شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)
حکایت هشتم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۲۸ ـ ۲۹)
۱
چو درویش،
بی
رنگ دیدم درخت
قوی بازوان
سست
و
درمانده
سخت
معنی تحت اللفظی:
درخت
بسان درویش بود:
بی رنگ
بود
با
شاخساران تنومند
ولی
سست
و
به
شدت ضعیف.
سعدی
در
این بیت شعر،
از
فرط
خشکسالی
و
خشک
گشتن درختان
گزارش
می دهد.
سعدی
برای
تفهیم منظور خود
درختان
را
به
فقرا
تشبیه
می کند
که
نه
رنگی
بر رخسار دارند
و
نه
قوتی
در بازو
و
نه
یار
و یاور و مددکاری
معلم مدرسه
در
جدال غیابی با
اندیشمندی
که
سعدی
را
به
درستی
به
جانبداری از
اشراف بنده دار، فئودال و دربار
متهم ساخته
بود،
به
همین شعر
لبریز از هومانیسم او
استناد می
کرد.
او در این
زمینه حق داشت.
این شعر سعدی
از هومانیسم ژرفی لبریز است،
ولی
سعدی
هومانیست نیست
و
نمی تواند هومانیست باشد.
آماج ایده ئولوژیکی ـ طبقاتی سعدی
در
این شعر
چیز دیگری است.
چیست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر