۱۴۰۰ شهریور ۱۰, چهارشنبه

زندگی مارکس و انگلس (۲۲)


هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

 

۶

کشف فلسفه هگل

 

مارکس 

همانطور که در آن زمان در نامه ای به پدرش نوشته،

«احساس نیاز مفرط (فشار روحی) به کلنجار فلسفی داشته است.»

 

مارکس 

در نامه به پدر

اعتراف می کند 

که

 بدون فلسفه

نفوذ در ذات چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم ها

محال و امکان ناپذیر است.

 

اما

فلسفه داریم تا فلسفه.

 

مارکس جوان

به

جست و جوی موضع جهان بینانه مستحکمی پرداخته بود.

 

به

جست و جوی مبنای تئوریکی مستحکمی

هم

 برای کار علمی خویش

و

هم

برای استنباطات و ادراکات سیاسی خویش.

 

هر جوان گشاده رو به جهان

(هر جوانی که خود را در چارچوب های سنتی میخکوب نمی سازد

و هراسی از فرهنگ ها و افکار دیگر ندارد)

هم

دیروز

و

هم

امروز

تحت همین فشار قرار داشته و دارد.

 

مارکس

سهلگیر و سهل انگار نبود.

 

از این رو

به

مطالعه فلسفه کلاسیک آلمان

 روی آورد.

 

به

مطالعه فلسفه کانت و فیشته پرداخت.

به

مطالعه آثار ولتر و ژان ژاک روسو.

 

مارکس

به طور لاینقطع

به

انتقاد بی رحمانه از طرز و طریق و نتایج تفکر خود می پرداخت

و

هر چه بیشتر و روشن تر

به

عدم علمیت ایدئالیسم ذهنی (فلسفه کانت و فیشته)

پی می برد.

 

ایدئالیسم ذهنی

همان سمتگیری فلسفی ئی بود

که

جهان

را

نه

به مثابه واقعیتی عینی،

بلکه به مثابه چیزی که مخلوق شعور بشری است، تلقی می کرد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر