۱۳۹۲ خرداد ۱۰, جمعه

چاله ها و چالش ها (270)

7 سال پس از خاموشی به آذین چه سئوال ها که با «به آذین» طرح کردم و پاسخ گرفتم

رضا  نافعی
سرچشمه:
صفحه فیسبوک رضا نافعی

میم

·       عرفان در قرون وسطی، پرچم مقاومت و پیکار بوده است.

1

·       عرفان بر بینش فلسفی موسوم به پانته ئیسم (همه خدائی) بنا می شود:
·       در عرفان میان انسان و طبیعت و خدا علامت تساوی نهاده می شود.

2

·       عرفان در اروپا و دیگر جاها اوتوریته کلیسا و مسجد را تخریب می کند و لزوم واسطه میان خدا و خلق را انکار می کند:
·       عارف طی عملیاتی مستقیما به وحدت با خدا می رسد و در او ذوب می شود.

3

·       عرفان از این نظر انقلابی، ضد فئودالی، ضد روحانی و مترقی بوده است.

4

·       عرفان اما ـ همزمان ـ گرایش فلسفی ایراسیونالیستی (خردستیز) است.

5

·       عرفان دیری است که در فلسفه امپریالیسم جای بخصوصی اشغال کرده است.

6

·       واژه عرفان (میستیک) دیری است که به محبوب ترین و شایع ترین واژه در همه عرصه های زندگی بورژوائی واپسین بدل گشته است.

7

·       در آثار هنری از رمان و شعرو نقاشیو مجسمه سازی و فیلم و غیره، در مد، پلی بوی، هالی وود، صنایع سکس، موزیک و غیره نمی توان به مفهوم زیبا و جذاب و فریبای «عرفان» برنخورد و فریفته نشد.

8

·       عرفان بهترین وسیله برای تخریب خانه خرد است.

9


مارتین لوتر (1483 ـ 1883)
فقیه و آموزگار رفرماسیون

·       مارتین لوتر فقیه و معلم رفرماسیون آلمانی، عرفان را مفید یافت و به خدمت گرفت و خرد را «جنده شیطان» نام داد.
·        
·       مراجعه کنید به عرفان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

10

·       شعار چریک های فدائی «خلق»، موسوم به «رد تئوری بقا» و «جنگ مسلحانه: هم استراتژی ت هم تاکتیک» هر دو به تخریب دیالک تیک عینی مبتنی اند و به بینش عرفانی سرشته اند:

الف


·       تخریب دیالک تیک فنا و بقا
·       (پویان)

ب


·       تخریب دیالک تیک استراتژی و تاکتیک
·       (مسعود احمد زاده)

11

·       عرفان در تخریب شعور توده و تضعیف جنبش رهایش اجتماعی در ایران نقش منفی مهمی بازی کرده است و بازی می کند و خواهد کرد.

12

·       مبارزه ایدئولوژیکی بر ضد خردستیزی (ایراسیونالیسم) امروزه وظیفه مقدم همه طرفداران توده است.
·       مجله حزب کمونیست آلمان موسوم به «دفاتر مارکسیستی» شماره هائی خاص خردستیزی منتشر کرده است که بخشا از سوی تارنمای دایرة المعارف روشنگری ترجمه و منتشر شده است.

13

 گئورگ لوکاچ (1885 ـ 1971)
فیلسوف، منتقد ادبی مجارستانی
لوکاچ، ارنست بلوخ، کارل کرش و گرامشی را نوسازان فلسفه و تئوری مارکسیسم در نیمه اول قرن بیستم می نامند.
آثار او:
تاریخ و شعور طبقاتی
روح و فرم
تئوری رمان
اگزیستانسیالیسم و مارکسیسم
تخریب خرد
اونتولوژی و مارکس
استه تیک

·       گئورگ لوکاچ ـ فیلسوف مارکسیست مجارستانی الاصل ـ کتابی تحت نام «تخریب خرد» (Zerstörung der Vernunft) در تحلیل علل توسعه فاشیسم بویژه در آلمان نوشته و خردستیزی را مورد بحث قرار داده است.

14

·       احتمالا یکی از علل تئوریک اشتباهات رهبری حزب توده همین گرایشات عرفانی بوده است.
·       ولی این حدس ما ست و باید مشخصا تحلیل شود.

منصور یاسائی

·       با سلام
·       به جای این الفاظی که حقیر ازش سر درنمیارم، ده دقیقه وقت بزار خودت را بشناسی .
·       ده دقیقه.
·       کی هستی، از کجا و به چکار آمده ای و کجا میروی؟
·       با تشکر عزیزمی
    
·       فعلا که فقرای اهل عرفان در ایران در صف اول هستند نه در خارج از کشور نشسته باشند و دستور لنگش کن رو بدند.
·       با تقدیم ادب
میم

·       خیلی ممنون از رهنمائی داهیانه.

1
·       شناخت و شعور چیز بدی نیست.

2

·     عرفان اما در دیالک تیک غریزه و عقل، غریزه را در لفافه عشق کذائی (عشق الهی، به قول مولانا جذبه ذرات به سوی خورشید) بر تخت اقتدار می نشاند و عقل را به گور می سپارد:
·      عرفان برای استدلال عقلی و منطقی پای چوبین قائل می شود.

3

·       عرفان خصم خرد بشری است که هم ببرکت ان آدم از خر متمایز می شود و هم بدستیاری آن تمیز آدم از خر و خیر از شر امکان ذپیر می گردد.

4
·       عرفان دشمن دیالک تیک است.

5

·       دیالک تیک یعنی همبائی و «ستیز» اقطاب متضاد:
·       دیالک تیک یعنی وحدت و «مبارزه» اضداد
·        
·       مثلا همبائی و «ستیز» غریزه و عقل، به قول عرفا، عشق و عقل.
·       صورت و مضمون، فرم و محتوا، نمود و بود، تداوم و گسست، فراز و فرود و الی آخر.

6

·       عرفان وحدت را در دیالک تیک عینی مطلق می کند تا تضاد را انکار کند:
·       مثلا تضاد ماده و روح را انکار می کند و وحدت ماده و روح (خدا و انسان و طبیعت) را مطلق می کند.

7


·       بدترین دشمن پرولتاریا یعنی برنشتین (پدر رویزیونیسم) هم خصم دیالک تیک بود.
·       او هم ماهیتا همین کار عرفان را می کرد ولی همین کار او برای بشریت خیلی گران تمام شد:

الف
·       به بهای دو جنگ جهانی اول و دوم تمام شد.


ب

·       به بهای کشتار 70 میلیون انسان و تشکیل گورستانی بی حد و مرز در پهنه جهان تمام شد.

ت
·       به بهای تدفین رهایش نهائی بشریت تمام شد.


پ

·       به بهای شکست انقلاب سوسیالیستی در اروپا تمام شد.
·       تئوری فقط انعکاس واقعیت عینی نیست، سازنده واقعیت عینی نیز است.
·       بدون تئوری پراتیک وجود ندارد.
·       بدون نظر، عمل وجود ندارد.

8
·       ببینید:
·       شما که منکر تضاد انسان و سنگ و گاو و خر و خدا هستید، به وقت چالش فکری، همان بشر کذائی را به داخلی و خارجی تقسیم بندی می کنید و به جرم خارج نشینی به شلاق می بندید و حد می زنید تا خفه خون بگیرد و خردستیزی کامیاب کامیابتر گردد.

9

·       ضمنا درس خودشناسی می دهید و از کجا آمدن و به کجا رفتن شناسی.

·       ما ولی می دانیم که از کجا آمده ایم.
·       فقط نمی دانیم به کجا برویم تا از این ذلت تن و جان فرسای مضاعف بلکه رهائی یابیم.

رضا نافعی

·       خواننده گرامی
·       از زحمتی که کشیدید و نکاتی که نوشتید سپاسگزارم.
·       چون ممکن است برای برخی از دیگر خوانندگان نیز پرسش های مشابهی پیش آید یا آمده باشد و این فرصتی است کوتاه برای برخی یادآوری ها.


·       " عبث نیست که مارکس و انگلس گاه پانته ئیسم را نوعی ماتریالیسم دانسته اند.
·       وحدت وجود دو طرف دارد:
·       از طرفی خداوند را با طبیعت و انسان یکسان می گیرد، از سوی دیگر انسان را جلوه گاه سرشت خدائی می داند و مقام انسان " خاکی " و " ناسوتی" ( ناسوت: عالم طبیعت و اجسام، عالم مادی، جهان فرودین ) را تا بارگاه کبریائی بر می کشد."
·        
·       عشق به همه مظاهر وجود، محبت و یکی دانستن خاندان انسانی و به کنار نهادن نفاق ها و بغض ها نتیجه ای بود که از این مقدمات عرفانی گرفته می شد...
·       روشن است که این نتیجه گیری ها در جهانی که در آن تضاد طبقات، اقوام و قبایل به صورت تصادم " ارباب بی مروت دنیا" و مشاجره خون آلود و عصبه آمیز مذاهب جلوه می کرد، تنها وعظ های تجریدی و ذهنی بود و نقش فعال و سازنده نداشت و اکثر به تسلیم و رضا می انجامید.
·       اما نمی توان جست و جوی بی تاب فضیلت انسانی را در این تعالیم صوفیانه و تجریدی ندید و نستود.
·       فلسفه وحدت وجود همراه با انسان گرائی عارفانه خود بی شک در قبال بینش های مذهبی عصر گامی بود به جلو و غالبا به افزار مقاومت و طغیان علیه دارندگان زور و زر تبدیل می شد و درفش جنبش های انقلابی در شرق و غرب و از جمله درویشان انقلابی در ایران قرار گرفت.
·       این بینش، ادبیات ما را با اندیشه های بسیار ظریف و عمیقا بشر دوستانه انباشته و نمونه های دل انگیز آن را می توان در نزد ناصر خسرو، مولوی، عطار، سنائی، سعدی و حافظ و دیگر شاعران ایران یافت.
·       انسان گرائی عصر ما، انسان گرائی پرولتری است که مقام انسان و ارزش او را نه بر اساس فرضیات بی محتوای پیوند اسرار آمیز خالق و مخلوق و نه بر اساس نصایح عمومی و تجریدی اخلاقی، بلکه بر اساس درک ماتریایلستی تاریخ جهان و انسان استدلال و اثبات می کند.
·       انسان گرائی پرولتری در عین دعوت به همبستگی و دوستی همه خلق ها، همراه است با دعوت به رزم پیگیر علیه دشمنان انسان و به سود سعادت و رهائی انسان از ستم طبقاتی، ملی و نژادی، از نادانی، بیماری و واپس ماندگی.
·       انسان گرائی پرولتری می خواهد به وحدت بشریت و دوستی و سعادت همگانی به وسیله درهم شکستن نظامات مبتنی بر استثمار و ستم، از طریق پیکار بی امان دست یابد و ابدا ربطی به " انسان گرائی احساساتی" روشنفکران بورژوائی ندارد که هر قدر هم صمیمانه باشد، بی تاثیر و بی ثمر و بناچار سالوسانه است...."
·       (احسان طبری : برخی بررسی ها در باره جهان بینی ها و جنبش های اجتماعی در ایران . سخنی در باره انسان گرائی عرفانی)
·        
·       آنچه موجب حیرت من شد این بود که شما با این وسعت اطلاعات و تسلط بر نظرات فلسفی و تاریخی و متدئولوژی علمی این نکته از نظر تیزبین تان دور مانده که هر حکم علمی و یا قضائی بر فاکت و سند استواراست.
·       و چنین نیست که نخست بر اساس "حدس واحتمال " حکم صادر کنند و تحلیل مشخص را به بعد موکول سازند .
·       با احترام رضا نافعی

میم

·       خیلی ممنون.
·       حق با شما ست.
·       پانته ئیسم و عرفان نطفه های جدی ضد فئودالی و گاه ماتریالیستی ـ مونیستی دارند و احتمالا منافع بورژوازی انقلابی (آغازین) را نمایندگی می کنند.
·       دربخش اول کامنت ما هم بدان اشاره کرده ایم.
·       در زمنیه تحلیل جهان بینی پدران مان نیز حق با شما ست. 

·       ما بخشی از اشعار و نظرات طبری و اخگر و جوانشیر و مطلبی تحت عنوان «می جوشد از نهادم آتشفشان ...» و غیره و اشعاری از سیاوش و سایه و ژاله و غیره را تحلیل کرده ایم.

·       حدس در حد همین تحلیل ها بوده است. 

·       ولی حق با شما ست.
·       تحلیل عینی باید ادامه یابد و تعمیق شود تا نظر قطعی نسبی بتوان داد. 

·       عرفان ولی در تفکر ایرانی ها خیلی ریشه دارد.
·       اما بدون اثبات بطلان تئوریکی و متدئولوژیکی عرفان نمی توان به دفاع از حقانیت دیالک تیک ماتریالیستی پرداخت.
·       خیلی ممنون

پایان

۲ نظر:

  1. لطفا بفرمائیدمنظورتان از آن " بخش از اشعار و نظرات ... اخگر و جوانشیر .." بطور مشخص و با نشانی دقیق برای مراجعه، کدام و کجا هستند؟ از زحمتی که می دهم عذر می خواهم و از زحمتی که شما می کشید سپاسگزارم. رضا نافعی

    پاسخحذف
  2. با سپاس از حسن نظر
    بر نقدی از اخگر از جزوه پویان، متانقدی نوشته ایم در 9 بخش منتشر کرده ایم و باید ادامه یابد.
    تحت عنوان «متانقدی بر نقد جزوۀ «ضرورت مبارزۀ مسلحانه و رد تئوری بقاء» (1)
    لینک بخش اول:
    http://hadgarie.blogspot.de/2013/02/1_10.html

    از جوانشیر مطلبی راجع به مصدق منتشر کرده ایم که باید در فرصتی تحلیل شود.
    ضمنا حماسه داد ایشان را تحت عنوان «سیری در حماسه داد» ویرایش، تصحیح و منتشر می کنیم که هنوز به اتمام نرسیده تا بخش 45 منتشر شده.
    اینجا و آنجا ابراز نظر کرده ایم.
    ولی پس از پایان انتشار باید ببینیم تحلیل همه جانبه ای چگونه امکان پذیر است.
    شاید تحلیل خود شاهنامه را که شروع کرده ایم ادامه دهیم و ضمنا در جهت تکمیل و یا تدقیق نظرات جوانشیر در «حماسه داد» بکوشیم.
    از طبری رساله ای و تعدادی شعر نقد کرده ایم و از سایه چند شعر.
    روی نوشته ها و اشعار سیاوش کار متمرکزی شروع کرده ایم و کماکان ادامه دارد.
    با امتنان مجدد

    پاسخحذف