میم حجری
«صدای میرا»
( ۱۳۴۰ - ۱۳۴۷)
سعید سلطانپور
دشت بی آتش
برخیز
تا بریزد کاخ کهنهی رسواییها
تا بریزد کاخ کهنهی رسواییها
گلها را بر دیوار قفس پرپر کن
پشت دیوار قفس
وسعت فردا را باور کن
و به شیرازهی شب
ترس را خنجر کن
که هراس آغاز عادت بر پستیها ست.
معنی تحت اللفظی:
برخیز
تا قصر فرتوت رسوایی ها فروپاشد.
گل های قلابی برای تزیین جامعه را پرپر کن.
تا ببینی که در خارج از کشور آینده فراخی نمودار است
و
از ترس، خنجری تعبیه کن و بر شیرازه ارتجاع فرو کن.
برای اینکه ترس، آغاز عادت بر فروماگی ها ست.
۱
و به شیرازهی شب
ترس را خنجر کن
که هراس آغاز عادت بر پستیها ست.
که هراس آغاز عادت بر پستیها ست.
در این جمله آخر این بند شعر سعید سلطانپور
بینش پسیکولوژیستی او
عرض اندام می کند:
در قاموس سعید سلطانپور
ترس
آغاز عادت به پستی ها ست.
سؤال این است
که
چرا ترس، آغاز عادت به پستی ها ست و منظور از پستی ها چیست؟
ترس
آژیر طبیعی، غریزی و عقلی اندام برای بقا ست.
دار و دسته های فدائی فئودالی
اما
در صدد تحقیر بقا و تجلیل فنا (تروریسم) برآمده اند.
همانطور که ذکرش گذشت،
امیر پرویز پویان
مؤلف رساله کودکانه «رد تئوری بقا» بوده است.
درست به همین دلیل در ایده ئولوژی برده داری و فئودالی
ترس تحقیر می شود و تهور تجلیل.
سعید سلطانپور
هم
به پیروی از پویان،
تبدیل ترس به ترور را توصیه می کند.
این تئوری سعید سلطانپور
به احتمال قوی مبتنی بر تجارب روانی و تأملات فکری خود او ست.
سعید سلطانپور
برای مقابله با غریزه حفظ نفس و عقل اندیشنده و برای شبیخون زدن چند نفره بر دژ انقلاب سفید
ترس را به ترور استحاله می بخشد.
این به معنی زدن خرکی به سیم آخر است.
وگرنه برای تبدیل ترس به تهور به عقل کل اندیش نیاز است.
آنچه که سعید سلطانپور در این بند شعر، تئوریزه می کند،
نیهلیسم، آنارشیسم و آوانتوریسم (ماجراجویی) است.
برای رسیدن به این سه گرایش و سمتگیری
به
ایراسیونالیسم (خردستیزی)
نیاز می افتد.
ایراسیونالیسم
خانه خرد بشری را به آتش می کشد
و
بشر را به خر مبدل می سازد.
مؤسس ایراسیونالیسم، شخص شخیص فریدریش نیچه است.
پستی (فرومایگی) هم از مفاهیم مهم نیچه ئیسم است.
نیچه
پرولتاریا و توده های زحمتکش
را
گله فرومایگان
تصور و تصویر و تلعین و تحقیر می کند.
بدین طریق و با این ترفند،
دیالک تیک توده و نخبه
وارونه می شود:
توده
به مثابه گله پستان و فرومایگان زباله قلمداد می شود
و
نخبه خر و خردستیز و دیوانه،
به مثابه ابربشر.
ابر بشری
که
گرگ درنده قسی القلب و یا شبان کوبنده و دوشنده و کشنده و خورنده است.
رسالت تاریخی منفی فاشیسم همین است:
شیر کردن بورژوازی ایستاده بر لب گور تاریخی اش و گسیل کردنش به جنگ پرولتاریای انقلابی.
همین رسالت تاریخی منفی فاشیسم در ایران و خاور میانه
به زبان فئودالی ترجمه می شود:
شیر کردن اشراف فئودال و روحانی ایستاده بر لب گور تاریخی اش و گسیل داشتنش به جنگ بورژوازی مدرن از سویی و به جنک پرولتاریای انقلابی از سوی دیگر.
یعنی
خط مشی نه شرقی ـ نه غربی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر