۱۳۹۳ بهمن ۲۸, سه‌شنبه

خرد (عقل) (5) (بخش آخر)


پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان شین میم شین

·        جامعه بورژوائی که حقانیت تئوریکی خود را با توسل به خرد اثبات کرده بود، بمثابه نامعقول ترین نظام ها وارد صحنه جهان می شود و خرد عام انسانی تفکر کلاسیک بورژوائی، خود را بمثابه خرد بورژوائی در میزان اضافه ارزش رسوا می سازد.

1
·        نظریه پردازان طبقه بورژوازی حاکم این واقعیت امر را طبیعی قلمداد می کنند و تفکر کلاسیک بورژوائی در این سازش با مناسبات آنتاگونیستی (آشتی نائذیر)  کاپیتالیستی، دیگر نه معقول، بلکه مثبت (یعنی تأییدگر) از کار در می آید.
·        و طولی نمی کشد، که تفکر بورژوائی موضع پیشین خود را مبنی بر تحول واقعیت برمبنای خرد، بکلی ترک می گوید و به ایراسیونالیسم (خردستیزی) مدافع سیستم استحاله می یابد.

·        مراجعه کنید به  ایراسیونالیسم (خردستیزی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2

·        انگلس در این زمینه می نویسد:
·        «ما اکنون می دانیم که این حکومت خرد، چیزی جز حکومت ایدئالیزه شده بورژوائی نبوده است.
·        همانند متفکران پیشین، متفکران بزرگ قرن هجدهم نیز قادر نبودند از سدهائی که دوران شان بر سر راه آنان برپا کرده بود، بگذرند.»
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 19، ص 190)

3
·        توسعه مفهوم خرد در سیستم های فلسفه کلاسیک بورژوائی به فصل «توهمات دلاورانه» بورژوازی مترقی تعلق دارد.

4
·        بورژوازی مترقی برای ورود به صحنه تاریخ به مفهوم خرد نیاز داشت.

5
·        او به مفهوم خرد، بمثابه خرد عام انسانی نیاز داشت، تا قبل از همه «محتوای بورژوائی محدود مبارزات خود را پرده پوشی کند و عشق خود را بمقام تراژدی بزرگ اجتماعی ارتقاء دهد.»  

6
·        تفکر کلاسیک بورژوائی، بلحاظ نتیجه روند تاریخی، محتوای واقعی گذار از جامعه فئودالی به جامعه بورژوائی (یعنی گذار از یک جامعه مبتنی بر استثمار به جامعه مبتنی بر استثمار دیگر) را پرده پوشی می کند.

7
·        چون بورژوازی آغازین، به سبب شرایط طبقاتی خویش، همیشه فقط از یک جنبه (یعنی تنها از نظر خصومت با فئودالیسم، نهادها و ایدئولوژی فئودالی) مترقی بود، نمی توانست پیشرفت اجتماعی را بمثابه یک کلیت تقسیم ناپذیر در اختیار گیرد.
·        از این رو بلحاظ عینی بی دلیل نبوده، که ایدئولوژی بورژوائی پس از استقرار نظام کاپیتالیستی، خرد و همه شعارهای مبتنی بر آن را دور می اندازد و یا حداقل در مورد همه مردم صادق نمی داند.

8
·        اکنون موضوع خرد وارد ایدئولوژی طبقه ای شده است، که آزادی اش بمعنی آزادی کل بشریت از استثمار و ستم خواهد بود.
·        به عبارت دیگر، خرد اکنون وارد جهان بینی علمی پرولتاریا شده است.

9
·        و لذا خرد فرمولبندی شده از سوی فلسفه کلاسیک بورژوائی با قدم گذاشتن طبقه کارگر به صحنه تاریخ، با نقش تاریخی ـ جهانی پرولتاریا عجین شده است و تمایلات انتقادی ناشی از آن، گشتاورهای عمده فلسفه طبقه کارگر (ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی) را تشکیل می دهند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر