۱۴۰۲ فروردین ۲۶, شنبه

درنگی در اندیشه ای (۷۴۶)

 

میم حجری

ظلم، بربریت و سبوعیت و شرارت
ماهیت و سرشت اصلی این گروه جهول را تشکیل میدهد.
طاهر لطیفی


آنچه که انتقاد از فوندامنتالیسم (طالبانیسم و ای خمینیسم) به نظر می رسد
به لحاظ جهان بینی
همان جهان بینی فوندامنتالیسم است.

 
دیروز حریفی برای انتقاد از رئیسی جمکرانی
دست به دامن مولوی بلخی شده بود.

 
با یک عالمه خرافه به جنگ خرافه رفته بود:
در حکایت جعلی و من در آوردی مولوی

حضرت موسی جای حضرت سلیمان را گرفته بود:
حضرت موسی
مثل حضرت سلیمان
زبان جانوران را می دانست
و
حتی بهتر از حضرت سلیمان
زبان جانوران را به این و آن یاد می داد.

 
تا چشم کار می کرد از عصای موسی که اژدها می شد، اثری نبود.

 
حالا طاهر لطیفی 

ماهیت طالبان را ظلم و بربریت و سبوعیت و شرارت جا می زند.
آنهم ماهیت اصلی اش را.

 
ماهیت چیست؟

ماهیت فرعی که وجود ندارد.
ماهیت فقط می تواند اصلی باشد.

 
ماهیت هر کس و هر دار و دسته
همیشه

 طبقاتی

 است

و 

نه اخلاقی و رفتاری.

 
ماهیت فوندامنتالیسم
چه شیعی و چه سنی
چه خمینیسم و چه طالبانیسم و داعشیسم و سید قطبیسم و بن لادنیسم
فئودالی است.

 

بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:

یا باید به هر مشقتی مارکسیسم را فراگیرد و توان تفکر مفهومی کسب کند

و

یا

انشاء بنویسد و هارت و پورت توخالی و خودفریبی و عوامفریبی کند.

پایان 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر