۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۷, جمعه

هماندیشی با سل تی تی آبی (2)

 
 
چند مطلق را باید دانست:
مطلق اول
برای ساختمان سوسیالیسم سرمایه صنعتی مطلق است.
انقلاب صنعتی وپیشرفت صنعتی سرمایه داری ضروری است.
این را مارکس در اجزای سوسیالیسم بیان می کند.

مطلق دوم طبقه کار گر قادر به انقلاب صنعتی نیست.
چون همه ابزار صنعتی کردن در دست و در انحصار امپریالیسم است.
این را انقلاب ویتنام، کامبوج، کوبا و شوروی و چین ثابت کرده است.

مطلق سوم بدون صنعتی کردن طبقه کارگر قادر به ساختمان سوسیالیسم نیست.
فقر و استبداد را بنیادی می کند و سوسیالیسم به خاطر عدم رشد بارآوری کار وعدم رقابت با جهان سرمایه شکست می خورد.
این را هم مارکس وهم لنین وهم تروتسکی مطرح می کردند.

مطلق چهارم
متا سفانه تاریخ در ایران چهره کریه و زشت و شیادی را به نام هاشمی به صحنه آورده است.
کاش مصدق بود، امیر کبیر

مطلق پنجم تضاد بین هاشمی و خامنه ای یک مطلق آنتاگونیک است و آشتی پذیر نیست.
این را انقلاب مشروطیت وانقلاب 1789 فرانسه ثابت کرده است.

مطلق ششم موجودیت ایران در خطر است و ایران در پرتگاه نابودی است و در خطر تجزیه
شخم خوردن جنگ امپریالیستیست
این را فقط بورژوازی صنعتی یعنی هاشمی می تواند حل کند بورژوازی وامانده پیشا سرمایه داری قادر به حلش نیست.
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
بهروز شادی مقدم
تحلیلی از میم حجری  

انقلاب صنعتی و پیشرفت صنعتی سرمایه داری ضروری است.
 این را مارکس در اجزای سوسیالیسم بیان می کند.

·       انقلاب صنعتی به چه معنی است؟

·       انقلاب صنعتی در قرن هجدهم (و نوزدهم) روند کار را از کاردستی در مانوفاکتور کاپیتالیستی به کار صنعتی، به تولید کارخانه ای با سیستم ماشینی انتقال می دهد.

·       مانوفاکتور به کارخانه بزرگ ماقبل صنعتی اطلاق می شود که در آن کالاها بطور سریال، همراه با تخصص و تقسیم کار زیاد، اما عمدتا با کار دستی تولید می شوند.

·       تولید صنعتی بر دو انقلاب فنی زیر مبتنی بوده است:

1
انقلاب فنی اول

·        اختراع ماشین آلات تولیدی

2
انقلاب فنی دوم

·       ماشین آلات محرکه (موتور) که محتوای بلاواسطه آن را تشکیل می دهند.

·       تحلیل کلاسیک این روند بوسیله مارکس صورت می گیرد.
·       (کلیات مارکس و انگلس، جلد 23، فصل 13)

·       مارکس آن را ـ هم بلحاظ نوع وسیله کار و هم بلحاظ فرم اصولی ترکیب اجتماعی کار ـ بمثابه «تحول شیوه کار تولیدی اجتماعی» واحد تلقی می کند، که با غلبه بیواسطه شیوه تولید کاپیتالیستی در رابطه بوده است.
·       (کلیات مارکس و انگلس، جلد 23،  ص 496)

·       محتوای خودویژه دو انقلاب فنی یاد شده چنان عمل می کند که نه تنها دو فونکسیون کاری بنیادی بطور کلی (یعنی عملیات کاری با دست و عملیات موتوری و محرکه با استفاده از منابع انسانی و یا طبیعی ـ حیوانات و آبشار و غیره ـ در رابطه با مکانیسم های ترانس میسیون) به عهده تکنیک (فن) گذاشته می شود، بلکه همزمان، درجه و نوع اجتماعی گشتن بی واسطه کار در هیئت گذار از مانوفاکتور به کارخانه صنعتی بطور کیفی تغییر می یابد.

·       ترانس میسیون به تأسیساتی اطلاق می شود که برای انتقال نیرو از یک سیستم موتوری به چندین ماشین بکار می رود.

·       به قول مارکس، «ماشین آلات تنها از طریق کار اجتماعی گشته بی واسطه و کار مشترک،  فونکسیون خود را انجام می دهند.
·       خصلت همکاری در روند کار، اکنون به ضرورت  فنی ئی بدل می شود که بوسیله طبیعت خود وسیله کار دیکته می شود.»
·       (کلیات مارکس و انگلس، جلد 23، ص 407 )

·       انقلاب صنعتی بدین طریق، به بسط و تحکیم شتابان مناسبات تولیدی کاپیتالیستی موجود در مقابل مواضع حاکمیت طبقاتی فئودالی منجر می شود و پیروزی انقلاب اجتماعی ـ اقتصادی کاپیتالیسم را تضمین می کند.
·       زیرا این در وهله اول، ماشین آلات و یا سیستم ماشینی بوده، که «به سرمایه بطور کلی، وجود در خور» وسیله کار اهدا می کند.
·       (مارکس، «گروندریسه»، ص 584)
·        
·       مراجعه کنید به انقلاب صنعتی، انقلاب فنی، انقلاب علمی  و فنی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

1
انقلاب صنعتی و پیشرفت صنعتی سرمایه داری ضروری است.
 این را مارکس در اجزای سوسیالیسم بیان می کند.

·       حالا پس از توضیح مختصر مفهوم «انقلاب صنعتی» می توان دریافت که مارکس این مفهوم را نه در رابطه با «اجزای (؟) سوسیالیسم»، بلکه در تجزیه و تحلیل فرماسیون سرمایه داری توضیح داده است.

2

·       توسعه همه جانبه نیروهای مولده یکی از خواست های اساسی طبقه کارگر است.
·       فرق هم نمی کند که جامعه در کدام فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی باشد.
·       طبقه کار بلحاظ عینی هرگز مخالف پیشرفت در هیچ زمینه ای نبوده  و نخواهد بود.

·       به عبارت دقیقتر، طبقه کارگر تنها طبقه اجتماعی است که طرفدار پیگیر آینده است و «جادوی زیبائی را در گذشته» (هرمان هسه) نمی جوید.

·       گذشته طبقه کارگر، سرواژ و غل و زنجیر بردگی است و جاذبه ای برایش ندارد.
·       طبقه کارگر ماهیتا شیفته آینده است، آینده ای که خود باید بسازد.

3

·       به همین دلیل، پیشرفت صنعتی و به عبارت دقیقتر توسعه همه جانبه نیروهای مولده (انسان مولد، وسایل تولید، علم و فن و استخراج مواد خام و غیره) هم جزو مطالبات مبارزاتی طبقه کارگر است و هم خود طبقه کارگر در آن بلحاظ عینی و طبقاتی ذینفع است و هم خود سوبژکت این پدیده و روند است.
·       فرق هم نمی کند که جامعه در کدامین فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی باشد.

4
مطلق دوم طبقه کار گر قادر به انقلاب صنعتی نیست.

·       اولا هدف طبقه کارگر نه انقلاب صنعتی، بلکه انقلاب اجتماعی است.
·       ثانیا به چه دلیل تجربی و نظری می توان طبقه کارگر را ناتوان از توسعه سریع و شتابان نیروهای مولده (به قول نادرست دوست مان، انقلاب صنعتی) قلمداد کرد؟

5
چون همه ابزار صنعتی کردن در دست و در انحصار امپریالیسم است.

·       عجب دلیل قانع کننده ای!
·       اگر فرماسیون اجتماعی سرمایه داری باشد، طبیعی است که وسایل تولید و دیگر اهرم های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و غیره در دست بورژوازی باشد.
·       طبقه کارگر فقط در صورتی که ماشین دولتی بورژوازی را تخریب و تسخیر کند، می تواند با استقرار دموکراسی توده ای موسوم به دیکتاتوری پرولتاریا، مالکیت بر وسایل اساسی تولید را اجتماعی کند و سدهای عینی و ذهنی (سوبژکتیف) موجود در مقابل توسعه آنها را از میان بردارد.
·       در غیر این صورت، بورژوازی به مثابه طبقه حاکمه مانع توسعه سریع و محتوامند نیروهای مولده خواهد شد.

6
مطلق دوم طبقه کار گر قادر به انقلاب صنعتی نیست.
چون همه ابزار صنعتی کردن در دست و در انحصار امپریالیسم است.
این را انقلاب ویتنام، کامبوج، کوبا و شوروی و چین ثابت کرده است.

·       معلوم نیست که دوست مان چگونه به این نتیجه دلبخواهی رسیده اند.
·       حتی ساده ترین نگاه به سیر و سرگذشت انقلاب اکتبر و انقلاب چین دلیل بی چون و چرائی بر بطلان این نظر است.

·       طبقه کارگر شوروی و چین تحت رهبری حزب خویش، جوامع عقب مانده خود را به ابرقدرت های قدر قدرتی تبدیل کرده است.
·       توسعه نیروهای مولده در شوروی و چین و در همه کشورهای سوسیالیستی علیرغم دشواری های غول آسای اوبژکتیف و سوبژکتیف، از داخل و خارج، نه تنها چشمگیر، بلکه غول آسا بوده است.

·       اگر کسی حوصله مطالعه اسناد و ارقام و آمار نداشته باشد، می تواند چند لحظه با آوارگان کشورهای سوسیالیستی سابق در غرب و یا هر جای دیگر صحبت کند و از تربیت فکری، علمی و فنی آنها دچار حیرت گردد.
·       در آلمان فدرال، اکثر کتب دانشگاهی را در اکثر رشته ها به عنوان مثال در زمینه علوم طبیعی مثلا شیمی، مواد غذائی و غیره، کتب منتشره در آلمان دموکراتیک تشکیل می دهد.

·       علم یکی از نیروهای مولده تعیین کننده است، علم نیروی مولده ی بلاواسطه است.

·       آواره ای از اوکراین در صحبتی با حریفی می گفت که در روند آموزش عمومی، در همه زمینه های لازم آموزش دیده اند و قادر به انجام رادیکال هر کاری در هر زمینه ای اند.

·       مقاومت و کار پیکار طبقه کارگر در راه استقرار سوسیالیسم را به هیچ ترفندی نمی توان تحقیر کرد و یا دست کم گرفت.

·       ویتنام و کوبا و غیره بلحاظ کمی و کیفی با افغانستان و ایران و آرژانتین و  کولومبیا و غیره اصلا قابل مقایسه نیستند.
·       اینکه پس از شکست سوسیالیسم مجبور به تغییر برنامه توسعه ملی خویش گشته اند، خود مسئله ای طبیعی و قابل توضیح و تفهیم است.  

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر