۱۴۰۰ شهریور ۲۹, دوشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۶۱۹)

Truus Oversteegen, girl wearing a knee-length skirt and overcoat, smiles at the viewer while holding a military weapon

هانی شافت

آنتی فاشیست شهید هلند  

میم حجری


۸۶۲۹  

سنگ سخنگو

در دنیا هیچ‌چیز ناراحت‌کننده تر از نگرانِ استطاعتِ مالی بودن نیست.
من از آن‌هایی که پول را حقیر می‌شمرند خیلی بدم می‌آید.
این‌ها یا ریاکارند یا احمق.
پول مثل حس ششم می‌ماند که اگر نباشد، 

آن پنج حس دیگر هیچ سودی ندارند.
این را هم می‌شنوی که می‌گویند
فقر بهترین انگیزه‌ی هنرمند است،
این‌ها نیشِ فقر را هرگز در جان و تنشان حس نکرده‌اند،
این‌ها نمی‌دانند که فقر چه بر سر و روزگار آدم می‌آورد،
 تو را به ذلت و حقارتی بی‌پایان می‌اندازد.
 بالِ تو را از جای می‌کند و روحت را مثل سرطان می‌خورد
سامرست موآم




۸۶۳۰  

سنگ سخنگو

دیالک تیک عشق و دوستی


سگ سخن جو


برتولت برشت

۱
خطای رایجی است که مردم عشق را بالاتر از دوستی می نشانند.

 
  برتولت برشت میان عشق و دوستی تفاوت قائل می شود و ارجحیت قائل شدن به عشق را خطا تلقی می کند.
  سؤالی که ما را از دیرباز به خود مشغول داشته، این است که این دو مفهوم انتزاعی به چه معنی اند؟
  معیار عینی برای دوستی و عشق چیست؟
  عشقی که میلیون ها صفحه راجع بدان سیاه شده و می شود، واقعا به چه معنی است؟
 

۲
وعشق را در حکم امری کاملا متفاوت می نگرند.


  برتولت برشت ضمنا با دوئالیسم عشق و دوستی، با دیوار دوئالیستی کشیدن میان عشق و دوستی مخالفت می ورزد.
 منظور حکیم توده ها اما چیست؟
 

۳
وعشق را در حکم امری کاملا متفاوت می نگرند.

 
  منظور برتولت برشت این است که عشق و دوستی نه مجزا از هم و بی ربط به یکدیگر، بلکه در پیوند با هم قرار دارند.
  اما پیوند مورد نظر برشت از چه قماشی است؟
 

۴
عشق تنها زمانی والا و ارزشمند است
که دربر دارنده دوستی ئی باشد که بتواند بازتولید شود.

 
  در این جمله هم نوع پیوند میان عشق و دوستی تبیین می یابد و هم فونکسیون دوستی:
 عشق بنظر برشت، 

زمانی والا و ارزشمند است که حاوی دوستی باشد،

 دوستی ئی که فونکسیونش، بازتولید عشق است.


  این اما به چه معنی است؟
 

۵
عشق تنها زمانی والا و ارزشمند است
که دربر دارنده دوستی ئی باشد که بتواند بازتولید شود.

 
  این بدان معنی است که اولا میان عشق و دوستی رابطه فرم و محتوا بر قرار است:
 عشق والا حاوی دوستی است، به همان سان که ظرفی حاوی مظروفی (به همان سان که نمکدانی حاوی نمک طعام) است.
 

 در دیالک تیک فرم و محتوا اما نقش تعیین کننده از آن محتوا ست.
  بنابرین، در دیالک تیک عشق و دوستی نیز نقش تعیین کننده از آن دوستی است.
  پس دوستی بنظر برشت، بر عشق تقدم دارد.
  به همان سان که محتوا (مظروف، نمک) فرم (ظرف، نمکدان) خاص خود را تحول مثبت و یا منفی می بخشد، به همان هم دوستی مهر خاص خود را بر پیشانی عشق می کوبد:
  یعنی آن را بازتولید می کند، توسعه می دهد و شکوفا می سازد.


 و در صورت غیات دوستی، 

عشق بازتولید نمی شود، رمقش گرفته می شود، می پوسد و چه بسا تخریب و منفجر می شود.
  این بدان معنی است که با رشد دوستی 

عشق تقویت می شود و با زوال دوستی، می پوسد، می میرد و یا اگر هم به عللی و یا به ترفندی حفظ شود، 

از محتوا تهی می شود، 

پوسته ای از آن باقی می ماند،

 به همان سان که در کویر پوست به درد نخوری از ماری باقی می ماند.
 

۶
عشق تنها زمانی والا و ارزشمند است
که دربر دارنده دوستی ئی باشد که بتواند بازتولید شود.


  برشت اما از سوی دیگر میان دوستی و عشق، رابطه بازمولد و مولود برقرار می سازد:
  دوستی عشق را پیاپی بازتولید می کند و مانع زوال آن می گردد.
  بغرنجی اندیشه برشت در این کلام همین جا ست.
  ظاهرا بنظر برشت، 

دوستی نه مولد عشق، بلکه بازمولد آن است.

 
 اکنون این سؤالات یکی پس از دیگری سینه سپر می کنند:
  مولد عشق چیست؟
  مولد دوستی چیست؟
 

۷
با عشق به شیوه معمول، اگر به دوستی منجر نشود
فقط می توان لقمه بخور و نمیری به زندگی داد
و دست به سرش کرد.

 
 برشت انگار می دانست که خواننده چه پرسش هائی مطرح خواهد کرد و به همین دلیل پاسخ پرسش های ما را هم می دهد و از دیالک تیک شگفت انگیزی پرده برمی دارد:
  عشق در قاموس برشت، به دوستی منجر می شود و دوستی به نوبه خود به بازتولید مولد خویش.

 
  این بدان معنی است که در دیالک تیک عشق و دوستی 

رل بازی عجیبی به کار می افتد:
 عشق به دوستی می انجامد.
  یعنی عشق تعیین کننده دوستی است.
  یعنی پیش شرط تشکیل دوستی، عشق است.
  یعنی بدون عشق، دوستی نمی تواند پدید آید.
  اما همان مولود عشق، یعنی همان دوستی به بازتولید مولد خویش کمر می بندد.

 

۸
با عشق به شیوه معمول، اگر به دوستی منجر نشود
فقط می توان لقمه بخور و نمیری به زندگی داد
و دست به سرش کرد.

 
  اگر احیانا عشق به دوستی منجر نشود، فاتحه اش دیر یا زود خوانده شده است.
  چون عشق در آن صورت بازتولید نخواهد شد و ریشه اش درجا خواهد خشکید.

 
 طرز تفکر دیالک تیکی برشت همین جور جاها ست که خودنمائی می کند.
شاید به همین دلیل جامعه شناس اروپایی ئی موسوم به لئو کوفلر، برتولت برشت را جانشین خلف مارکس محسوب می داشت.
  افسوس که هنوز یک هزارم آثار برشت به فارسی ترجمه نشده است.
  در آثار برشت مارکسیسم زنده و پویا هم خلاقانه توسعه داده می شود و هم به طرزی رادیکال و مثمر تعلیم داده می شود.


۸۶۳۱  

سنگ سخنگو

احمدی‌نژاد:
حمایت علنی از طالبان بعنوان یک گروه متحجر که نامش در ردیف گروه های تروریستی جهان ثبت شده است، رسمیت دادن به این گروه و دعوت آنان به ایران باعث شد که نام پرافتخار ایران در کنار نام این گروه بدنام قرار داده شود!

سگ سخن جو

 

آره.

طالبانیسم

 اگر صدهزار بار بهتر از خمینیسم نباشد، بدتر از آن نیست.

ضمنا

هر کثاتکاری که امرای طالبان در افغانستان می کنند، خلفای شیعی در جمارانستان کرده اند.

یعنی مرجع تقلیدشان جمارانیان اند.



۸۶۳۲  

سنگ سخنگو

بحران افغانستان باید به امپراتوری جنگ، فساد و فقر آمریکا پایان دهد
اردشیر جم نشان

سگ سخن جو


 جم نشان حواس پرت تر از جم کران است.

امریکا

کشوری امپریالیستی است

و

امپریالیسم

عالی ترین و اخرین فاز توسعه کاپیتالیسم است

و

نه

امپراطوری جنگ و فقر و فساد.

در مرحله امپریالیستی جامعه

همه شرایط عینی لازم برای گذار به سوسیالیسم فراهم آمده اند.



۸۶۳۳  

سنگ سخنگو

پشتیبانی امپریالیسم آمریکا و متحدین جهانی‌اش از این رژیم به‌شدت ارتجاعی مستبد [حکومت طالبان] تا ۱۱ سپتامبر، به جهانیان نشان داد که ادعاهای حقوق بشری و دمکراسی‌گستری آنها چقدر بی‌بنیان است و قبای رهبری «نظم نوین جهانی» بر اندام ناموزن امپریالیسم جهانی چقدر ناهموار.

حریف 

سگ سخن جو

  کسی که بیگانه با مفاهیم فلسفی باشد،

به همین روز می افتد.

یعنی به منجلاب امپیریسم می افتد.

اگر امپریالیسم از طالبانیسم حمایت هم نمی کرد، 

بی محتوایی این جور دعاوی پیشاپیش اظهر من الشمس بود. 



۸۶۳۴  

سنگ سخنگو

با برگزاری «پلنوم ۱۸» (آذر ۱۳۶۲) و انتشار دوره هشتم «نامه مردم» (خرداد ۱۳۶۳)، 

رهبری جدید حزب 

انتشار نشریهٔ «راه توده» را تعطیل، و همهٔ مسؤولیت‌های حزبی رفیق عاصمی را، که در خرداد ۱۳۶۵ و در جریان «کنفرانس ملی» به عضویت اصلی کمیتهٔ مرکزی حزب برگزیده شده بود، سلب کرد.

اردشیر جم نشان

 

سگ سخن جو

  این دیگر حواس پرتی حتی نیست:

رهبری جدید حزب
با برگزاری «پلنوم ۱۸» (آذر ۱۳۶۲) و انتشار دوره هشتم «نامه مردم» (خرداد ۱۳۶۳)، 

عاصمی 

را

که

در خرداد ۱۳۶۵ و در جریان «کنفرانس ملی» به عضویت اصلی کمیتهٔ مرکزی حزب برگزیده شده بود

یعنی ۳ سال قبل از ارتقای مقام تشکیلاتی

سلب مسئولیت کرد.

 

۸۶۳۵  

سنگ سخنگو

 برای کسب حقیقت به قلب محتاجیم نه به سر
کلود لویی

 

سگ سخن جو


برای کسب حقیقت؟

هی حریف حواسپرت پرت از هر مرحله،

حقیقت کشف می شود و نه کسب.

قلب هم نه ارگان تفکر و شعور و شناخت، بلکه ارگان پمپاژ خون در رگ های اندام است.


۸۶۳۶  

سنگ سخنگو

سال تحصیلی در افغانستان بدون حضور دانش‌آموزان دختر آغاز شد.

حرفای حواسپرت 

سگ سخن جو

 

محرومیت از تحصیل در طوایل فاشیستی و فوندامنتالیستی

نعمتی است و نه ذلتی.

لطفی است و نه ظلمی.


۸۶۳۷  

سنگ سخنگو

پاییز آمد
در میان درختان
لانه کرده کبوتر
از تراوش باران می‌گریزد
خورشید از غم
با تمام غرورش پشت ابر سیاهی
عاشقانه به گریه می‌نشیند
من با قلبی به سپیدی صبح
با امید بهاران
می‌روم به گلستان
همچو عطر اقاقی
لابلای درختان می‌نشینم
باشد روزی به امید بهاران
روی دامن صحرا لاله روید
شعر هستی بر لبانم جاری
پر توانم آری
می‌روم در کوه و دشت و صحرا
ره‌پیمای قله‌ها هستم من
راه خود در توفان
در کنار یاران می‌نوردم
شعر:سعید سلطانپور
«پاییز آمد»/1
آهنگ: فولکلور (روی ملودی ساری گلین)
اجرا: گروه کُر بهار/ ارکستر فیلارمونیک پاریس شرقی

سگ سخن جو

 

 معنی تحت اللفظی:

پاییز امده است.

کبوتر در لابلای درختان لانه کرده است.

(واقعا؟

کبوتر در میان درختان لانه می سازد؟

منظور از «میان درختان» چیست؟

هدف کبوتر از لانه سازی نه تولید مثل، بلکه فرار از باران است؟)

خورشید علیرغم غرورش از فرط غم پشت ابر سیاهی عاشقانه زار می زند. 

(خورشید مغرور عاشق چیست و کیست و چرا ماتم گرفته است؟)

چریک فئودالی با قلبی سپید و با امید بهارن می رود به گلستان

و

مثل عطر اقاقی لابه لای درختان می نشیند.

(عطر که نمی نشند، عطر فرار است. یعنی پر برمی کشد و می رود.)

هدف چریک فئودالی از نشستن لابلای درختان رویش لاله به امید بهاران روی دامن دشت و صحرا ست.

بر لبان چریک پرتوان فئودالی شعر هستی جاری است

هنرش رفتن به کوه و دشت و صحرا و فتح قله ها ست،

علیرغم توفاندر کنار یاران.

 (هنر نزد ایرانیان است و بس.)

 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر