۱۴۰۲ اردیبهشت ۶, چهارشنبه

درنگی در شعری از سعید سلطانپور (۵)

 

میم حجری

 «صدای میرا»
( ۱۳۴۰ - ۱۳۴۷)
  سعید سلطانپور
 دشت بی آتش
 

هرکه آواره‌ی دردی که نه درد دگری‌ست
و در این دشت سیاه
هرکه می‌پندارد تنها اندیشه به خورشید سپردن هنری‌ست

و نمی‌اندیشد:
به صداقت‌های لازم «کار»
و رسالت‌های تازه ی «عشق»

هرکه می‌گوید:
با شب، سحریست

و به گلگشت منافع به درازای شب و مرگ سحر می‌کوشد.
 
  معنی تحت اللفظی:
هر کس به فکر خویشتن خویش و بی خیال بقیه است.
هر کس در این سیطره ظلمت خیال می کند که دل بستن به انقلاب، هنری است.
ولی کسی به صداقت های «کارگران» و رسالت های تازه »عشق» نمی اندیشد.
همه ادعا می کنند که انقلاب بر ارتجاع پیروز خواهد شد
ولی در پیگیری منافع خود، به تداوم ارتجاع و محو انقلاب می کوشند.

این تحلیل سعید سلطان پور و «چریک» های فدایی فئودالی خلق از جامعه پس از انقلاب ضد فئودالی سفید است.

۱
هرکه آواره‌ی دردی که نه درد دگری‌ست


سعید سلطان پور
در این جمله خودخواهی (اگوئیسم) همه مردم را مطلق می کند.
 
اگوئیسم
یکی از پیامدها و دستاوردهای خجسته و ارجمند انقلابات بورژوایی است.
 
اگوئیسم (منگرایی، خودپرستی، خودخواهی) بورژوایی
به
ایندیویدوئالیسم (فردگرایی) بورژوایی
گره خورده است.
 
ایندیویدوئالیسم (فردگرایی) و خودپرستی بورژوایی
آلترناتیوی زمینی و ریشه ای ـ طبقاتی ـ انقلابی 
برای خداپرستی و طبقه حاکمه برده داری ـ فئودالی ـ روحانی پرستی است.
 
در ایده ئولوژی بورژوازی انقلابی آغازین
(فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان)
خودپرستی جای خداپرستی را می گیرد و فرد پرستی جای طبقه حاکمه برده دار و فئودال و روحانی پرستی را.
 
۲
هرکه آواره‌ی دردی که نه درد دگری‌ست 


سعید سلطان پور
در این جمله، 
جامعه را به دلیل داشتن تمایلات خودپرستی از موضعی فئودالی - ارتجاعی عوامفریبانه مورد انتقاد قرار می دهد
 و 
چنان وانمود می کند که انگار ر های فدایی فئودالی ماورای جامعتی اند و پشت پا به منافع طبقاتی خود زده اند.

ظاهر قضیه هم دال بر همین است:
چریک های فدایی فئودالی
متنفر از زندگی و ارزش های مادی و فکری مربوطه و عاشق ترور و انتحار و مرگ اند.

مشخصه مهم چریکیسم 
که 
پس از پیروزی انقلاب ضد فئودالی سفید تحت سرکردگی شاه،
 تشکیل می یابد،
 نیهلیسم (پوچی گرایی) است.
 
ما با دو نوع نیهلیسم در نیچه ئیسم (فاشیسم) آشنا می شویم:
نیهلیسم نظری و نیهلیسم عملی.

نیچه
(فیلسوف  فاشیسم و خاتم الفلاسفه امپریالیسم)
ستایشگر نیهلیسم عملی بوده است که در روسیه رواج داشته است.

چریک های فدائی فئودالی 
را
 می توان نمایندگان نیهلیسم عملی محسوب داشت
 که
 نارنجک در مشت منفجر می کنند تا زنده دستگیر نشوند و تحت شکنجه خانه های تیمی و یاران خود را لو ندهند.

پیش شرط نیهلیسم عملی
 اما از کار انداختن غریزه قدر قدرت حفظ نفس است که مانع خودستیزی و خودکشی می شود.

چریک های فدائی فئودالی
تحت رهبری آخوند دیوانه ای به نام امیر پرویز پویان
 برای از کار انداختن غریزه قدر قدرت حفظ نفس که پاسبان حیات (زندگی) فردی است، 
دیالک تیک حیات و ممات (زندگی و مرگ) را تخریب می کنند، 
حیات را تحقیر می کنند و دور می اندازند
و
ممات (مرگ) 
را
تجلیل می کنند و به عرش اعلای اخلاقی برده داری ـ فئودالی ـ فاشیستی می برند.


 
امیر پرویز پویان 
 در اثر کودکانه و بند تنبانی اش 
برای اثبات «ضرورت تروریسم فئودالی» (مبارزه مسلحانه کذایی) 
به
«رد تئوری بقا»  
یعنی
به
حذف غریزه حفظ نفس 
کمر برمی بندد.

سؤال
 اما این است 
که 
چگونه می توان غریزه قدر قدرت حفظ نفس را از کار انداخت؟
 
یکی از راهکارهای شاهکار،
 جایگزین کردن شعور با شور بوده است.
 
مشخصه اصلی و اساسی چریک های فدائی فئودالی
بی شعوری وحشت انگیز این جماعت است.

در کشور ما
برای از بین بردن شعور بخور و نمیر (عقل سلیم) و جایگزین سازی اش با شور سرشته به شوق، 
شعر و نثر شعرگونه
به خدمت گرفته می شود.

عالی ترین نماینده تجلیل از مرگ و تحقیر زندگی
احمد شاملو
و
امثالهم
بوده اند.
سطر سطر اشعار و آثار احمد شاملو در تحقیر حیات و تجلیل مرگ است.

احمد شاملو
که 
جد اندر جد
فاشیست بوده است، 
در تبلیغ پوئه تیکی (هنری‌ ـ استه تیکی) چریکیسم 
سنگ تمام می گذارد.
او
در مرگ هر شهیدی (خواه فدایی و خواه مجاهد) شعری می سراید و در روزنامه ها و مجلات و کتب اشعار وسیعا منتشر می شود 
و
 در اختیار جوانان و روشنفکران قرار می گیرد.
 
بدین طریق
دل و دین جوانان ربوده می شود و جنبش فاشیستی ـ فئودالی چریکی کذایی 
محبوبیت وسیعی کسب می کند.
 
این ولی بدون بحران پسا انقلابی ممکن و میسر نبوده است.
 
اشرافیت فئودال و روحانی
فقط به تروریسم هار و جنون آمیز بسنده نمی کند.
بلکه در همه عرصه های جامعه دست به خرابکاری نظری می زند.
 
مفهوم «خرابکاران» 
یکی از مفاهیم راسیونالیستی و رئالیستی مؤلفین مانیفست انقلاب سفید بوده است.
این مفهوم و مفاهیم دیگر، مثلا مفهوم «ارتجاع سرخ و سیاه» یکی از خدمات فکری، مفهومی و فرهنگی آنها بوده است. 
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر