تفاوت تعیین کننده ی محمد زهری است.

این هویت بلحاظ فرم خاص محمد زهری نیست.
روشنفکران (فلاسفه و شعرا و نویسندگان و غیره) بیشمار دیگر ـ هم در سطح ملی و هم در مقیاس جهانی ـ نیز بوده اند که ضجه و ناله و فریاد و پرخاش دردشان گوش فلک را کر کرده  بود.
کسب و کار اصلی  روشنفکران بورژوائی واپسین و روشنفکران فئودالی واپسین به رخ این و آن کشیدن «درد عظیم»  خویش و امثال خویش بوده و است.
کسب و کار شوپنهاور و نیچه و هدایت و شاملو و غیره نیز فریاد از درد بوده است.

۷
گلبانگ درد محمد زهری اما علیرغم شباهت فریبای ظاهری با نمایندگان اقشار و طبقات اجتماعی ارتجاعی، انقلابی (فرداگرا) بوده است.
سیاوش بدین طریق و با این ترفند میان ضجه درد شعرای فاشیسم و گلبانگ درد محمد زهری مرزبندی دقیق می کند.
بدین طریق از دیالک تیک هویت و تفاوت پرده برمی افتد.

ما به این مسئله بر می گردیم.

۷
اما
 گلبانگ او پیام به فردا بود،
کز درد برکشید، در این خانه ی خراب

سیاوش با مفهوم «در این خانه خراب» هم از دلیل اوبژکتیو (عینی) این سوبژکتیویته محمد زهری پرده برمی دارد و هم بغض غلیظ به چرک نشسته دیرین خود را به خشمی می ترکاند.
مفهوم «این خانه خراب» سیاوش حاوی و حامل دنیائی تجربه تلخ و شناخت و تفکر و حکمت است و باید مورد تأمل عمیق قرار گیرد.

۸
حرف را رها کنیم.
در باب شعر و شاعری (به نحو اعم) و در باره ی خودم و شعرم (به نحو اخص )
هیچ حرفی ندارم و بی پیرایه تر آنکه
نمی توانم هم داشته باشم.
اصلا گفت و گو در این زمینه، کار من نیست.

محمد زهری در این فراز از کلام مختصر خویش تمامت حقیقت را بر زبان نمی راند.

محمد زهری آکادمیسن مارکسیست طراز نوینی است و هر عام اندیشی اصولا قادر به ابراز نظر در هر زمینه ای است، چه رسد به متفکر ژرف اندیشی از قبیل محمد زهری.

لنین بدرستی می گفت:
همه از مارکسیسم بی وقفه دم می زنند، ولی کسی واقعا نمی داند که مارکسیسم چیست.

محمد زهری بیشک خود را و اشعار و افکار خود را به موضوع شناخت خویش بدل کرده است.
اشعار از ریشه رئالیستی او دال بر همین حقیقت امر اند.

ضمنا هر مولدی اصولا مولود خود را مورد بررسی پیگیر و خستگی ناپذیر قرار می دهد:

الف
دلیل اولش این است که مولود هر کس عشق بزرگ بی بدیل او ست.
فرق هم نمی کند که آن کودکی باشد و یا شعری.
تندیسی باشد و یا تنگ شراب و آبی.

ب

دلیل دومش این است که مولد در مولود خود ماهیت خلاق خود را به تماشا می نشیند و به لیاقت خلاق خود پی می برد و حظ اصیل و بی بدیل می برد.

مادرها بویژه لحظه به لحظه کودکان خود را بررسی می کنند.
شباهت های موجود میان فرزندان و مادران و پدران را کشف و با فخر و حظ و لذت نوعی عظیمی تبیین می دارند.
فرق هم نمی کند که شباهت ها صوری و ساختاری باشند و یا اخلاقی و رفتاری.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر