۱۴۰۰ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) آنارشیسم (هرج و مرج طلبی) (۳)

 
 پروفسور دکتر گونتر هیدن

 برگردان

شین میم شین

               

 ب

پرودون

 

پیر ژوزف پرودون

 (۱۸۰۹ ـ ۱۸۶۵)

اقتصاددان و جامعه شناس فرانسوی

اولین نماینده آنارشیسم

او برای محو استثمار و حکومت، حکومت مردم بر مردم را پیشنهاد می کرد.

شعار معروف او: «مالکیت یعنی سرقت!»

 

۱

·      پرودون که مارکس او را «سخنگوی خرده بورژوازی فرانسه» می نامد، کوشید تا با آثار خود، تحت عناوین «مالکیت به چه معنی است؟» (۱۸۴۰)، «سیستم تضادهای اقتصادی و یا فلسفه فقر» (۱۸۴۸) و غیره، نه تنها به لحاظ نظری، بلکه همچنین به لحاظ عملی مؤثر واقع شود.

 

۲

·      پرودون فکر می کرد که به کمک ایده های «عدالت»، «کمک متقابل» (سودرسانی متقابل)، «قرض بی ربح»، «بانک خلق»، «تقسیم مساوی وسایل تولید میان کارگران» و غیره می توان همه کارگران را به مولدان کالائی خرده پا و مالکین خرده پا تبدیل کرد، بعد با مبادله فراورده های آنها می توان سرمایه داری را عادلانه تنظیم کرد و به طرزی صلح آمیز «اصلاح کرد.»

·      فشار دولتی را می توان از میان برداشت و به استثمار انسان به وسیله انسان پایان داد.

 

۳

·      پرودون درک درستی از نقش طبقاتی دولت نداشت و به تبلیغ «بی طرفی سیاسی» می پرداخت.

 

۴

·      او ضرورت مبارزه سیاسی طبقه کارگر برای احراز حقوق دموکراتیک (از قبیل حق انتخابات عمومی) و برای تسخیر قدرت دولتی را انکار می کرد.

 

۵

·      او مبارزه اقتصادی سازمان یافته سندیکاها را نیز رد می کرد.

 

۶

·      پرودون به رهائی اخلاقی و اقتصادی انسان های زحمتکش باور داشت، به شرط اینکه آنها اصل همیاری متقابلا سودمند را سرمشق خود قرار دهند.

 

۷

·      پرودون در آثار بعدی اش ـ مثلا در اثر خود تحت عنوان «اصل فدراتیو» (۱۸۶۳) ـ نسبت به امحای کامل فشار دولتی از حیات اجتماعی تردید دارد و بر آن است، که «بهترین فرم جامعه»، یعنی آنارشی مطروحه در آثار قبلی اش، باید به وسیله «فرم بهتر درجه دوم» در هیئت فدرالیسم جایگزین شود.

 

۸

·      دلیل پرودون این است که آنارشی به مثابه «بهترین فرم جامعه»، یعنی به مثابه نظام مبتنی بر «مبادله و داد و ستد» را نمی توان جامه عمل پوشاند.

 

۹

·      عدم تمرکز فدرالیستی که پرودون اکنون به مثابه آماج نزدیک مطرح می کرد، می بایستی از فشار دولتی قدری بکاهد.

 

۱۰

·      آنارشیسم پرودون ـ به مثابه پرودونیسم ـ برای مدت کوتاهی تأثیر نیرومندی بر جنبش کارگری فرانسه و دیگر کشورهای اروپای غربی (بلژیک، سوئیس، ایتالیا و اسپانیا) باقی گذاشت.

 

۱۱

·      مارکس آموزه های فلسفی و اقتصادی پرودون را نخست در اثر خویش، تحت عنوان «فقر فلسفه» (۱۸۴۷) به تیغ تیز انتقاد ویرانگر سپرد و خصلت ایدئالیستی و خرده بورژوائی آنها را افشا کرد.

 

۱۲

·      مارکس و انگلس در برهه های بعد، به کرات پرودونیسم را به چالش کشیدند.

·      زیرا آندو پرودونیسم را سد ایدئولوژیکی اصلی در سر راه نفوذ سوسیالیسم علمی در جنبش کارگری کشورهای یاد شده می دانستند.

 

۱۳

·      در کنگره لاسان بین الملل اول (۱۸۶۷) پرودونیست ها شکست سختی متحمل شدند.

 

۱۴

·      کنگره بر خلاف درخواست پرودونیست ها، مبنی بر «بیطرفی سیاسی»، اعلام کرد که «رهائی اجتماعی طبقه کارگر با رهائی سیاسی آن پیوند ناگسستنی دارد.»

·      («بین الملل در آلمان»، سال ۱۸۶۴، ص ۱۷۰)

 

۱۵

·      کمون پاریس که به قول مارکس، «ماهیتا یک حکومت کارگری بود»، «فرم سیاسی» رهائی برای رهائی اجتماعی و اقتصادی را ـ بالاخره ـ کشف کرد و صحت تئوری مبارزه طبقاتی، تئوری انقلاب و تئوری دولت مارکس را تأیید کرد و بطلان پرودونیسم را در پراتیک نشان داد.

 

۱۶

·      انگلس در سال ۱۸۹۱ خاطرنشان می شود:

·      «کمون پاریس از این رو، گورستان مکتب پرودونی سوسیالیسم بود.

·      این مکتب ـ امروز ـ از جنبش کارگری فرانسه رخت بر بسته است.

·      جنبش کارگری فرانسه اکنون زیر سیطره تئوری مارکسی سوسیالیسم است.

·      هواداران پرودونیسم را تنها می توان در جرگه بورژوازی به اصطلاح رادیکال پیدا کرد.»

·      (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۷، ص ۶۲۳)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر