۱۴۰۰ شهریور ۲۵, پنجشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۶۱۷)

Truus Oversteegen, girl wearing a knee-length skirt and overcoat, smiles at the viewer while holding a military weapon

هانی شافت

آنتی فاشیست شهید هلند  

میم حجری



۸۵۸۷  

سنگ سخنگو

علیه سوسیالیسم و انقلاب ضد فئودالی جهاد کرده اند نه علیه روس ها.
پوتین فرقی با اینها ندارد


۸۵۸۸  

سنگ سخنگو

نصایحی ضروری به افراد بالای 40 سال:
۱-*نصیحت اول:*
همواره آب بنوش اگرچه که احساس تشنگی نمی کنی ... زیرا بیشتر بیماری ها به علت کمبود آب بدن می باشند.
۲- *نصیحت دوم:*
همواره ورزش بکن اگرچه در اوج مشغولیت بودی ... بدن همواره باید تحرک داشته باشد. با پیاده روی، شنا و یا هر ورزشی دیگر.
۳- *نصیحت سوم:*
خوراک خود را کم کن
«غذا برای انسان به اندازه ای کمرش راست شود، کفایت می‌کند»(حدیث)
پرخوری را رها کن زیرا هیچ فایده ای برایت ندارد ... خودت را در سختی نینداز بلکه خوردن را کم بکن.
۴- *نصیحت چهارم:*
تا حد امکان از ماشین فقط در مواقع ضروری استفاده بکن. سعی کن برای رفتن به مسجد، مغازه، دید و بازدید و بقیه کارهایت پیاده بروی.
۵- *نصیحت پنجم:*
عصبانی نشو
عصبانی نشو
عصبانی نشو
ناراحت نباش ... سعی کن چشم پوشی کنی ... خودت را در پریشانی نینداز ... همه ی این ها سلامتی ات را به خطر می اندازند و شادابی ات را از بین می برند. با کسانی مجالست کن که با آنها احساس آرامش می‌کنی
۶- *نصیحت ششم:*
همانطور که میگویند «مال خودت را در زیر آفتاب بزار و خودت زیر سایه بنشین» ... بر خود و بر اطرافیانت زندگی را تنگ نکن ... مال برای آن هست که با آن زندگی کنیم نه برای آن‌
۷- *نصیحت هفتم:*
بر هیچ کس و هیچ چیزی که نمیتوانی آن را بدست بیاری حسرت نخور.
خود را به فراموشی بزن بلکه اصلا فراموشش کن. اگر قرار باشد به تو برسد حتما میرسد اگرچه در تخت خود باشی و هرچه را که تقدیر تو نیست خداوند او را از تو منع میکند. هیچ چیزی را از تو منع نمیکند مگر بخاطر ضرری که برایت دارد ... همه ی ما این ها را میدانیم اما انسان فراموش کار است لذا نیاز به همچین یادآوری هایی داریم تا از آن نفع ببریم‌.
۸- *نصیحت هشتم:*
تواضع اختیار کن... تواضع اختیار کن... مال و جاه و قوت و قدرت همه با تکبر و غرور از بین می روند.
تواضع تو را در نزد انسان ها محبوب می کند و درجه ات را نزد خداوند بالا می برد.
۹-*نصیحت نهم:*
سفیدی موی سر نشانه ی پایان عمر نیست بلکه نشانه ی این هست که زندگی بهتری شروع شده. خوش بین باش، سفر کن و از مال حلال خود بخور و لذت ببر‌.
۱۰- *و یک نصیحت دیگر:*
زود بخواب و شب نشینی نکن
۱۱- اگر از این نوشته خوشت آمد پس سبب خیر باش و آنرا نشركن و اگر خوشت نیامد پس دیگران را محروم نکن شاید که وسیله ی منفعت آنها شوي
مارا

سگ سخن جو


 
نصیحت ۱۱ از یاد ناصح رفته:
سرت را بگذار و بمیر


۸۵۸۹  

سنگ سخنگو

بهار شده
شکوفه های بهارنارنج بیداد میکنند
رودخانه ها زلال جاری اند
پرنده ها
مستانه آواز می خوانند
و
کودکان پرشور و با هیاهو
قد می کشند
خورشید دلبرانه طلوع میکند
و با لوندی به غروب می نشیند
اما....
با این همه من ساکتم و سرد
وقتی کسی نیست
نامم را صدا بزند
دستی نیست دست ام را بگیرد
انگار نمی بینم بهار را
شکوفه ها را
های و هوی پرندگان را
بالندگی کودکانه را
افسوس
ما همه تن های
تنهاییم...
شعر، تهیه و تنظیم ، خانم نسرین ایرانی 


سگ سخن جو


شعر زیبایی است
با محتوایی تأسف انگیز و تأثر انگیز.
وابستگی بدبختی زنان ایرانی است
زنده باد مختاری (مختاریت، صاحب اختیار بودن) و خودمختاری


۸۵۹۰  

سنگ سخنگو

 سینه،
مزار فراموشی‌ است
هوشنگ آزادی ور


سگ سخن جو


سینه
نه مزار است و نه ربطی به روند تداعی و یا فراموشی دارد.
انسان
اصولا و اساسا
چیزی را فراموش نمی کند
نمی تواند هم فراموش کند
دست خودش هم نیست.
هر چه به نحوی از انحا با انسان تماس پیدا می کند
مثلا دیده می شود
شنیده می شود
لمس می شود
خوانده می شود …
در اعماق ذهن او ثبت و ضبط می شود و در فرصت معینی به بهانه ای از اعماق کنده می شود
بالا می آید و ادراک می شود
چه بسا در عالم خواب.
انعکاس
خاصیت ماده است.
لنین

همه چیزها در همدیگر عکس می اندازند.
مثلا بید در آب
حسن در حسین


۸۵۹۱  

سنگ سخنگو

ٖفاشیسم و فوندامنتالیسم
جریانات ضد مذهبی اند.
اینها برای عوامفریبی ماسک مذهب و نژاد و ملیت و غیره بر سر کشیده اند.
اگر دنبال جریانی  مذهبی می گردی،
ما هستیم.
ما نماینده اسلامیم
 نه این خونخواران و خردستیزان و خر پروران

۸۵۹۲  

سنگ سخنگو

تمام قصه‌ها مانند حکایات آفرینش کائنات است، هیچ‌کس حضور نداشت، هیچ‌کس شاهد هیچ‌چیز نبود، اما همه می‌دانند چه وقایعی روی داده است.
ژوزه ساراماگو


سگ سخن جو


همه قصه ها و غصه ها
عکس اند.
نتیجه انعکاس واقعیت عینی در آیینه ذهن نویسنده اند.
اگر سارا مگو
علمی می اندیشید
کسی به او پشیزی نمی داد.
امپریالیسم کسانی را جایزه باران می کند که خر پرور باشند.

۸۵۹۳  

سنگ سخنگو

جهان بینی ها و شرمساری ها

جهان بینی عبدالحسین زرین‌کوب
ذره ای تفاوت با جهان بینی مولوی بلخی و رومی و تبریزی ندارد


۸۵۹۴  

سنگ سخنگو

کاش از گذاشتن عکس و استیکرِ گل و بلبل و بوستان و قلب های در حال پرواز در زیر عکس ها و یادداشت ها مطلقا خودداری کنیم و مرتکب شوندگان به این رفتار مشمئز کننده را تیرباران‌ نمائیم.
حقیقتا نمی فهمم.
خب عزیز من، این همه کلمه وجود دارد.
کمی به خودت زحمت بده و احساس یا دیدگاهت را با کلمات بیان کن.
سارا


سگ سخن جو


این بهترین پست سارا ست.
سارا ولی دلیل عکس گرایی به عوض اندیشه گرایی را نمی داند و نمی خواهد بداند.
چرا صورتکتاب (فیسبوک) میلیون ها سکنه سیاره زمین را گرد آورده و نه اندیشه کتاب؟
فرق اندیشه با عکس و استی کر چیست؟
ضمنا
فرق کلمه با مفهوم و جمله با حکم و یا نظر و قضاوت و یا اندیشه چیست؟

۸۵۹۵  

سنگ سخنگو

 
کمونیست حکم کیمیا دارد. 

مدعیان کم و نیست اند نه کمونیست. 

ما جسته ایم نبود

۸۵۹۶  

سنگ سخنگو

 انگلس
ما مسائل خداشناسانه (؟ احتمالا ماورای طبیعی را) را به مسائل دنیوی تبدیل می کنیم
ما مسائل دنیوی را به مسائل خداشناسانه (؟) تبدیل نمی کنیم.

تاریخ به اندازه کافی در خرافات حل شده است
.ما، اکنون خرافات را در تاریخ حل می کنیم.

سوسیالیسم (کمونیسم) علم است و نه ایدئولوژی (اوتوپی. ایده ئولوژی معنی دیگری دارد):
«اکنون ایده‌آلیسم (درک ایدئالیستی تاریخ) از آخرین پناهگاه خود یعنی تاریخ شناسی طرد شده و جای خود را به درك ماتریالیستی از تاریخ داد و راهی پیدا شد که می‌توانست شعور انسان را بر مبنای وجود او توضیح دهد نه آن طور که تا آن زمان وجود داشت، یعنی توضیح وجود بر مبناي شعور.

[اما] سوسیالیسم قبلی همانقدر با این درك ماتریالیستی ناسازگار بود که طبیعت شناسی ماتریالیسم فرانسوی با دیالکتیک و علوم طبیعی جدید.

اگر چه سوسیالیسم قبلی از شیوه تولید سرمایه‌داری و نتایج آن انتقاد می کرد، ولی قادر به توضیح آن نبود و در نتیجه توانایی حل آن را نداشت.
تنها می توانست آن را بد و مردود قلمداد کند.

ما این دو کشف بزرگ:
درك ماتریالیستی تاریخ و افشای راز تولید سرمایه‌داری توسط ارزش اضافی را
مدیون مارکس هستیم.
با این دو کشف،
سوسیالیسم به علم تبدیل گردید
و اکنون باید در وهلۀ اول به کار بر روی مجموعه جزئیات و روابط آن پرداخت.»⁠
فریدریش انگلس:
«تکامل سوسیالیسم از تخیل به علم»
فصل دوم

۸۵۹۷  

سنگ سخنگو


⁠زنان 

بدون کارگران و دهقانان 

و 

کارگران و دهقانان 

بدون زنان 

نمیتوانند صاحب اثر شوند.

۸۵۹۸  

سنگ سخنگو
⁠ویرایش:

چرا از دوست داشتن غفلت ورزم؟
علی صبوری

همچنان،
در بر همان پاشنه می چرخد
و دروغ و خشکسالی
دهان گشوده،
جهان رابا شتاب می بلعد
و باد ولگرد
به تاراج رؤیاهایم ،
روی پنجه ایستاده
عنقریب ،
ازسوراخ کلید وارد شود

چرا از دوست داشتن غفلت ورزم
چرا؟
تو را که در کنار دارم
و لبخندت
براستکان لب پریده ی چای
هنوز یخ نبسته است
چرا ازعشق ورزیدن
غفلت ورزم

همین که صبح بلند می شوم
آفتاب دست مرا می گیرد
روی دو پا می ایستم
و بار دیگر
به تو می گویم:
«صبح به خیر»
رؤیای شیرین صبح گاهی!

پایان


سگ سخن جو


رد پای فروغ فیلسوف در این شعرصبوری به چشم میخورد

چرا توقف کنم
چرا؟
پرنده ای که مرده بود به من پنداد که پرواز را به خاطر بسپارم.


۸۵۹۹  

سنگ سخنگو

⁠تنها صداست که می ماند

چرا توقف کنم چرا ؟
پرنده ها به جستجوی جانب آبی رفته اند
افق عمودی است
افق عمودی است و حرکت : فواره وار
و در
حدود بینش
سیاره های نورانی می چرخند
زمین در ارتفاع به تکرار می رسد
و چاههای هوایی
به نقب های رابطه تبدیل می شوند
و روز وسعتی است
که در مخیله ای تنگ کرم روزنامه نمی گنجد
چرا توقف کنم ؟
راه از میان مویرگهای حیات می گذرد
کیفیت محیط کشتی زهدان ماه
سلولهای فاسد را خواهد کشت
و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
تنها صداست
صدا که جذب ذره های زمان خواهد شد
چرا توقف کنم ؟
چه میتواند باشد مرداب
چه میتواند باشد جز جای تخم ریزی حشرات فساد
افکار سردخانه
را جنازه های باد کرده رقم میزنند
نامرد در سیاهی
فقدان مردیش را پنهان کرده است
و سوسک ... آه
وقتی که سوسک سخن میگوید
چرا توقف کنم ؟
همکاری حروف سربی بیهوده است
همکاری حروف سربی
اندیشه ی حقیر را نجات نخواهد داد
من از سلاله ی درختانم
تنفس هوای مانده ملولم میکند
پرنده ای که مرده بود به من پند داد که
پرواز را به خاطر بسپارم
نهایت تمامی نیروها پیوستن است پیوستن
به اصل روشن خورشید
و ریختن به شعور نور
طبیعی است
که آسیابهای بادی می پوسند
چرا توقف کنم ؟
من خوشه های نارس گندم را
به زیرپستان میگیرم
و شیر میدهم
صدا صدا تنها صدا
صدای خواهش
شفاب آب به جاری شدن
صدای ریزش نور ستاره بر جدار مادگی خاک
صدای انعقاد نطفه ی معنی
و بسط ذهن مشترک عشق
صدا صدا صدا تنها صداست که میماند
در سرزمین قدکوتاهان
معیارهای سنجش همیشه بر مدار صفر سفر کرده اند
چرا توقف کنم ؟
من از عناصر چهار گانه اطاعت میکنم
و
کار تدوین نظامنامه ی قلبم
کار حکومت محلی کوران نیست
مرا به زوزه ی دراز توحش
در عضو جنسی حیوان چکار
مرا به حرکت حقیر کرم در خلا گوشتی چکار
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده است
تبار خونی گلها می دانید ؟


۸۶۰۰  

سنگ سخنگو

روایت
شعر : حسن حسام
طاعون؛
روح خداوندگار بود
نشسته در ماه
به روزگاری تاریک!
پس به ناگهان؛
در تلاطمی توفان زا
به هیئت انسان درآمد
و بر زمینِ زخمیِ ایران، هبوط کرد
با هزاران هزار، عمامه
سیاه، سفید
سیاه، سفید
سیاه، سفید
سیاه، سفید.....
***
تشنگانِ خون و جنون
تا رمق داشتند ،
در ضیافت کشتار
مستانه، نوش کردند
از خون ِ بی شماران
در جنگ
جوخه ی آتش
طنابِ دار
و؛
اوراد ِهزارساله
قی کردند!
***
چهل چِلّه ی کامل،
کهکشانی از هَزاران
بی صدا شدند
و هِزاران هِزار جسد ،
در ماتمِ مادران ِسیاه پوش،
پوسیدند
***
طاعونزاد،
تا کار را تمام کند،
یله بر اریکه ی خون
به مرگ فرمان داد
همزادی بزاید،
انسانخوار
ومرگ؛
پیچیده در رِدای ِمَرَض،
میدان گرفت ،
دست افشان!
کوبه ی درها چنان کوفت،
که خانه ها یکسر
به ماتم نشستند
چندان که گورو کفن
نایاب شد
در حکمرانی طاعونیان
اندردیاراسیران!
30/08/2021 پاریس
ــــــــــــــــــ
هَزاران = بلبلان

سگ سخن جو


شعری
فی نفسه
قوی و غنی است.
ولی
عیب شناخت هنری در همین شعر حسام آشکار می گردد.
موضوع این شعر پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ شیعی بر انقلاب ضد فئودالی سفید است که احتمالا خود حسام هم در صدد سرنگونی اش بوده است.
حسام اما این پیروزی ارتجاع سرخ و سیاه (مؤلفین کتاب انقلاب سفید) را
توضیح پوئه تیکی (هنری ـ استه تیکی) می دهد و نه توضیح فلسفی ـ علمی (مارکسیستی ـ لنینیستی)

به همین دلیل
خواننده این شعر
در بهترین حالت نفرتی کور و عاری از شعور کسب می کند.

اوپوزیسیون روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی
به لحاظ جهان بینی
کمترین فرقی با آن ندارد.

۸۶۰۱  

سنگ سخنگو

تو شعار داده ای:
یک_زن_میتواند_افغانستان_را_نجات_دهد.
ما هم نظر داده ایم:
 زنان بدون کارگران و دهقانان و کارگران و دهقانان بدون زنان نمیتوانند صاحب اثر شوند.

۸۶۰۲  

سنگ سخنگو

ممنون خواهر دانشور.
تو تنها کسی هستی که این قصه را خوانده ای.
خلایق عاشق عکس اند و دشمن اندیشه

۸۶۰۳  

سنگ سخنگو

سهروردی در يكی از اعصار تاريك اين ديار به نور و روشنی می اندیشید.
در زندگی فلسفی شيخ اشراق كه از سر تا پايش مصيبت و اندوه می‌بارید
تقريبا تمام معلمان و استادانش او را به تقليد و تبعيت فرا می‌خواندند و هيچكدام پرسيدن‌ها و انديشيدن‌های او را برنمی تابیدند.
علمای شهر همانند طبقه عوام، كوتاه بين و تُنک مايه‌ بودندوآثار پيشينيان را چون ورد و ذكر تكرار می‌كردند.
سهروردی اما به جُرمِ جور ديگر ديدن و به نحو مستقل انديشيدن مغضوب ِ ظاهر بينان خودخواه و قشريون خودشيفته قرار می‌گرفت و درنهايت جانش را در همين راه فدا کرد.
اسد عبدالهی

سگ سخن جو


سهروردی
مثلا
چی می گفت؟

حداقل افکارش را ذکر کنید
بعد
هندوانه ها را زیر بغلش بچپانید.


۸۶۰۴  

سنگ سخنگو

هیچکس عقیده شخصی ندارد.
 افکار شخصی نیستند.
چیستند؟

۸۶۰۵  

سنگ سخنگو

نه.
اینها مرده پرستان زنده ستیز مرده خوارند.
 از مرگ سرودی ساخته اند.
 پر طبلتر ز رعد



۸۶۰۶  

سنگ سخنگو

درگوش ِ سپیده ، بانگ ِ فریادم هست
آن شوکت و شور وعاشقی یادم هست
هرچند نمانده در چمن ، برگ و گلی
از باغ ، نماد ِ عشق ، شمشادم هست
علی صبوری

سگ سخن جو

  شمشماد سمبل عشق نیست.
سرو و شمشاد در ایده ئولوژی طبقات اجتماعی برده دار، فئودال و روحانی
سمبل آزادگی اند و نه سمبل عشق.
به سرو گفت، کسی:
«حاصلی نمی اری؟»
جواب داد که آزادگان تهیدست اند.


بدین طریق درختان بارآور
سمبل بردگی و بندگی اند:
کار

کسب و کار خر است.

 
در این دوئالیسم قرون وسطایی آزاد و بنده
دیالک تیک انگل و مولد (توده های مولد و زحمتکش و طبقات حاکمه علاف و عیاش و انگل) تحریف می شود.
هر کس که با عرق جبین نان سفره خود را تهیه و تولید نکند، به سرو و شمشاد تشبیه می شود.
مثلا
کسانی که جزو و عضو سلاطین، خوانین، بزرگان، نجبا، اشراف، اعیان، انبیا، ائمه، اولیا، فقها، علما، آیات خدا و غیره اند
و
توده مولد و زحمتکش
(توده بنده، رعیت، پیشه ور و پرولتاریا، به انضمام زنان (که تولید مثل می کنند و در خانه و کارخانه و مراتع و مزارع جان می کنند)  

جزو زباله ها تلقی می شوند.

۸۶۰۷  

سنگ سخنگو

آزادی به چه معنی است؟

سگ سخن جو

 

 آزادی و یا اختیار
یک مفهوم فلسفی است:
اختیار
در دیالک تیک جبر و اختیار
وجود دارد.

اختیار = شناخت جبر.
جبر = قانونمندهای ماهوی عینی حاکم بر هر چیزی.

پیش شرط آزادی
کسب آگاهی است.

گاو و خر و گوساله و گوسفند و غیره آزاد نیستند.
اگرچه در قفس نیست.

خردمند محبوس در قفس
اما
هم
مختار (آزاد)
است
و
هم
حتی خودمختار (مستقل)

به طالبان و جمکران هم بگویید که امر به اشان مشتبه نشود
و دم از آزادی و استقلال نزنند

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر