شین میم شین
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
حکایت یازدهم
۱
سعدی برای سرعقل آوردن زشتنامان (که دلیل زشتنامی شان معلوم نیست) پند و اندرز می دهد:
اگر بد کنی، چشم نیکی مدار
که هرگز نیارد گز، انگور، بار
نپندارم، ای در خزان کشته جو
که گندم ستانی به وقت درو
درخت زقوم ار به جان پروری
مپندار، هرگز کز او بر خوری
رطب نآورد چوب خرزهره، بار
چو تخم افکنی بر همان چشم دار
۲
اگر بد کنی، چشم نیکی مدار
که هرگز نیارد گز، انگور، بار
معنی تحت اللفظی:
به ازای کنش بد
انتظار واکنش نیک نداشته باش.
هر درختی بکاری، میوه همان درخت را خواهی چید.
انتظار چیدن انگور از درخت گز نداشته باش.
حافظ در ابیات زیر مفهوم فلسفی «اختیار» را به همین معنی به کار می برد:
حافظ
سیر سپـهر و دور قمر را چه اخـتیار
در گردشـند بر حسب اختیار دوسـت
معنی تحت اللفظی:
سیر سپهر و گردش ماه
نه
به اختیار خودشان،
بلکه
بنا بر تصمیم دوست است.
حافظ
در این بیت غزل،
مثل سعدی و حتما به پیروی از او،
به انکار (۱) هستی برمی خیزد و همه چیز را از قانونمندی طبیعی خالی می کند و منوط و وابسته به اختیار دوست می داند.
جواب
حافظ
در این بیت غزل،
مثل سعدی و حتما به پیروی از او،
به انکار (عینیت) هستی برمی خیزد و همه چیز را از قانونمندی طبیعی خالی می کند و منوط و وابسته به اختیار دوست می داند.
حافظ در این بیت غزل
دیالک تیک جبر و اختیار
را
به
شکل دوئالیسم هیچ و همه چیز (دوست، مشیت الهی) تحریف می کند.
در
فلسفه حافظ
همه چیز هستی
به
مشیت الهی
موکول می شود.
از افتادن برگ تا حرکت ماه ها، سیاره ها و ستاره ها
حافظ
مستور و مست، هر دو چو از یک قبیله اند
ما دل به عشوه ای که دهیم، اختیار چیست.
معنی تحت اللفظی:
متقی و مست
همقبیله اند.
ما
بی اختیار
شیفته عشوه ای می شویم.
حافظ
به طرزی ایراسیونالیستی
مفاهیم متضاد را از محتوای واقعی و عینی شان خالی می کند و پوسته ای یکسان از آنها باقی می گذارد.
او در این بیت غزل، دیالک تیک (۲) را به شکل دیالک تیک مستور و مست بسط و تعمیم می دهد.
جواب
او در این بیت غزل، دیالک تیک خیر و شر را به شکل دیالک تیک مستور و مست بسط و تعمیم می دهد و با یکی قلمداد کردن خیر و شر، مستور و مست دیالک تیک یاد شده را تار و مار می سازد.
چون دیالک تیک نمی تواند از دو قطب همسان تشکیل شود.
دیالک تیک یعنی وحدت دو قطب (۳).
جواب
دیالک تیک یعنی وحدت دو قطب متضاد.
به نظر حافظ
مستی و مستوری هر دو تقدیری و بنا به خواست خدا هستند و انسان در گزینش این و یا آن آزاد و مختار نیست.
حافظ در هر دو بیت فوق الذکر
به
انکار اختیار آدمی
و
به
مطلق کردن جبر به عنوان مشیت الهی
می پردازد.
انسان
بدین طریق
به
درجه زباله ای فاقد اختیار و آزادی
تنزل می یابد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر