برگردان
۱
· اوتوریته، بالاعم به نفوذ به رسمیت شناخته شده سازمانی، گروهی و یا شخصی در حوزه معین حیات جامعتی اطلاق می شود که نتیجه اش این می شود که اشخاص دیگر در کردوکارشان و در نگرش های شان تحت تابعیت آن قرار گیرند و نسبت به آن سمتگیری کنند. (قبله شان باشد.)
· (خدا را می توان اوتوریته ای تلقی کرد. انبیا و ائمه و اولیا و غیره را، پدر و مادر و معلم و مدرس و واعظ و غیره را. حزب و سازمان و رئیس و غیره را. مترجم)
۲
· اوتوریته به این معنا، یک مناسبت جامعتی است که تنظیم کردوکار انسان ها در آماجگزاری ها و هنجارهای جامعتی را میسر می سازد و در کلیه فرماسیون های جامعتی مؤثر می افتد.
۳
· تصورات «اوتوریته ستیزها» (آنتی اوتوریترها) که در سوسیالیسم و کمونیسم، دیگر اوتوریته ای و تبعیتی نباید وجود داشته باشد، به معنی انکار آنارشیستی روابط جامعتی ضرور است که بدون آنها هیچ جامعه ای نمی تواند قابلیت کارکرد (فونکسیون) داشته باشد.
۴
· شالوده، محتوا و فونکسیون جامعتی اوتوریته اما در هر کدام از فرماسیون های مختلف جامعتی متفاوت است.
۵
· به قول لنین، «در جامعه اولیه، انضباط جامعتی و نظام کاری، بدون اجبار (قهر، زور) دولتی، به واسطه قدرت عادت، قدرت سنن، به واسطه اوتوریته و احترامی تأمین می شد که پیران خانواده و یا زنان از آن برخوردار بودند.»
۶
· در جوامع طبقاتی آنتاگونیستی بعدی (برده داری، فئودالیسم، کاپیتالیسم)، اوتوریته طبقات استثمارگر در وهله اول، مبتنی بر ابزار قدرت دولتی است که تحت حاکمیت آنها ست.
۷
· علاوه بر آن، این طبقات اجتماعی، اکثریت تحت استثمار خلق را با سوء استفاده از مذهب، مکر و حیله و عوامفریبی و غیره به طور اخلاقی تحت تابعیت هنجارهای جامعتی قرار می دهند که به حفظ نظام مبتنی بر استثمار می انجامد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر