۱۴۰۰ شهریور ۳۱, چهارشنبه

استالینیسم (۲۹)

استالین؛ آخرین کتابخوان آزاد شوروی

 

ورنر هوفمن

(۱۹۲۲ ـ ۱۹۶۹)

برگردان

میم حجری

پیشکشی به رنج برندگان و اندیشندگان

 

۷

·      در مجله «مسائل شرق»  در سال ۱۹۵۹ تناسب بخش تعاونی و خصوصی به قرار زیر اعلام می شود:

 

الف

·      مساحت اراضی تحت کشت توسط واحدهای دولتی و تعاونی در سال ۱۹۵۸ میلادی به شرح زیر بوده است:

 

بلغارستان

۹۰ درصد

 

چکوسلواکی

۷۱ درصد

 

آلبانی

۵۸ درصد

 

رومانی

۵۲ درصد

 

مجارستان

۲۲ درصد

 

لهستان

۱۵ درصد

 

ب

·      در جمهوری آلمان دموکراتیک مساحت اراضی تحت کشت توسط «تعاونی های تولید کشاورزی» در اواخر سال ۱۹۵۸ میلادی، ۲۹.۴ درصد بود که در اواخر سال ۱۹۵۹ میلادی به ۴۰.۲ درصد و در اواخر سال ۱۹۶۰ میلادی به ۸۴.۲ درصد افزایش یافت.

 

پ

·      همزمان با آن، سهم واحدهای دهقانی مستقل از ۶۲.۲ درصد به ۵۱.۸ درصد و سرانجام به ۷.۶ درصد کاهش یافت.

 

ت

·      درصد مابقی، به واحدهای اشتراکی خلقی تعلق دارد.

 

۸

·      تحقق اصول «دموکراسی خلقی» در دوره استالینیستی در رابطه تنش مند لاینحلی تبلور می یابد:

 

الف

·      از سوئی، نیاز به تغییر «ارگانیکی» قانون اساسی اجتماعی با رعایت اقشار اجتماعی متحد طبقه کارگر احساس می شود (در این دوره دیگر کمبود وقت، به دلیل فشار از خارج، که در مورد اتحاد شوروی وجود داشت، مطرح نیست.) 

 

ب

·      از سوی دیگر، تعصب کلیشه ای و مبتنی بر سرمشق شوروی و چه بسا به پیروی از رهنمودهای حزب دولتی از مسکو توسط بسیاری از فونکسیونرها مانع می تراشد.

 

پ

·      تضاد فی مابین در زمان حیات استالین تحمل ناپذیر شده بود.

 

۹

·      استالینیسم منسجم و یکپارچه که در زادگاه آن رواج داشت، در عرصه اروپائی اشاعه آن، نسبیت اجتناب ناپذیری کسب می کند.

 

۱۰

·      سیاست وحدت فوق الذکر در آلمان دموکراتیک برای مدتی طولانی با دشواری خاصی روبرو می شود.

 

۱۱

·      البته باید در نظر داشت که در آلمان دموکراتیک، این بی حفاظ ترین خطه نظام نوین، با مرزهای باز، در معرض چه میزانی از تأثیر و نفوذ خارجی می توانست باشد.

 

۱۲

·      پس از تجربه وحشت دیکتاتوری هیتلری، هم در شرق و هم در غرب آلمان، تمایل قلبی برای شروع بزرگ از نو، با شرکت فعال در حیات دولتی، اقتصادی و معنوی اصلاح شده، پدید آمده بود.

 

۱۳

·      کارگزاران (فونکسیونریت) تربیت شده در مکتب استالینیسم شوروی، به تکانه های خود به خودی که خارج از کنترلش بودند، با سوء ظن می نگریست.

 

۱۴

·      تمایل خلق به نوسازی مورد دستکاری قرار می گرفت، کانالیزه می شد، از نو تعریف (بازتعریف) می شد، در قالب شعارهای یکنواخت از پیش تعیین شده برای اکسیون های معین ریخته می شد.

 

۱۵

·      بدین طریق سرمایه بزرگی از تمایلات مثبت و اعتماد قلبی بر باد داده شد.

 

۱۶

·      حزب دولتی سوسیالیستی نیز برای گروه های سیاسی دیگر امکان انجام وظایف خود خواسته را فراهم نمی آورد.

 

۱۷

·      این گروه ها نیز پس از سلب قدرت از رهبران سیاسی خاص خود، در چارچوب مناسبات نوین، ابتکار عمل زیادی از خود بروز نمی دادند.

 

۱۸

·      نتیجه این می شد که «اراده خلق» در تکرار اوتوماتیک و یکنواخت عباراتی خلاصه شود و همزمان حاکمیت شعارها خود خلق را برای مدتی طولانی به قهقرای بی تفاوتی سیاسی سوق دهد.

 

۱۹

·      آن سان که خلق در قبال رهبران دولتی به وفاداری نسبت به نظام و به تأیید وضع موجود تظاهر می کرد و به همان اندازه که از سران رژیم ستایش می کرد، به همان اندازه آنها را بی اعتبار می ساخت.

 

۲۰

·      در نظر اول، متناقض جلوه می کند که به ویژه دعوت بی وقفه،  خشک و فرمولواره هر دو دسته به وفاداری نسبت به مواضع سیاسی ـ اجتماعی هم در طرف فوق الذکر و هم در منادیان دعوت (البته نه در فونکسیونرهای مبتکر در بالا)، رابطه سیاسی اصولا خنثی، عاری از موضعگیری و بیگانه نسبت به قدرت جا افتاده پدید می آورد.

 

۲۱

·      اگر مشخصه اصلی استالینیسم ـ به طور کلی ـ اوپورتونیسم قدرت است، پس این خود را در اوپورتونیسم خود قدرتمندان تکرار کرده است.

 

۲۲

·      از بین بردن تصحیحگرهای نهادین (مؤسساتی) و سرکوب هر انتقاد بی هراس از مجازات، تخریب پیوند زنده و پویا میان رهبر و پیروان و کسب استقلال نسبی از سوی قدرتمندان،  کنترل همیشه ضرور رهبران را به کنترل رهبران به وسیله رهبران مبدل ساخته است.

·      و چنین کنترلی به ناچار فرم مبارزه بر سر قدرت به خود می گیرد.

·      مبارزه ای که افراد بیرون از گود، اغلب نمی توانند برای آن هسته عینی پیدا کنند و رهبران پائین رتبه ـ در این مبارزه ـ سعی می کنند، که تا دیر نشده جناح قوی تر را تشخیص دهند و به طرفداری از آن سینه سپر کنند.

 

۲۳

·      در این مبارزه ها بر سر قدرت، روابط متنوع یک جامعه فی نفسه بغرنج در حال گذار به مناسبات ساده «دوست ـ دشمن» کلیشه بندی و شابلونیزه می شوند.

·      و تصفیه حزبی (که لنین به مثابه وسیله ای برای آزاد سازی حزب از عناصر سودجو تلقی می کرد)، در زمان استالین، هم در اتحاد شوروی و هم در کشورهای دیگر به سلاحی ـ اغلب ـ برای از سر راه برداشتن رقیب شخصی بدل می شود، آنهم نه فقط میان فونکسیونرهای بالا، بلکه در ارگان های پائینی نیز.

 

۲۴

·      درکوره این تصفیه های لاینقطع است که تیپ فونکسیونر استالینیستی بین المللی با مشخصات زیر شکل می گیرد:

 

الف

·      سوگند خورده بر خط مشی مسلط حزبی

 

ب

·      سر به زیر در نظرمندی

 

پ

·      عاری از وسواس و شک و تردید

 

ت

·      به لحاظ شخصی، حاضر به از جان گذشتگی در راه «وظیفه» و درست به همین دلیل، مصم به خودپائی و تغییرناپذیری در مقابل همسانان خود در  دوره های بحرانی

 

ث

·      با حساسیت یک زلزله سنج در قبال زلزله های مقدر در عرصه مناسبات قدرت

 

ج

·      طالب وفاداری ایدئولوژیکی بودن

 

ح

·      عاری از استقلال و خود مختاری بودن 

             (نوکرصفت و بی موضع و توخالی بودن. مترجم)

 

خ

·      و به چندین لحاظ، عاری از موضع شخصی استوار و مستحکم بودن

 

۲۵

·      چنین مهارت شگفت انگیزی در زمینه تغییر سریع عقیده و موضع و پذیرش بی درد سر انبوهی از نظرات کاملا متضاد با نظرات قبلی خویش، حداقل در مورد افرادی از اروپای غربی که پس از جنگ جبهه عوض کردند، دیده شده است.

 

۲۶

·      البته هرگز نباید فونکسیونر استالینیستی تیپیک را با فونکسیونرهای احزاب کمونیست ـ به طور کلی ـ و قبل از همه در کشورهای غیر سوسیالیستی یکسان تلقی کرد.

 

۲۷

·      ایمان خلل ناپذیر نمونه وار و شهامت و فداکاری غول آسائی که اعضا و فعالین احزاب کمونیست در کشورهای غیر سوسیالیستی و چه بسا تحت شرایط پیگرد بی امان از خود نشان داده اند و نشان می دهند، سزاوار همه احترامات عالیه انسانی است.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر