هر کس روزه نگیرد و از ترس بگوید که روزه است،
روزه اش باطل می شود.
امام جمعه عرعرستان
شاهکار.
هنر در جمارانیان است و بس.
هیچ کسی در کل کره زمین اینهمه هوش و فهم و فراست ندارد
هر خری که تظاهر به خردمندی کند،
به دلیل تظاهر
خردش از بین می رود و در جا خر می شود
نه روسری نه توسری
آزادی و برابری
حریفه
آزادی و برابری
را
کسی برای دیگری به سوقات نمی برد.
آزادی و برابری
در روند مبارزه طبقاتی کسب می شود
و
برای مبارزه طبقاتی باید در حزب سیاسی خود متشکل شد.
بدون سازمان سیاسی انقلبای نمی توان به کسب آزادی و برابری نایل آمد.
شـادی ، کمیابتریـن چیزی است که در افـراد هوشمند یافتـهام .
همینگوی
اولا
شادی به تنهایی وجود ندارد.
شادی در دیالک تیک غم و شادی وجود دارد.
در نتیجه، چه بسا غم به شادی و شادی به غم مبدل می شود
ضمنا
شادی یکی می تواند با غم دیگری توإم باشد
ثانیا
شادی و غم
پدیده ها و روندهای پسیکولوژیکی (روانی) اند و اختیاری و ارادی و دلبخواهی نیستند
و
ربطی به میزان هوش افراد ندارند.
حتی سگی با رانده شدن از جایی
سرافکنده و غمگین می شود چه رسد به کسی.
آره.
ما هزارا ن صفحه راجع به مارکسیسم منتشر کرده ایم و می دانیم که چیست.
اکنون از سطل ننه ات طلبی
هارت و پورتی راجع به مارکسیسم را تحلیل و منتشر میکنیم.
اگر به اندیشه می پرداختید
می خواندید.
درنگی در فرمایشات حریفی عیرانی
مارکسیسم اسلامی
خرافه اب بیش نیست.
مارکسیسم اسلامی
از مفاهیم توخالی امپریالیستی است.
سیدعلی فاشست و فوندامنتالیست
را هیچ کسی مارکسیست اسلامی ندانسته است.
مجاهدین خر
را
خران و خام اندیشان مارکسیست اسلامی می نامیدند.
عجب زباله هایی هستید که مثل اخوندها جز پایین تنه چیزی در سر خالی از مغز خود ندارید.
ما ابراز نظر می کنیم.
همین و بس.
ابراز نظر نشانه زنده بودن است.
هماندیشی
متمدنانه ترین طریق همزیستی است.
عیرانیان دنبال حقیقت نیستند
یا کسی را می جویند تا نوچه اش شوند
و یا می خواهند کسی را نوچه سازند و سوارش شوند
محتوای طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی غرب امپریالیستی و روسیه و اوکراین و غیره اولیگارشیستی
یکی است.
اولیگارشیسم
منفی تر و مخرب تر و خرتر و خردستیزتر از امپریالیسم است.
اولیگارشیسم
شبیه فاشیسم و فوندامنتالیسم سنی و شیعه اسلامی است.
اولیگارشیسم از جنازه سوسیالیسم تغذیه می کند
و
فوندامنتالیسم از جنازه کاپیتالیسم.
شاه مترقی تر از شیخ بوده و است.
روسیه چیست و طبقه حاکمه اش کیست؟
روسیه می خواست عضو ناتو شود. پوتین که مترقی تر از پالان نیست.
ما هم که نفهمیدیم عن چه ربطی به قلاب دارد؟
بهروز
مشخصه عصر حاضر همین است:
خلایق
برای صید ماهی خاص خود
نه اندیشه، بلکه عن
به قلاب می بندند
و
نتیجتا
امثال ترامپ و پوتین و پالان و نعلین
عنتخاب می شوند.
نه.
قلیان
و نه فقط قلیان
تنها چیزی که ندارد،
مغز اندیشنده است.
ما بخشی از هارت ها و پورت های قلیان را تحلیل کرده ایم.
هارت ها و پورت هایش تهی از اندیشه اند.
بدبخت مردمی که کسانی چون قلیان و چپق و نعلین و پوتین و مسیح و شازده و مریم رئیس شان باشند.
مگر بقیه کابران جهان مجازی و حقیقی بهتر از «این جناب» اند؟
چون نیک بنگری همه نشخوار می کنند
طالبانیسم
تفاوت ماهوی با حزب اللهیسم ندارد.
هر دو جریان فوندامنتالیستی ـ اسلامی اند و همشیره فاشیسم اند.
هدف هر دو خر پروری و خردستیزی است
بعضی احزاب و گروهها بیانیه میدهند که خواستار جدایی دین از حکومت هستند . اما از اقای میر حسین موسوی که بدنبال یک حکومت دینی است حمایت می کنند . این دو کار با هم نمی سازد داداش.
علی حبیبی
احزاب ایرانی عه ز آب اند و نه احزاب.
طویله اند و نه سازمان سیاسی
آبرو می برند و شرم انگیزند.
من که چشمم نخورد آب از این لاشخورها
تجزیه و تحلیل و ترکیب (آنالیز و سنتز) یکی از دیالک تیک های اساسی در تئوری شناخت است
و با تفسیر دلبخواهی و دگماتیکی و بند تنبانی فرق دارد.
تجزیه و تحلیل و ترکیب مارکسیستی هم با تفاسیر مذهبی و فئودالی و بورژوایی تفاوت و حتی تضاد دارند.
بدون تجزیه و تحلیل (آنالیز) و ترکیب (سنتز) مارکسیستی نمی توان به کشف حقیقت نایل امد.
ما بخشی از قران و نهج البلاغه را تحلیل مارکسیستی کرده ایم و باید ادامه دهیم.
لامصبا
مگر در قرن ۱۵ امپریالیسم وجود داشت؟
در قرن ۱۵ حتی سرمایه داری مبتنی بر رقابت آزاد وجود نداشت.
مگر
خودتان همین دو سه روز قبل
از کشف امپریالیسم توسط لنین
دم نزده بودید؟
حتی در زمان مارکس و انگلس
امپریالبسم وجود نداشت.
لنبنبیم
مارکسیسم مرحله امپریالیستی سرمایه داری است
ویرایش:
آیا می دانید سرزمینی (طوایلی) وجود دارند که دوربینهای هوشمندش فقط سرهای برهنه را میبینند و حساسیتی به پاهای برهنه و دستهای خالی ندارند؟
این مطلب باید تحلیل مارکسیستی شود.
باورها
چه بسا طبقاتی اند و نه معرفتی محض.
این منافع طبقاتی است که
سبب می شود تا کسانی عکس عنتری را در کره قمر ببینند
و
به اعجاز آن و این
ایمان بیاورند.
چه بر داشتی از این اثر هنری دارید؟
سیدعلی
مگر مردم امکان تحلیل مسئله را دارند تا رفراندوم بگذاریم؟
گواهی دیگر بر آنکه همیشه گفته می شد
اگر رای مردم تاثیری در سرنوشت رای دهندگان و تصمیمات رژیم داشت
هیچ وقت انتخابات هم برگزار نمی کردند..
بهمن
آره.
حریف
حرف زندن بلد نیست
به عوض لیاقت تحلیل از امکان تحلیل دم می زند و به ران مبارک خود شلیک می کند.
چون امکان تحلیل را باید طبقه حاکمه فراهم اورد.
ضمنا
مگر خود سیدعلی و سران جنقوری اسلامی
توان تحلیل مسائل را دارند
تا مردم گیر افتاده در منگنه خرد کننده امرار معاش هم داشته باشند؟
سیاهکل
تاریخ مبارزات چپ ایران است
دها چپ انقلابی برای ازادی ایران ازاستبداد شاهی فدایی وار جانباختد راهشان ماندگار
حریف حواسپرت
لامصبا
سیاهکل و گیاهکل که تاریخ نمی شوند.
سیاهکل و گیاهکل
تقلیدی شتابزده، آوانتوریستی، خرکی و کودکانه از انقلابیون ویتنام و چین و کوبا و غیره بود
نشانه نادانی و ناشی از نادانی بود.
ضمنا
علیه انقلاب ضد فئودالی ـ ضد روحانی سفید بود
یعنی
ماهیت طبقاتی فئودالی داشت.
فدائآن و مجاهدین بچه فئ<دال و بچه تاجر بوده اند.
به همین دلیل
بدترین دشمنان توده و حزب توده بوده اند.
هر ترور فدائیان فئودالی با خاین قلمداد کردن حزب توده همراه بوده است.
همین جنقوری اسلامی نتیجه همین ماجراجویی های ارتجاعی عنقلابی هم است.
نه.
محتوای قضایای اخیر در این ۲۳ سال
چیز دیگری است.
پس از جنگ ج. دوم
هدف و کسب و کار امپریالیسم امریکا
تسخیر مناطق تحت نفوذ امپریالیسم انگلیس و آلمان و فرانسه و پرتقال و اسپانیا و غیره بود
در این ۲۳ سال
پس از شکست سوسیالیسم
هدف و کسب و کار امپریالیسم امریکا
تسخیر و یا تخریب برای تسخیر مناطق تحت نفوذ اتحاد شوروی است
همین و بس.
اگر می خواهید ببینید
خبر کنید
تا لینک دهیم.
منظور ما از تحلیل
نه تحلیل پیسکولوژیکی و پیسکولوژیستی
بلکه تحلیل مارکسیستی است.
ما بیش از ۲۰۰ تحلیل از آثار احسان طبری منتشر کرده ایم.
طبری را ما مثل چشمان مان دوست داریم.
این اگر انتقاد از خود نیست
پس چیست؟
ضمنا
انتقاد
هسته مهر است
و
مؤثرتر از فحش خواهر و مادر جنگندگان و جنگ زدگان و چاقوکشی حضرات است.
سرسخت ترین منتقدان از هر کس
مادر و پدر او ست.
چه کسی می گوید که انتقاد بیهوده است.
ما در استانه صد سالگی
هنوز هم انتقادات مادر و پدرمان را در گوش هوش خود داریم
نه.
کیانوری
مخالف وابستگی بود.
حزب توده
تنها حزب سیاسی طرفدار رادیکال خودمختاری (استقلال نظری و عملی) بوده است.
حزب توده مثل هر حزب کمونیستی متحد احزاب کموینست دیگر بوده است و نه نوکر و وابسته این و آن.
کیفیت و حزبیت حزب توده
بالاتر از کیفیت و حزبیت ۹۹ در صد احزاب کموینست بوده است.
ما هر چه درایم و دانیم
مدیون حزب توده ایم.
ضمنا کیانوری خر نبود
تا فرق اتحتد وشروی سوسیالیستی را با روسیه اولیگارشیستی نداند.
هیچ نظر هیچکسی
قابل احترام نیست.
چون از دو حالت قصه خالی نیست:
نظرات یا حقیقی اند ویا باطل.
مثال:
خیلی ها بر انند که زنان نقص العقلند.
مگر این خرافه قابل احترام هراتیان است؟
قابل احترام و حتی قابل پرستش و ستایش
چیست؟
قلیان دیوانه است.
دیوانگان دلیرند.
ترس نشانه خردمندی است و ناشی از خردگرایی.
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در عالم ظهور
و نه دیوانه ای
چه ایرادی دارد؟
در آلمان
۱۶ سال حکم همه کس و همه چیز را زنی به نام مش مرکل آخوندزاده امضا می کرد
هفته قبل هم به اش بزرگ ترین جایزه ط. را داددند.
نه
زن انتزاعی و ماورای طبقاتی وجود دارد
و
نه
نر انتزاعی و ماورای طبقاتی.
راستی فرمانده کشور تهران و مافیها کجا ست
که
فرمان تیر اندازی به جوانان وزنان عاصی ط. صادر کرده بود؟
این دستهای سفید و گوشتالود و ظریف رضا پهلوی چه میگوید؟ لابد گفتمان یک فلسفه سیاسی شگفتانگیزی درمیان است:
۱- کسب قدرت همان مقوله کرانمندی هگلی در صیروریت تاریخ است و این صیروریت تاریخی همانا به کلیت میانجامد..
۲- میتوان برای نخستین بار جمهوری مونارشیستی افلاطونی را با اولیگاریشی ارسطویی در سیاست ادغام کرد و حیث جدیدی از دموکراسی پدید آورد..
۳- کون شهبانو در زیر دامن اگر چه هیچ دقتی برنمیانگیزد اما فوقالعاده بزرگ است.. زیباییشناسی علم اشراف به چنین چشماندازیست..
الوار
نوار غزه در دست حماس و جهاد و خمس و زکات است و مورد حمایت همه جانبه جنقوری فوندامنتالیستی ـ فاشیستی اسلامی است.
دهها میلیون دلار از دارایی مردم به نوار غزه داده می شود تا موشک بسازند و بمب بگذارند و در سنت حضرت هیتلر یهودی بکشند و شق القمر کنند
دوستی = رابطه مبتنی بر منافع مشترک.
اگر احیانا منافع مشترک به منافع متضاد تبدیل شود،
دوستی جای خود را به دشمنی می دهد.
به همین دلیل
دیالک تیک عینی هستی
را
در این مورد
دیالک تیک دوستی و دشمنی
را
نباید لحظه ای فراموش کرد.
یعنی
هر دوستی
در عین حال
دشمن بالقوه است.
جامعه طبقاتی همین است
هی گاندی
تو ما را با این عندرزهای کج و کوله ات کشتی.
در کشور عه «هورا» و عا «شورا»
کسی موفق نیست
اگرچه
قحظ دشمن نیست.
اگر تیز بنگری
جنگ بی دلیل همه بر ضد همه شعله ور است.
همه دشمن همدیگرند.
همه سعادت خود را در ذلت همنوع خویش می جویند.
اگر بخواهی کسی را شادمان کنی
بهتر است که بدبختی های خود را برایش ذکر کنی.
بی دلیل نیست که سنکنه این کشور
جز ذکر بدبختی های خود کسب و کاری ندارند.
کسانی که در این کشور
کشته شده اند و یا در زندان ها عرشاد و خرشاد می شوند،
اصلا سیاسی نیستند تا خطری برای جنقوریان داشته باشند.
آزار و اعدام همدیگر
تفنن این جماعت است.
اگر این رسیدن به هدف باشد،
باید پرسید:
کدام هدف؟
جنگل سازی جامعه؟
ضمنا
از کی تا حالا
تهدید کسی
معیار ضعف تهدید کننده است؟
لامصب
عقلت کجا ست.
تهدید و تطمیع همنوع
دال بر قوت حریف است.
مورچه که نمی تواند فیلی را تهدید و یا تطمیع کند
آره.
ولی این چرخش ها
دال بر جاسوس بودن شان نیست.
ضمنا فقط گربه و کوسه که نبوده اند.
خود خامنه و شیوادنادزه و غیره
و
پوتین و پالان
هم
چرخش طبقاتی و نظراتی داشته است.
اگر خمینی هم زنده می ماند،
به همین چرخش دست می زد.
آدم
آدم است
و
میتواند آن شود که در نظر نگنجد.
اصولا
نباید جای روشنگری علمی و انقلابی را تهمت زدن بگیرد.
نتیجه این برخورد
منفور گشتن مهره
و محبوب ماندن طبقه و مناسبات طبقاتی می شود
تغذیه رایگان
از اقدامات انقلابی ـ بورژوایی رژیم انقلاب سفید بوده است.
سمپاشی و اسیدپاشی و کورسازی و شقه شقه سازی و خاوران سازی
از
تشبثات ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی اند.
در فاجعه بهمن ۵۷ نکبت
انقلاب سفید شکست خورده است
و
عنگلاب سیاه پیروز شده است.
صد بار هم بگویی بی فایده است.
نرود میخ عقل و دین در خر
گفتم به ابن ملجم:
هم دینِ بیقرارم!
آن شب چرا زدی تو،
ضربت به فرق یارم؟
گفتا:
قضاوت و تیغ،
با هم به من سپردند؛
وآنگه یکی به من گفت:
" آتش به اختیارم"
قابل توجه رهبر و آتش به اختیارهای امروزی
ابن ملجم عضو گروهی افراطی بوده است.
یاران او علاوه بر توطئه ترور حضرت علی
توطئه ترور حضرت عثمان و غیره را هم چیده بودند
ولی فقط این ملجم موفق شده است.
در آخر نه رنگ باقی میماند،
و نه نژاد
تنها چیزی که باقی خواهد ماند،
انسانیتِ توست
ژان ژورس
ژان ژورس
سیاستمدار قرن ۱۹ ـ ۲۰ فرانسوی
به ظاهر منتقد راسیسم است
ولی
هم
دلیلش بند تنبانی است و نه علمی
هم
آلترناتیوش برای راسیسم
انتزاعی و مبهم است و نه مشخص و روشن
و
هم
عملا
اثبات اهمیت تعلقات نژادی کذایی انسان ها ست.
نژاد از مفاهیم بیولوژی است
که فاشیست ها وارد جامعه می کنند تا جنگ های بندتنبانی و استعماری را شعله ور سازند
و بخشی از بشریت را بربرمنشانه برده سازند
و
مورد استثمار جسمی و جنسی قرار دهند
و
ضمنا مبارزه طبقاتی بر ضد طبقات انگل حاکم را به باد فراموشی بسپارند
و
نهایتا توده را به دنبال نخود سیاه بفرستند.
نژادهای کذایی در جامعه صدها هزار سال قبل به طبقات اجتماعی تبدیل شده اند
و
مبارزات اجتماعی
طبقاتی اند و نه نژادی و مذهبی و غیره.
ضمنا
منظور از انسانیت انتزاعی چیست
اگر عوامفریبی نیست؟
دادن لنگه کفش کهنه ای به پابرهنه ای و یا لقمه نانی به غارت شده ای؟
داور زن آلمانی به کریم دمیربای ترکیهای کارت قرمز داد و این بازیکن موقع بیرون رفتن نگاش کرد و گفت جات توی آشپزخونهست.
فوتبالیست نر به داور زن
در این جمله حریف خر
قبل از همه
نه
تحقیر زنان
بلکه
تحقیر کار فیزیکی ـ فکری زحمتکشان
عربده می کشد.
انگار آشپزی کار نیست.
انگار آشپزی
فهم و شعور لازم ندارد.
انگار زحمت آشپزی
هزاران بار کمتر از زحمت بازی فوتبال است
و
آشپز هزاران بار خر تر از فوتبالیست است.
آیه های زمینی
آیه های زمینی
گذار از بت پرستی به خداپرستی
روند جامعتی و معرفتی بغرنجی بوده است.
بت پرستی به معنی پرستش فراورده کاری خویشتن بوده است.
بت پرستی در تحلیل نهایی به معنی خلاقیت خود پرستی بوده است.
کار
ماهیت انسان است.
خدا
بر خلاف تصورات مؤلف فرانسوی آیه های زمینی
نه زاده ذهن کسی،
بلکه نتیجه گذار جامعه بی طبقه بشری به جامعه طبقاتی و گذار بشریت از مشخص اندیشی به مجرد اندیشی است
خاطرهی خسرو گلسرخی از صمد بهرنگی
هروقت به کتابفروشی میآمد، کارش این بود که مواظب خرید دانشآموزان باشد.
نمیگذاشت بچهها کتاب مبتذل عشقی بخرند. یادم نمیرود که صمد روزی به کتابفروشی آمده بود، به جوانی که میخواست کتاب جنایی بخرد خیلی اصرار کرد که منصرف بشود، جوان نپذیرفت.
اصرار صمد فایدهای نکرد. صمد چون معلم بود میدانست که چطور حرف بزند. هرطوری بود آدرس جوان را گرفت. جوان کتاب دلخواه خود را خرید و رفت، ولی صمد کتابهایی که میخواست او بخواند را خودش خرید و برای جوان پست کرد.
همین جوان، بارها به کتابفروشی آمد و سراغ صمد را گرفت، ولی صمد رفته بود. «صمد» به «ارس» پیوسته بود. صمد بهرنگی به ارس پیوست و خسرو گلسرخی به تیر باران
آره.
صمد و یاران صمد و خسرو گلسرخی
و فدائیان کذایی خلق
تنها چیزی که نداشته اند و ندارند
سواد بوده است.
هدف صمد از دادن کتاب به این و آن
نه
اشاعه دانش انقلابی
بلکه چریک و تروریست فئودالی پروری بوده است
کتاب بهانه بوده است.
آثار صمد را ورق بزنید.
صمد و بهروز دهقانی
منتخبی از اشعار آذری تهیه و منتشر کرده اند.
از بهروز پرسیده بودند:
قحط شعر انتقادی و انقلابی اذری که نبوده
چرا فقط این زباله ها را جمع اوری و منتشر می کنید؟
جواب داده بود:
آنها ضد مذهبی اند.
مرادان صمد و بهروز و اشرف و فدائیان فئودالی ـ فاشیستی
جلال آل احمد نیمه فاشیست و نیمه فوندامنتالیست و ساعدی دیوانه و شاملوی جد اندر جد فاشیست بوده اند.
صمد در گند کار تربیتی اش از تنبیه بدنی محصلین در مدارس دفاع می کند
صمد کودکان مردم را به خصومت بی دلیل و ضد عقلی با پدر و مادر خویش سوق می دهد
تا جای پدر را آخوندهای دیوانه فدایی از قبیل پرویز پویان و احمد زاده ها و غیره بگیرند
تفکر به چه معنی است؟
فکری را نام ببرید و طرز تشکیلش را توضیح دهید.
فقط ایرانیان اند که مذهبی اند و امام زاده دارند؟
خود شما چه بدیلی برای مذهب دارید؟
جهان بینی خود شما چیست؟
سیستم الترناتیو تان برای جنقوی اسلامی چیست؟
شما امامان شیعه را مورد تحقیر و تمسخر قرار می دهید
چرا راجع به ائمه سنی حرفی ندارید؟
عمر و ابوبکر و عثمان و یزید و معاویه و غیره که بهتر از علی و حسن و حسین نبوده اند؟
سطح فکری کردها و بلوچ ها و اعراب سنی که بالاتر از سطح فکری شیعیان نیست.
چرا از ذلت فکری اهل تسنن حرفی ندارید؟
بدون وحدت نظر
نمی توان به وحدت عمل رسید.
خر
هرگز
حزب تشکیل نمی دهد
و با خر دیگری متحد نمی شود.
خر فقط عرعر می کند و لایک می زند و افکار این و ان را منتشر میکند تا ان و این لایک بزنند و وقت بگذرانند و بگذرند
آره.
چون تیز بنگری
همه تصویر می کنند.
همه چیز در آخرالزمان
فرمالیستی است.
تفنن است که مبارزه نامیده می شود:
بازی با عکس است که در قحطی اندیشه ها عمومیت کسب کرده است.
تعداد پیرو (فالوور) معیار شده است
خری را اخیرا در روسیه با بمب کشتند که نیم میلیون پیرو در انترنت داشت
ما برون را بنگریم و قال را
اولا
در اوتوبوس نمی توان کتاب خواند و جنون نگرفت.
ثانیا
خواندن هر کتابی مفید و مثبت و مثمر ثمر نیست.
۹۹ در صد کتب زباله اند و نخواندن شان بهتر از خواندن شان است
ثالثا
مطالعه کتاب قابل کنترل نیست.
می توان تظاهر به مطالعه کرد و نخواند
رابعا
ما با دو نوع مطالعه سر و کار داریم:
الف
مطالعه اکتیو که با تحلیل همراه است
ب
مطالعه پاسیو که نوعی خر خوانی است.
مثال
همین پست کافیه را شاید صد نفر بخوانند
فرق ما با انها
خواندن اکتیو این پست است که با ابراز نظر توأم است.
هرگردی گردو نیست.
حریف فرزانه ای به سارتر لاشخور گفت:
مرده ها نمی میرند
می گندند
می پوسند
تجزیه و متلاشی می شوند.
آن روبنای ایده ئولوژیکی که متناسب با زیربنای اقتصادی سرمایه داریست چه نام دارد؟
حریف
ما در تاریخ معاصر با دو نوع سرمایه داری و بورژوازی سر و کار داریم:
الف
سرمایه داری آغازین معروف به سرمایه داری رقابت آزاد
و
بورژوازی اغازین
که
ایده ئولوژی اش
فلسفه کلاسیک آلمان بوده است که یکی از منابع سه گانه مارکسیسم است
خاتم الفلاسفه بورژوازی آغازین
هگل و فویرباخ بوده اند.
ب
سرمایه داری واپسین و یا متأخر و یا امپریالیستی
و
بورژوازی واپسین و یا معاصر و یا امپریالیستی
که
ایده ئولوژی اش
ایراسیونالیسم (خردستیزی) است
و
خاتم الفلاسفه اش نیچه است
تا وقتی که روسیه شهر دنیپرو و اودسا را تسخیر نکرده صلحی در اوکراین پایدار نخواهد بود .
علی علیه السلام
منظور از روسیه چیست؟
طبقه حاکمه در ط. روسیه کیست؟
اصلا تجاوز خونین به اوکراین برای چیست؟
خیلی از خران و خام اندیشان
خیال می کنند که خبری هست.
جنگ های قرن ۲۱
زرگری اند
اگرچه خونین اند.
چه فرق می کند که در یمن
طوطی حکومت کند و یا قوطی؟
در سوریه
اسد حکومت کند و یا دیو و دد؟
اوکراین دست اولیگارشی روس باشد و یا دست اولیگارشی اوکراین؟
در جنقوری اسلامی
شیخ حاکم باشد و یا شاه؟
فرق قرن ۲۰ با ۲۱ همینجا ست:
قرن ۲۰ قرن انقلابات اجتماعی بوده است
قرن ۲۱ قرن عنگلابات و عنقلابات است.
قرن ۲۰ قرن ولادیمیر لنین بوده است
قرن ۲۱ قرن ولادیمیر پوتین است
کشف و افشای حقیقت تلخ عینی برای توده تحت ستم از دیرباز
حیاتی تر از تولید امید واهی و خودفریبی است.
منظور از «آنها» چیست؟
جنگ میان کیان است؟
منظور از «ما» چیست؟
اصلا جنگ بر سر چیست؟
اگر منظور از «آنها»
اعضای طبقه حاکمه باشد
نان طبقه حاکمه گرم است و آب طبقه حاکمه سرد.
خانواده طبقه حاکمه اصلا در جنقوری اسلامی نیست.
ثروت طبقه حاکمه در خارج از جنقوری است.
طبقه حاکمه نانش در روغن است و غمی ندارد.
چرا باید وضعش بدتر از توده باشد که قوت لایموتش را در آشغالدانی ها می جوید؟
اگر تیز بنگریم
خود اوپوزیسیون هم فرق ماهوی با طبقه حاکمه ندارد.
چه بسا جناح دیگری از همان طبقه حاکمه است که دستش بر ماشه است.
توده
باید حزب مستقل خود را تشکیل دهد تا به توده فرمایی رسد.
توده بدون حزب توده
ول معطل خواهد بود.
طبه حاکمه هم می دانست و حزب توده را لت و پار کرده است و در خاوران جلوی ددان افکنده است.
آزادی فردی در گروی آزادی جمعی است.
ناصر
ویرایش:
آزادی فردی در دیالک تیک آزادی فردی و کلکتیو (پسته جمعی) و یا جامعتی وجود دارد و
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از ان آزادی کلکتیو و یا جامعتی است
آره.
ما هم همانجا بودیم و دیدیم و شنیدیم که خرس به زبان عربی لبیک سیدعلی
عرعر می کرد.
جنقوریان
جهانپهلوان در خ. مالی اند.
قبلا هم خرس ها جاوید شاه می گفتند و به دستبوسی شاه و شهبانو می رفتند
اساس دین بر اعتقاد خرافی استوار است و این با علم در تضاد است
حریف
نه.
دین و یا مذهب
یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه است
و
روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه
بر اساس زیربنای اقتصادی آن جامعه استوار است.
با تغییر زیربنای اقتصادی جامعه
عناصر روبنای ایده ئولوژیکی هم دستخوش تغییر می شوند.
مثال:
پس از پیروزی انقلاب فرانسه
یعنی سلب حاکمیت از اشراف فئودال و روحانی و تشکیل حاکمیت طبقاتی بورژوازی
(تحول زیربنای اقتصادی)
گردن کشیشان را به گیوتین بستند و بازار کلیسا کساد شد
ضمنا
دین را نباید در خرافات خلاصه کرد.
دین فرمی از شعور است.
شعور مذهبی
در نتیجه نقد و نفی شعور اساطیری و هنری
پدید آمده است.
و خود
نخست توسط فلسفه کلاسیک آأمان (کانت و فیشته و هکل و فویرباخ و غیره)
بعد توسط مارکسیسم نقد و نفی دیالک تیکی شده است
دغدغه رژیم ایران و غرب غیره اسلام است ،
اسلام موضوعی است شخصی ،
مردم آزادی و استقلال می خواهند
الهه
ما فکر نمی کنیم که دغدغه طبقه حاکمه جنقوری اسلام و طبقه حاکمه امپریالیستی اسلام باشد.
نمی تواند هم اسلام باشد.
اسلام
ایده ئولوژی است
و
ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است.
اسلام دهاقین با اسلام تجار دو چیز مطلقا متضادند.
طبقه حاکمه جنقوری
اسلام را گروگان گرفته و الت دست قرار داده است.
اسلام برایش ابزار عوام فریبی و مفتخوری و خونریزی است.
مثال:
حضرت علی حاضر نمی شود از بیت المال به برادر پیر فقیر محتاجش چند سکه سیم بدهد.
عوضش سیخ آتشسن در دستانش می نهد
در حساب توله سیدعلی در بانک های فرنگی و غیره بنا به گزارش چند سال قبل مبالغ هنگفتی هست.
حقوق روزانه بادیگارد نوه خمینی
از حقوق سالانه کارگران جنقوری بیشتر است.
کوسه رفسنجان در رسانه های غربی به عنوان خرپول ترین فرد در جنقوری معرفی می شد.
ایسلام علی کجا و اسیام سیدعلی کجا؟
حسرت واقعی را آن روزی می خوری، كه مي بينى به اندازه سن و سالت، زندگى نكرده ای...!
گابریل گارسیا مارکز
منظور سر گروهبان گارسیا از «زندگی کردن به اندازه سن و سال» چیست؟
رقص است؟
زندگی
یعنی کار.
کار
یعنی
مادیت بخشیدن و یا شیئیت بخشیدن به اندیشه است.
نخست مدل فکری خانه را در ذهن خود می کشی
بعد به مدد آب و خاک و کاه و سنگ و سیمان و اهن و آهک
مدل فکری خانه را مادیت و یا شیئیت (خانه وارگی) می بخشی.
کار
ماهیت انسان است که دیالک تیکی از کار فکری و فیزیکی (یدی) است
«به لبهایم مزن قفل خموشی
که در دل قصهای ناگفته دارم
ز پایم باز کن بند گران را
کزین سودا دلی آشفته دارم
به لبهایم مزن قفل خموشی
که من باید بگویم راز خود را
به گوش مردم عالم رسانم
طنین آتشین آواز خود را»
از فروغ فرخزاد
چقدر بد نوشته شده شعر سیمین
گیج شدیم.
ویرایش:
خانه ابری بود
روزی
خانه خونین است
اینک
آنچنان بود، اینچنین شد.
حال ما این است
اینک
از حضرت عیسی جمله معروفی به میراث مانده است:
بشر فقط به نان زنده نیست.
بشر به ایمان هم نیاز دارد.
مذهب برای توده
مثل نان است.
مذهب فرمی از شعور است.
مذهب شعور وارونه و پادرهوا ست.
ولی شعور است.
خلاصه کردن مذهب در خرافات نادرست است.
مذهب
ایده ئولوژی است.
مذهب را فقط از موضع پرولتاریا می توان نقد کرد و با مارکسیسم جایگزین کرد.
هراس روحانیت از مارکسیسم
به همین دلیل هم است.
فوندامنتالیسم
(حزب اللهیسم و داعشیسم و طالبانیسم و غیره)
همشیره فاشیسم است.
فوندامنتالیسم
مثل فاشیسم
جریانی ضد عقلی و ضد مذهبی است.
فوندامنتالیسم
فقط ماسک مذهب بر سر کشیده است
تا توده مؤمن را فریب دهند و به دنبال کشند و به جهنم ببرد.
ماسک فوندامنتالیسم را باید درید تا افشا و رسوا شود.
چه گوارا و چوپان
مگر کسی برای این و آن مبارزه می کند تا بسته به نظر و موضع آن و این
ترک موضع کند؟
فقط در کشور ما این خرافه رواج دارد که این و آن به خاطر آن و این مبارزه می کنند
و
خادم این و آنند.
اگر روزی تحت شکنجه توبه کردند
همه جمع می شوند و همه تف های عالم را در دهان خود جمع می کنند و به روی آن بدبخت می اندازند
ضمنا
بی شرمانه
خاین قلمداد می کنندد.
بدون اینکه خودشان کمترین ریسکی و اعتراضی کرده باشند
مثال:
ما ۲۰ سال است که شب و روز پارس می کنیم.
و می دانیم که کسی حوصله شنیدن پارس ما را ندارد.
چه بسا هم فحش خواهر و مادر نثارمان می کنند.
اگر گیرمان بیاورند حتما می کشند.
چه باید بکنیم؟
از پارسیدن توبه کنیم.
مگر می شود
سگ بود و پارس نکرد؟
این ادعا
به لحاظ جهان بینی
ادعایی ایدئآلیستی است.
چون
شالوده دین را در چیزی فکری نشان می دهد.
در ایمان نشان می دهد.
دین اما شالوده مادی و جامعتی دارد.
دین و مذهب
فرمی از شعور است
و
شعور
انعکاس وجود است.
طرز زندگی
طرز امرار معاض
طرز تحصیل نان سفره
تعیین کننده طرز تفکر است.
به همین دلیل
طرز تفکر در کاخ با طرز تفکر در کوخ متفاوت است.
این ادعا را همه کشیشان و آخوندها
می توانند چشم بسته
امضا کنند.
آنها هم منکر منشاء مادی و جامعتی مذهب اند.
آنها هم روح را مقدم بر ماده و شعور را مقدم بر وجود و شعور جامعتی را مقدم بر وجود جامعتی می دانند.
باید گفت که درست است و ما قبول می کنیم که سرمایه داری در طول زندگانی اش، خدماتی در راه اعتلای علوم در همه جهات کرده است و زندگی بشری را به تبع، رشد داده است. همه اینها] نه به خاطر محبت آن به انسان بوده و یا بهبودی زندگی انسانی برایش اهمیت اولیه را داشته است. تمام هدفش، سودجویی و انباشت ثروت و سرمایه بوده و در این راه، نیز خدمات زیاد هم داشته است و کسی هم منکر آن نیست.
گلستان
تعیین کننده
جنبه اوبژکتیو فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
است
و
نه جنبه سوبژکتیو بورژوازی
(مثلا نیات بورژوازی).
سرمایه داری
آستانه انقلابات سوسیالیستی است.
سرمایه داری
آبستن گورکن خود و همه فرماسیون های طبقاتی دیگر است.
سرمایه داری
پیش شرط رهایش نهایی بشریت از بربریت و بردگی است.
سوسیالیسم و کمونیسم
فقط و فقط در بطن سرمایه داری
رشد می کند و تولد می یابد.
صفحات اغازین مانیفست حزب کمونیست
در مدح فرماسیون سرمایه داری است.
شور شراب عشق تو، آن نفس ام رود ز سر
کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو
حافظ
در آن لحظه گه سر پر هوسم خاک در خانه تو شود، شور شراب عشق تو از سرم می رود.
همیشه فکر میکردم که آنچه مرا از پیری متنفر میکند، چروک صورت، لرزش دستها و ناتوانیِ تمام و کمالیست که تمامیتم را زیر سوال میبرد.
اما حالا نظر دیگری دارم،
“آن چیز که در پیری مرا بیشتر آزار میدهد این است که در مقابل انبوه خاطراتت تنها باشی!”
چارلز بوکوفسکی
علافی و ده هزار درد بی درمان
پیری
ضمن داشتن مضرات فیزیکی (جسمانی)
حاوی مزایای خارق العاده فکری و شخصیتی و عقلی است.
پیری
یعنی
کاهش خریت و افزایش حریت.
حریت = آزادی = خروج از خریت.
نفرت انگیز نه پیری
بلکه جوانی است که مملو از خریت است
انسان فکر می کند که آزادی می خواهد.
او در واقع بسیار از آن می ترسد.
چرا؟
زیرا آزادی او را مجبور به تصمیم گیری می کند و تصمیم گیری ها خطراتی را در بر می گیرد.
اریک فروم
آزادی یعنی خروج از خریت.
مش فروم.
به قول همشهری ات
مشد هگل
آزادی = درک ضرورت
ضرورت و یا جبر به قوانین عینی حاکم بر هر چیز گفته می شود.
آزادی
همیشه
با آگاهی همراه است.
خر نمیتواند مختار و یا آزاد باشد.
کسی از آزادی هراس ندارد.
اشکال کار
در دشواری خروج از خریت است که مشقت می طلبد.
ما که عمری زور زدیم
اخیرا در آستانه صد سالگی
ترک خریت کردیم و سگ شدیم.
یعنی
اکنون
به عوض عرعر
پارس میکنیم
پارس به زبان پارسی.
شاید صد سال دیگر
ترک سگیت کنیم و آدم شویم و آزاد شویم.
درنگی در تفاوت طبقاتی زن و زنکه و بانو
دلیل به کار بدرن بانو توسط اجامر طبقه حاکمه در این اخظار
مرزبندی زنان توده با زنان متعلق به طبقه حاکمه و یا مطیع طبقه حاکمه است.
بانو ضد دیالک تیکی زنکه و جنده و غیره است
بانو عنوانی فئودالی ـ اشرافی ـ درباری برای زنان است.
بانو
در این اخطار
دقیق و درست به کار رفته است.
اجامر طبقه حاکمه
زنان محجب را بانو جا می زنند تا زنان بی حجاب و یا بدحجاب را زباله جا بزنند.
ما که تاکنون شعر معنامندی از شیرکو ندیده ایم.
امپراطور شعر
جا زدن او
نه به دلیل کیفیت شعر او
بلکه به دلیل کرد بودن او ست.
این چیزی جز راسیسم و پانیسم نیست.
این نوعی عوامفریبی
برای پاشیدن بذر عداوت میان خلق ها
به دلایل بند تنبانی و نژادی کذایی است.
خاموشی لبم نه ز بیداری و رضاست
از چشم من ببین که چه غوغاست در دلم
سایه
هی سایه
آدمیان به همان آسانی که تعارف می کنند و دروغ تحویل همدیگر می دهند
به همان سان هم اشگ می ریزند و همدیگر را می بوسند و قربان صدقه همدیگر می روند و «در ذهن خود طناب دار همدیگر ار می بافند.»
.شازده کوچولو پرسید: پس آدم ها کجا هستند؟ آدم در بیابان احساس تنهایی می کند...
مار گفت: با آدم ها نیز آدم احساس تنهایی می کند!
شازده کوچولو
آنتوان دوسنت اگزوپری
کسی نیست از سنت اگزوپری بپرسد:
مار از کجا می داند که »با آدم ها نیز آدم احساس تنهایی می کند!»
مار حتما قیاس به نفس می کند و ادم ها را با مارها عوضی می گیرد.
نتیجه همبایی آدم با مار را خود شازده کوچولو هم اخر سر تجربه می کند و پس از گزیده شدن می میرد.
حسن همبایی آدم ها در منخصر به فرد بودن انها ست.
آدم ها همیشه در هر زمینه با همدیگر اختلاف نظر دارند
و این اختلاف نظر به هماندیشی و هماندیشی به خوداندیشی و کشف حقیقت و به توسعه و تکامل جامعه منجر می شود
هی مشد البر
احترام گذاشتن به چیزی
داوطلبانه است.
سر فرود اوردن در برابر قلدر و زور
تحمیلی است.
تفاوت میان انشاء و املا
از زمین تا آسمان است.
اکابر توانگر کند فرد را
خبر کن حریف جهانگرد را
آخوندزاده
یکی از نمایندگان روشنگری در جنبش مشروطه بوده است
ایندو پدیده دلایل متفاوت دارند:
دلیل هجرت نوه های حضرت محمد به ایران
گسترش مذهب شیعه در ایران و حمایت از ائمه و نوه هایشان بوده است.
دلیل هجرت توله های سران جنقوری به فرنگستان
عیش و نوش و حیف و میل ثروت باداورده
دور از چشمان تیز بین ایرانیان است
فرار از انتقاد است
جهنم و جنت
سمبل اند.
منظور از جنت
جامعه کمونیستی آغازین (کمون اولیه) بوده است که جامعه مبتنی بر برابری و خواهری ـ برادری و هارمونی بوده است.
منظور از جهنم
جامعه طبقتی برده داری بوده است که جای کمون اولیه را گرفته است.
تراژدی های سوزناک یونان باستان در رابطه با همین گذار از جنت به جهنم اند.
جهل و فهم چیزهای ثانوی و نسبی اند
و
ربطی به جنت و جهنم ندارند.
اینها الفبای مارکسیسم اند
ما صدها مطلب از فلاسفه مارکسیست المان در این زمینه منتشر کرده ایم
فرزندان شما فقط و فقط با مسائل بند تنبانی آشنا هستند
و
فکر و ذکری جز بند تنبان ندارند.
کتاب سوزانی
کسب و کار جماعت ناشی بود.
امپریالیسم و فوندامنتالیسم
حرفه ای تر و خبره تر و ماهرتر است.
به تولید انبوه زباله ـ کتاب مبادرت می ورزد.
آن سان که برای پیدا کردن کتاب به درد بخوری
باید در کاهدان دنبال سوزن بگردی.
بدین طریق
جامعه
یا جنگل می شود
یا دارالمجانین
و
یا طویله.
همنگوی
معنی حرف زدن را نمی داند
بنی ادم برای فراگیری حرف زدن
حداقل ۵۰ سال لازم دارد.
تازه اگر شانس آورد.
در دیار ما کسانی ۱۰۰ سال عمر می کنند
بی انکه حرف زدن بیاموزند.
صد رحمت به عرعر.
تنها هنری که دارند
نشخوار لاطائلات این و آن
و
فحاشی است.
آنهم
فحاشی سرشته به زن ستیزی است
زور شان فقط به مادر و خواهر و دختر و خاله و عمه همنوع می رسد.
این زباله ها
مدتی است که سنگ زن گرایی به سینه کثیف خود می زنند.
اینها زباله ایده ئولوژیکی برای خر پروری اند
و باید نقد شوند و نه نقل.
این جمله ویکتور «هو» گو
عنوان کتاب آنتی فاشیستی ژان لافیت
کمونیست فرانسوی
است:
«آنان که زنده اند.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر