میم حجری
«صدای میرا»
( ۱۳۴۰ - ۱۳۴۷)
سعید سلطانپور
دشت بی آتش
سال ها میگذرد
کز شب دشت نمیآید بانگ جرسی
سالها میگذرد
بوی خورشید نمیآمیزد با نفسی
و نمیریزد با تندر خشم
دیوار قفسی
نیست در پهنهی تاریک سکوت
رایت دست کسی
کز شب دشت نمیآید بانگ جرسی
سالها میگذرد
بوی خورشید نمیآمیزد با نفسی
و نمیریزد با تندر خشم
دیوار قفسی
نیست در پهنهی تاریک سکوت
رایت دست کسی
معنی تحت اللفظی:
سال ها ست که از شب دشت، بانگ جرسی به گوش نمی رسد و بوی خورشید با نفس کسی نمی آمیزد و با تندر خشم، دیوار قفسی فرو نمی پاشد.
در پهنه تاریک سکوت
دست کسی پرچم نیست.
۱
نیست در پهنهی تاریک سکوت
رایت دست کسی
رایت دست کسی
سؤال این است
که
اگر سالها ست که سکوت حکمفرما ست،
چرا و به چه دلیل باید در این گورستان،
کسی انتظار برافراشته گشتن پرچم دست کسی را داشته باشد و از فقدان آن شکوه کند؟
پرچم دست کسی
یعنی
رهبری، سرداری، فرماندهی که با دستش راهنمایی، سمتدهی و سازماندهی کند.
پرچم دست کسی
زمانی معنی و ضرورت و واقعیت پیدا می کند که توده به میدان آمده باشد و جای رهبر خالی باشد.
وقتی از دیالک تیک خریت و خردستیزی سخن می رود، منظور همین است.
حریف
توان تفکر عقلی و منطقی ندارد.
عوام واره ای است که در صدد عوامفریبی است.
سؤال این است
که
چرا این جماعت فدایی و مجاهد و دیمدام و لیملام اسلام و خلق
میانه خوبی با منطق و فهم و فراست و عقل ندارند؟
این خریت و خردستیزی حضرات
دلیل و علت طبقاتی دارد.
در جامعه،
انقلاب ضد فئودالی از بالا به سرکردگی دربار سابقا فئودال
صورت گرفته است و پیروز شده است.
همان درباری که جلاد جریانات ضد فئودالی بوده است و از دریای خون آنها گذشته است
و
اکنون
بالاجبار
وصایای همان جریانات خفته در خون
را
وصایای فرقه دموکرات آذربایجان و حزب توده ایران
را
اجرا می کند
و
با مقاومت ارتجاع سرخ و سیاه مواجه شده است.
بین اشراف فئودال ـ روحانی و بورژوازی واپسین درباری
شکاف افتاده است.
بورژوازی واپسین درباری
مورد حمایت توده های دهقانی، پیشه وری و پرولتری قرار گرفته است.
دلیل سیطره سکوت
همین است.
به همین دلیل
ارتجاع سرخ و سیاه
چاره و راه و مفری جز پناه بردن فاشیستی - فئودالیستی به خریت و خردستیزی و عوامفریبی ندارد.
ارتجاع سرخ و سیاه
به دست و پا افتاده است و هار شده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر