۱۴۰۲ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

درنگی در شعری از سعید سلطانپور (۶)

 

میم حجری

 «صدای میرا»
( ۱۳۴۰ - ۱۳۴۷)
  سعید سلطانپور
 دشت بی آتش
 

هرکه آواره‌ی دردی که نه درد دگری‌ست
و در این دشت سیاه
هرکه می‌پندارد تنها اندیشه به خورشید سپردن هنری‌ست

و نمی‌اندیشد:
به صداقت‌های لازم «کار»
و رسالت‌های تازه ی «عشق»

هرکه می‌گوید:
با شب، سحریست

و به گلگشت منافع به درازای شب و مرگ سحر می‌کوشد.
 
  معنی تحت اللفظی:
هر کس به فکر خویشتن خویش و بی خیال بقیه است.
هر کس در این سیطره ظلمت خیال می کند که دل بستن به انقلاب، هنری است.
ولی کسی به صداقت های «کارگران» و رسالت های تازه »عشق» نمی اندیشد.
همه ادعا می کنند که انقلاب بر ارتجاع پیروز خواهد شد
ولی در پیگیری منافع خود، به تداوم ارتجاع و محو انقلاب می کوشند.

 
۱
سؤال این بود
که 
چگونه می توان غریزه قدر قدرت حفظ نفس را از کار انداخت و نارنجک در مشت خود منفجر کرد؟
 
دلیل اصلی این انتحار عنقلابی
ترس 
بوده است.
 
ترسی که به برکت خودکشی (مثلا با انفجار نارنجک در مشت)
شباهت غریبی به تهور کسب می کند.
 
حتی
شعرای خردگرایی از قبیل سیاوش به این دام افتاده اند
و
تهور کذایی چریک های فدایی فئودالی را به طرز مبالغه آمیزی ستوده اند.
 
ترس 
یکی از مهم ترین ضامن های حراست از حیات فردی است.
ترس
اما
در ایده ئولوژی برده داری و فئودالی، شرم انگیز است.
 
به همین دلیل
با اقدام به خودکشی در فرم های متنوع،
مسئله ترس از شکنجه شدن توسط سازمان انقلاب سفید،
شکستن در زیر شکنجه
لو دادن یاران و خانه تیمی
به تلویزیون آمدن، توبه کردن و رسوا شدن
حل می شود.
 
امروزه
اجامر فوندامنتالیستی ـ اسلامی (چه سنی و چه شیعی)
هم
طرفداران نیهلیسم عملی اند.
 
حریفی
فوندامنتالیسم را نیهلیسم نقاب دار (ماس دار) نامیده است.
 ژاینها
برای غلبه بر غریزه قد قدرت حفظ نفس،
غرایز طبیعی (حیوانی) دیگر
را
به ویژه، 
غریزه جنسی
را
 عیش و نوش و خور و خواب و خشم و جنایت
را
مثلا
سکس بی پایان با حوریان و غلمانان بهشتی 
را
گردن زدن علنی مخالفین از هر نوع
را
به خدمت می گیرند.
یعنی
با غرایز به جنگ غریزه حفظ نفس می روند.
 
حریفی اردنی
عیاشی بی بند و بار ابوبکر بغدادی را نقاشی و یا کاریکاتوریزه کرده بود
و
ترور شد.

زباله های فوندامنتالیستی شیعی و سنی
دختران جوان اسیر و یا داوطلب
را
مثل توپ فوتبال به همدیگر پاس می دهند.
یعنی
به مدد سکس نقد و نسیه
غریزه حفظ نفس
را
بیهوش می کنند.


«چریک» های فدایی فئودالی خلق و اجامر فوندامنتالیستی ـ اسلامی
در مقابل خودپرستی 
خودستیزی
را
ایدئالیزه می کنند و قرار می دهند.
یعنی
از 
خودستیزی
فضیلت اخلاقی  فئودالیستی ـ فاشیستی می سازند.

برای برآمدن از عهده خودستیزی
همه این جریانات نیهلیستی
خریت و خردستیزی خودخواسته 
را
قرار می دهند.
 
همه این جریانات نیهلیستی لائیک و مذهبی
با خریت و خردستیزی می افتند و برمی خیزند.
 
لوسوردو
طالبانیسم
را
مکتب خرپروری عمدی و علنی دانسته است.
 
اجامر طالبان
سواد ۳ کلاس قدیم را هم ندارند.
البته قرآن را مثل طووطی ازبر کرده اند و نشخوار می کنند.
بی انکه معنی کلمه ای را و آیه ای را بدانند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر