۱۴۰۰ مهر ۸, پنجشنبه

استالینیسم (۳۰)

استالین؛ آخرین کتابخوان آزاد شوروی

 

ورنر هوفمن

(۱۹۲۲ ـ ۱۹۶۹)

برگردان

میم حجری

پیشکشی به رنج برندگان و اندیشندگان

 

۲۸

·    استالینیسم، اوپورتونیسم را و فوت و فن سازگار سازی خویش را به فرمانبران ساده نیز به طرق زیر آموزش می دهد:

 

الف

 

۱

·    اولا از طریق راه و رسم کودکانه تبلیغ و ترویج.

 

۲

·    در این شیوه آموزشی، کفه ترازو به نفع تکرار مکرر دلیلواره ها سنگین می شود، آنهم چه بسا نه به نفع قوت و استحکام منطقی دلایل.

 

ب

 

۱

·    ثانیا از طریق ساده و مبتذل سازی مسائل.

 

۲

·    آن سان که برای درک آنها توان تفکر خارق العاده ای لازم نباشد.

 

۳

·    تربیت حاملین نظام نوین از این طریق صورت می گیرد.

 

·    (تبلیغ عبارت است از اشاعه سیستماتیک و منظم اندیشه ها و نظرات سیاسی، جهان بینانه و غیره.

·    آماج تبلیغ عبارت است از تأثیرگذاری بر شعور عمومی به شیوه ای معین. مترجم)

 

  (ترویج عبارت است از کردوکار مبتنی بر روشنگری سیاسی.

 تبلیغ برای آماج های سیاسی و یا اجتماعی معین. 

مترجم)

 

پ

·    ثالثا آنها هر کاری را که به طرفداری آنها از سیستم حاکم دلالت می کند، را انجام می دهند:

 

۱

·    انجام تکالیف اجتماعی به هوای تحصیل سود شخصی ناشی از آن

 

۲

·    حضور نمایشی و خودنمایانه در مراسم معین

 

۳

·    شرکت در راهپیمائی به سوی محل انتخابات

 

۴

·    آویزان کردن پرچم سرخ بر در و پنجره خانه مسکونی خویش

 

۵

·    پرداخت حق عضویت

 

۶

·    کمک و غیره

 

۲۹

·    همه این کارها، نه فقط برای نمایش اکتیویسم خود، بلکه علاوه بر آن، برای چشم هم چشمی با تعداد معدودی از شهروندان فعال از قماش خود صورت می گیرد.

 

۳۰

·    هر دو نوع این اوپورتونیسم، در نهایت با تیپ مؤمن نمای خرده بورژوائی مطابقت دارند، تیپی که برایش انجام آنچه که مطرح است (و برایش در وهله اول مطرح بودن اهمیت دارد) مهمتر از پیوند فکری کار انجام یافته  با کل است.

 

   (نتیجه نهائی کاری که او انجام می دهد، برایش اصلا اهمیت ندارد.

   مهم نفس انجام وظیفه محوله چه بسا بی محتوا و حتی زیانبار است. 

مترجم)

 

۳۱

·    برای اوپورتونیسمی از این نوع، دولت هائی پذیرائی خاصی از خود نشان داده اند، که بدبختی تاریخی شان عبارت از این بوده که نظام جدید (برخلاف کشورهای دیگر) نتیجه مبارزه، مقاومت و جنبش خلقی مستقل خود آنها (مثلا بر ضد فاشیسم) نبوده، بلکه آنها سوار بر سرنیزه قدرت پیروزمند وارد کشور شده اند و بر تخت قدرت نشسته اند.

 

۳۲

·    روی هم رفته، ظاهرا پراتیک سیاست وحدت مارکسیستی (که بی تردید فقط وابسته به نیت خوب و یا بد احزاب مارکسیستی حاکم نبوده) در عرصه اشاعه استالینیسم شوروی در اروپای شرقی و میانه، بعد از پایان جنگ، ثمرات ناچیزی داشته است.

 

۳۳

·    اینکه قطع رابطه با استالینیسم در بسیاری از کشورهای مربوطه (لهستان، مجارستان و آلمان دموکراتیک) برای مدتی فرم های آتشفشانی به خود گرفته و در خود شوروی به طرزی آرام و تدریجی طی شده، نشاندهنده دشواری خاصی است که استالینیسم در روند انتقال به اروپا داشته است.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر