۱۴۰۰ شهریور ۲۶, جمعه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) آموزه محرکه های درونی (غرایز)

 Psychologie, Psyche, Maske, Drahtgestell, Gesicht

 پروفسور دکتر گونتر هیدن

 برگردان

شین میم شین

           

۱

·      آموزه (تعلیمات) محرکه های درونی (غرایز)، آموزه ای است که نقش محرکه های درونی (غرایز) را بر رفتار و کردار انسان ها در نظر می گیرد، بی آنکه نقش شعور را در عرصه های فردی و یا اجتماعی مهم در نظر بگیرد و یا به اندازه کافی در نظر گیرد.

 

۲

·      این آموزه محرکه های درونی را به دو دسته تقسیم بندی می کند:

 

الف

·      محرکه های درونی طبیعی از قبیل غریزه تغذیه، غریزه جنسی، غریزه حفظ نفس (بقا) و غیره.

 

ب

·      محرکه های درونی به اصطلاح «هوشمندی» از قبیل اراده

·      (شوپنهاور)

 

۳

·      آموزه محرکه های درونی در فلسفه و جامعه شناسی بورژوائی ـ قبل از همه ـ تحت تأثیر سوسیال ـ داروینیسم و پسیکولوژیسم توسعه یافته است.

 

۴

·      این آموزه در عصر حاضر ـ به معنی واقعی کلمه ـ به وسیله فروید و طرفدارانش بنیانگذاری شده است و هسته مرکزی روانکاوی را تشکیل می دهد که از سوی بسیاری از جریانات فلسفه و جامعه شناسی ارتجاعی امپریالیستی به خدمت گرفته شده و به سیستم خویش ضمیمه شده است.

 

۵

·      بنا بر این آموزه، لگام انسان به دست محرکه های درونی کور و ناآگاه و نیروهای نشسته «در پشت سر هیجانات درونی مبتنی بر نیازها» است و شعور فردی و اجتماعی تنها در عالم ناخودآگاهی امکان غلبه بر این محرکه های درونی ماهیتا حیوانی را دارند.

 

۶

·      محرکه های درونی نیز از ناخودآگاهی، از «پشت سر» «ناخودآگاهی»  به تعیین رفتار انسان ها و حیات اجتماعی می پردازند.

 

۷

·      آموزه محرکه های درونی، غرایز جنسی و تخریب را محرکه های بنیادی تلقی می کند.

 

۸

·      آموزه محرکه های درونی، بدین طریق امکان توجیه سیاسی ـ ایدئولوژیکی آنتی هومانیسم (انسان ستیزی)  را عرضه می کند.

 

۹

·      این آموزه در مجموع، غیرعلمی و ارتجاعی است، اگرچه فروید از طریق پیریزی آزمایشی ـ کلینیکی در صدد غلبه بر آموزه های محرکه های درونی ایدئالیستی و مبتنی بر حدس و گمان (اسپه کولاتیو) صرف برآمده بود.

 

۱۰

·      تلاش فروید در جهت اثبات آزمایشی روانکاوی بی ثمر ماند.

·      زیرا مبانی تئوریکی فروید ایدئالیستی اند.

 

۱۱

·      محرکه های درونی انسانی با محرکه های درونی حیوانی تفاوت دارند.

 

۱۲

·      این تفاوت در کیفیتی است که محرکه های درونی انسانی بر مبنای زندگی اجتماعی انسان ها کسب کرده اند و همچنین با شعور اجتماعی انسان ها در رابطه است.

 

۱۳

·      در رفتار انسان ها نقش مقدم به عهده شعور اجتماعی است.

 

۱۴

·      آموزه های محرکه های درونی رنگارنگ بورژوائی با ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی بیگانه اند.

 

·      مراجعه کنید به شعور، اموسیونالیسم (عاطفه گرائی)، عاطفه

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر