۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

چاله ها و چالش ها (268)


پدیده و تضادهای آن
بهروز فرهیخته
فروردین١۳٩٢
سرچشمه:
مجله هفته

دایرة المعارف روشنگری

·       این مقاله بهروز فرهیخته حاوی ایرادات چشمگیر و جدی است.
·       اگر لازم باشد می توان آن را واژه به واژه و سطر به سطر تحلیل کرد.
·       ما به چند مثال که در نگاهی گذرا چشمگیر بوده اند، اشاره می کنیم:

مثال اول

·       اصطلاح «پدیده و تضاد» نه در مارکسیسم ـ لنینیسم وجود دارد و نه در عالم واقع.

1


·       در جهان عینی (دیالک تیک طبیعت، دیالک تیک جامعه) ما با دیالک تیک پیوند و تضاد از سوئی و با دیالک تیک پدیده و ماهیت (دیالک تیک نمود و بود) (سعدی) از سوی دیگر سر و کار داریم.

2

·       این دیالک تیک ها در مجله هفته مفصلا از منابع مارکسیستی ـ لنینیستی توضیح داده شده اند.

مثال دوم
«در روش شناخت دیالکتیکی پدیده ها، نخست باید عام ترین پدیده را در یک حوزه از واقعیت های عینی مشخص کرد. »

·       از همین فرمولبندی نویسنده محترم می توان به درک سطحی ایشان از فلسفه مارکسیستی و مقولات فلسفی آن پی برد.

1

·       هیچ مارکسیستی اصطلاح «واقعیت های عینی» را بر زبان نمی راند.

2

·       واقعیت عینی (رئالیته) همان مقوله فلسفی «ماده» است و کسی «ماده ها» نمی گوید.

3

·       اتفاقا بر خلاف پندار نویسنده محترم، شیوه شناخت و تحلیل مارکس نه متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) از این دست، بلکه دیالک تیکی ـ ماتریالیستی سختگیرانه بوده است.

4

·       مارکس هرگز از عام به این طریق که نویسنده محترم به خواننده «می آموزند»، شروع به حرکت نمی کند، بلکه دیالک تیک منفرد (خاص) و عام را پی جوئی و پیگیری می کند:

5

·       یعنی به عنوان مثال دیالک تیک مشخص و مجرد را، دیالک تیک کالاهای مشخص و نتیجه انتزاع (تجرید) همه آنها در مفهوم عام و انتزاعی «کالا» را در نظر می گیرد.

6

·       بدون منفرد، بدون سرو و صنوبر و سپیدار منفرد و مشخص، مفهوم درخت وجود ندارد و نمی تواند تشکیل شود.

7
·       برای تشکیل مفهوم عام «درخت»، باید میلیون ها درخت مشخص مورد انتزاع قرار گیرند:
·       یعنی مشخصات فرعی و خودویژه آنها کنار نهاده شوند و مشخصه مشترک همه آنها عمده شود، مشخصه ای که میان میلیون ها درخت مشترک است.

·       حالا به جای درخت، کالا را بگذارید.

مثال سوم
«تضاد پدیده و ضد پدیده»

·       معلوم نیست که نویسنده محترم از کجا به این تضاد عجیب و غریب رسیده اند:

1

·       «پدیده» جفت دیالک تیکی ئی غیر از ماهیت ندارد که در فلسفه ماقبل مارکس هم  تحت عنوان فنومن و نومن معروف خاص و عام بوده است.

2

·       مارکس در کاپیتال با دقت و زحمت و وسواس تمام، این دیالک تیک ها را تنظیم و توضیح داده است.

3

·       مارکس حتی فراتر از این، به فرمولبندی دقیقتر این دیالک تیک مبادرت ورزیده و به دیالک تیک بمراتب ژرفتر و دقیقتر موسوم به دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی رسیده است که ترکیبی از دیالک تیک فرم و محتوا با دیالک تیک   پدیده (نمود) و ماهیت است.

·       این جور نوشته ها به متنفر شدن هر کس از فلسفه مارکسیستی منجر می شود، فلسفه ای که  بسیار ساده و قابل فهم توده است.

·       خدا کند که نویسنده آگاهانه به تحریف این چنینی مارکسیسم مبادرت نورزیده باشند.

با پوزش

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر