۱۴۰۰ شهریور ۲۳, سه‌شنبه

زندگی مارکس و انگلس (۳۱)

Drei Damen in der Zauberflöte

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

 

۵

کردوکار، زندگی و شهامت جوانی

 

انگلس

ضمن اینکه در فراگیری تعالیم تجاری و پیگیری فلسفه و نقد مذهب

 پیگیر و سختگیر بود،

 از زندگی عملی غافل نبود.

 

انگلس

به هیچوجه خرخوان نبوده است.

 

 به نظر او

«کردوکار، زندگی و شهامت جوانی، جوک است و بس.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲، ص ۴۶۵)

 

انگلس

با چشم باز وارد دنیا می شد و پذیرای هر چیز نو بود.

 

او

همانطور که در شهر بارمن عادت داشت، در برمن هم به پیاده روی و گردش می پرداخت.

 

او اغلب محوطه بندر را زیر پا می گذاشت.

کشتی ها

را

از نظر می گذراند

و

علاقه مندانه نوآوری های فنی را کشف می کرد و در مطبوعات منعکس می کرد.

 

او در شهر برمنهافن هفته به هفته شاهد متأثر و غمگین خیل عظیمی از آوارگان (دهقان زاده های بی زمین، صنعتگران دستی به ذلت کشیده شده، کارگران روزمزد ذلیل) بود که با کشتی ترک یار و دیار می کردند و بسان گاو و گوسفند در بخش های اختناق آور کشتی حمل می شدند.

 

انگلس

چه بسا

طرحی از آنان را با مداد روی کاغذ می آورد.

 

نامه های او

مملو از چنین طرح هایی بوده اند.

 

انگلس

مدتی به آهنگ سازی روی آورد.

بعدها

به خواهرش نوشت:

«آهنگ سازی دمار از روزگار آدم در می آورد.

برای آهنگ سازی باید حس تیزی داشت.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲، ص ۴۶۵)

 

انگلس

هرچه بیشتر به اوپرا و کنسرت می رفت.

به ویژه از «فلوت سحرآمیز»

(اوپرای دو پرده ای موزارت)

https://www.youtube.com/watch?v=pZcaf9GfyWs

 

لذت وافر می برد

و

پس از اجرای سمفونی ۵ بتهوون به خواهرش (ماری) نوشته بود:

 

https://www.youtube.com/watch?v=3TiYGxOQDYw

 

«دیروز عصر سمفونی ئی شنیدم.

چه سمفونی ئی.

چنین سمفونی ئی تو در تمامی عمرت نشینده ای.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲، ص ۴۸۲)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر