۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (65)


سیاوش کسرائی (1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
شین میم شین
بر سرزمین سوختگی

در کوچه همچنان
جنگ عبور از زره واقعیت است
و عاشقان تیزتک ترس ناشناس
بنهاده کوله بار تن، جست می زنند
پرواز می کنند.

·       معنی تحت اللفظی:
·       در کوچه و برزن جنگ برای عبور از زره واقعیت کماکان جریان دارد و عاپقان تند رو بی باک کوبه بار تن بر زمین می نهند و پرواز می کنند.

·       سیاوش در این بند شعر، از وضع پارادوکسی و ضد و نقیض جامعه خویش سخن می گوید:

1

·       ضمن سرخوردگی مبارزان دیروز و رسیدن شان به «فلسفه ای تازه»، در کوچه همچنان مردم از پیر و جوان در تلاش گذر از زره دشوار واقعیت بی رحم کاپیتالیستی اند و درست در همین اثنا، گروهی از جوانان به اصطلاح «عاشق تیزتک ترس ناشناس»  از «کوله بار تن» صرفنظر می کنند، عارفانه جست روحانی می زنند و پرواز می کنند:

2

·       جوانان برخاسته از اشرافیت فئودالی، روحانی و تجاری «جنگ» «مسلحانه» کذائی را عارفانه ـ بطرزی ایراسیوالیستی از جنس عرفان دیرآشنا ـ  «هم استراتژی ـ هم تاکتیک» جار می زنند و ـ عارفانه تر ـ دیالک تیک بقا و فنا را از هم می گسلند، بقا را بطرزی مکانیکی ـ متافیزیکی دور می اندازند و فنا را با کبکبه و دبدبه بر تخت می نشانند تا یاوه «رد تئوری بقا» را در کوچه و برزن فریاد کنند.   

3

·       در سحرگاه روزی از روزها، روزنامه ها از حادثه سیاهکل گزارش می دهند و روح کرخت جامعه گرفتار در سرگیجه انقلاب بورژوائی سفید از بالا به خود می آید.

4

·       در تن لخت و کرخت فئودالیسم و روحانیت زخمخورده و خرده بورژوازی به خاک سیاه نشسته، روح تازه ای دمیده می شود.

5

·       دهقانان و کارگران اما به دیده دیگری به انقلاب سفید می نگرند و بطور غریزی به دیده سوء ظن به جوانان ماجراجوی ترس ناشناس.

6

·        تبلیغ حقانیت «جنگ چریکی» کذائی میان توده های زحمتکش بی ثمر می ماند.

7

·       توده های کارگر و دهقان احتمالا با دیدن و شنیدن صفات و سجایای «عاشقان تیزتک ترس ناشناس» و هواداران سینه چاک آنان ـ بطور تجربی ـ غریزی ـ به یاد صفات و سجایای دشمنان دیروز خویش می افتند:
·       به یاد ماجراجوئی بی پروای خان زاده ها، به یاد نیهلیسم اشراف فئودالی ـ روحانی.

8

·       طبقاتی که «عاشقان تیزتک ترس ناشناس» سودای رهائی شان را ـ  حداقل در حرف و با هارت و پورت اشرافی ـ به سر دارند، برای جماعت عاشق بی ترس، تره هم خرد نمی کنند.

9

·       درد و اندوه و آه و افسوس سیاوش در این حکم، از همین رو ست.

10

·       سیاوش تیزبین تر از آن است که برداشت روشنی از اوضاع عینی ـ واقعی جامعه نداشته باشد.  

11

·       ولی انگار، خود سیاوش نیز از اوضاع و احوال جامعه سر در نمی آورد.

12

·       زخمی که حزب سیاوش از دربار و امپریالیسم خورده، زخمی عمیق، کاری، درمان ناپذیر و همچنان خونچکان است.

13

·       زخمی عمیقا عاطفی است که شعور رهجو و رهگشا را از کار می اندازد و مشت بر پوزه تحلیل اوبژکتیف و علمی می زند.

14

·       دربار و امپریالیسم نه حزب سیاسی ساده و عادی، بلکه گردانی از پهلوانان توده را بی رحمانه لت و پار کرده است که بی کم و کاست رستم و اسفندیار و بابک و امثالهم را به خاطر خسته بازماندگان ستمکش خطور می دهند.

15

·       جراحت عاطفی را به هیچ مرهمی نمی توان چاره کرد.

16

·       حتی کسانی که به بهانه «سقف ننگ و میز نو» به «تخدیر نجابت قلب» خویش می پردازند، «سلاح از دوش برمی گیرند و تسلیم دشمن می کنند» و «به فلسفه ای تازه می رسند»، زخم عمیق عاطفی شان هر لحظه می تواند دهن باز کند و به تعویض بی برگشت جبهه منجر شود.

·       تحلیل واره سیاوش احتمالا از چنین سرچشمه خونینی آب می خورد:


آری
این شبروان ستاره روزند
که مرگ های شان
در این ظلام، روزنی به رهایی است
و خون پاک شان
در این کنام، کحل بصرهای کورزا است
  
·       معنی تحت اللفظی:
·       این شبروان ستاره روز اند که مرگ شان در این ظلمت روزنی به سوی رهائی باز می کند و خون پاک شان در این سرزمین سرمه چشم کورزا ست.

1
·       این تحلیل واره سیاوش از فدائیان «خلق» است.

2

·       سیاوش آنها را ستاره روز تلقی می کند و مرگ شان را روزنی به رهائی می پندارد.

3

·       جنبش مسلحانه در کلیه فرم های آن، فقط اگر با فرم های دیگر مبارزه دمساز شود و زیر فرماندهی حزبی پرولتری انجام یابد، می تواند آن باشد که سیاوش می خواهد.
·       نه کمتر و نه بیشتر!

4

·       فرم صرف مبارزه و هر چیز دیگر تعیین کننده هیچ چیز نیست.
·       فرم تنها و تنها در دیالک تیک فرم و محتوا حرفی برای گفتن دارد.

4

·       کسانی که فرم را به نحوی از انحا مطلق می کنند و به عرش اعلی اعتلا می دهند، اگر پخمه نباشند، عوامفریب اند.

5

·       همان کسانی که دیروز ـ بی اعتنا به ماهیت و محتوا ـ فرم خشونت را عمده، مطلق و همه کاره جا می زدند، امروز با برگشتی 180 درجه ای باز هم بی اعتنا به ماهیت و محتوا، فرم مسالمت را عمده و مطلق می کنند و تا حد روند و روالی در خور ستایش ایدئالیزه می کنند، یعنی به عرش اعلی می برند.
·       چنین کسانی تجسم عریان کودنی نظری، عوامفریبی و اوپورتونیسم اند. 

ادامه دارد

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    در کوچه و برزن جنگ برای عبور از زره واقعیت کماکان جریان دارد و عاشقان تند رو بی باک کوله بار تن بر زمین می نهند و پرواز می کنند.
    با پوزش

    پاسخحذف