۱۴۰۳ آذر ۱۹, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۱۲۰)

       

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۵ ـ ۸۶)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

  

شنیدم که راه ام در این کوی نیست

ولی هیچ راهی دگر روی نیست

معنی تحت اللفظی:

پیر شب زنده دار به هاتف گفت:

توصیه ات را شنیدم و فهمیدم که در این درگاه کسی چیزی به من نخواهد داد.

ولی در و درگاه دیگری نیست تا بروم و حاجت بطلبم.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

 دیالک تیک طبقه خاکمه و توده

را

 به شکل دیالک تیک بنده دار و بنده بسط و تعمیم می دهد.

بعد آن را در آیینه زلال آسمان منعکس می کند و انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آن را دیالک تیک خدا و بنده می نامد.

 

دیالک تیکی که دیگر نمی تواند دیالک تیک باشد.

 

دیالک تیکی که دیگر نمی تواند دیالک تیک باشد، چون بنده پیر و علیل و ذلیل و ناتوان، دیگر قادر به ایفای نقش بندگی نیست.

 

دیالک تیک،

عضو علیل و هیچکاره نمی پذیرد.

 

در هر دیالک تیک،

هر دو قطب باید در یکدیگر مؤثر واقع شوند، مقدم و مهمتر بودن یکی از آن دو قطب، تغییری در این اصل بی چون و چرا نمی دهد.

 

سعدی در این بیت شعر، آخر و عاقبت انسان مولد را در جامعه فئودالی ـ بنده داری نشان می دهد:

پیرشدن، همان و سقوط بی رحمانه به خیل عظیم بی خانمانان، همان.

 

اکنون می توان به یکی از اشکال تشکیل خیل بیشمار گدایان پی برد.

گدا نه آفریده خدا، بلکه محصول جامعه طبقاتی فئودالی ـ بنده داری است.

 

بنده پیر گدا شده باید مثل سگی دم در ارباب خویش چمباتمه بزند، تیپا بخورد، توهین بشنود، تحقیر شود و بلاید.

نظام جامعتی فئودالی ـ بنده داری برای توده مولد امید در دیگری را باقی نمی گذارد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر