
تزهايی راجع به فويرباخ
کارل مارکس
اديت شده توسط انگلس
ترجمه و تحلیل
از
شین میم شین

تز چهارم
۱
مبدأ حرکت فویرباخ
فاکت از خود بیگانگی مذهبی
است.
مارکس
در
این تز
موضع ماتریالیستی ـ متافیزیکی فویرباخ
را
در
رابطه با مسیحیت
به
چالش می کشد.
فویرباخ
در
اثرش تحت عنوان «ماهیت مسیحیت»
برای بررسی مذهب
از
عاملی سوبژکتیو
(از خودبیگانگی انسان ها)
شروع به حرکت می کند.
در
قاموس فویرباخ
روی آوردن انسان ها به مذهب
به
دلیل از خودبیگانگی آنها ست.
از خودبیگانگی
به
چه معنی است؟
به
چه معنی است؟
۲
از خودبیگانگی
و
یا
بیگانگی
به
رابطه اجتماعی و یا به وضع کلی تاریخی ـ اجتماعی اطلاق می شود
که
در
آن،
روابط میان انسان ها
به
مثابه مناسباتی میان اشیاء و چیزها جلوه گر می شود
و
فراوده های حاصل از کردوکار مادی و معنوی انسان ها، مناسبات اجتماعی، نهادها، مؤسسات و ایدئولوژی ها
در
مقابل انسان ها
به
مثابه قوای بیگانه و مسلط برآنها
قد علم می کنند.
از خودبیگانگی
و
یا
بیگانگی
به
رابطه اجتماعی و یا به وضع کلی تاریخی ـ اجتماعی اطلاق می شود
که
در
آن،
روابط میان انسان ها
به
مثابه مناسباتی میان اشیاء و چیزها جلوه گر می شود
و
فراوده های حاصل از کردوکار مادی و معنوی انسان ها، مناسبات اجتماعی، نهادها، مؤسسات و ایدئولوژی ها
در
مقابل انسان ها
به
مثابه قوای بیگانه و مسلط برآنها
قد علم می کنند.
فرم های بیگانگی
این امر تاریخی ـ اجتماعی
ـ قبل از همه ـ
در فرم های زیر بروز می کند:
۱
فرم بیگانگی اقتصادی
به عنوان مثال،
کالا پرستی
۲
فرم بیگانگی سیاسی
۳
فرم بیگانگی ایدئولوژیکی
۴
فرم بیگانگی مذهبی
مراجعه کنید
به
مذهب، فتیشیسم
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
به
نظر فویرباخ،
از خود بیگانگی موجود انسانی عبارت است از:
۱
۲
۴
۵
فویرباخ
ازخود بیگانگی انسانی
را
علت چیزهای زیر می داند:
۱
دنیا
عقبی
۲
اختراع خیالی آخرت ایدئالیستی و یا مذهبی،
آخرتی که در آن،
وحدت گمشده،
دو باره پیدا می شود و برقرار می گردد.
به
نظر فویرباخ،
محتوای مذاهب
عبارت است
از
واکنش توهم آلود و تخیلی به چیزهای زیر:
۱
۲
۳
به روابط میانانسانی
۴
به موضع انسان در مقابل طبیعت.این مخلوقات خیالی و خود ساخته انسانی
برای او
به
مثابه قوای بیگانه عینی و اولیه
جلوه گر می شوند
که
او
را
زیر سلطه خود قرار داده اند.
انسان
اما
غافل از آن است
که او خود را بنده و سرسپرده مخلوقات ذهنی خود ساخته است
و
بدبختی هر بیگانگی
در
همین واقعیت امر
است.
۲
مبدأ حرکت فویرباخ
فاکت از خود بیگانگی مذهبی
است.
فاکت دوگانه گشتن جهان
فاکت دوگانه گشتن جهان
(تقسیم جهان)
به
صورت جهان مذهبی و جهان دنیوی
است.
کسب و کار فویرباخ
عبارت است
از
انحلال جهان مذهبی
در
بنیان دنیوی آن
است.
بنا بر برداشت مارکس
ما
در
ماتریالیسم فویرباخ
با
انحلال جهان مذهبی در جهان دنیوی
سروکار داریم.
این
به
چه معنی است؟
۳
انحلال جهان مذهبی در جهان دنیوی
به
زبان فلسفی
عبارت است
از
انحلال سوبژکتیو در اوبژکتیو
(انحلال چیزی فکری در چیری مادی)
دلیل این کردوکار فویرباخ
عدم تمکین
به
دیالک تیک سوبژکتیو ـ اوبژکتیو
(مادی و فکری)
است.
اگر
چنین نبود،
فویرباخ
می بایستی
در
این دیالک تیک
به
دنبال قطبی بگردد که نقش تعیین کننده از آن آن است.
در
این صورت
سوبژکتیو
(جهان مذهبی)
می بایستی
با
توجه
به
اوبژکتیو
(جهان دنیوی)
(که منشاء آن (جهان مذهبی) است)
توضیح داده شود
و
نه
برعکس.
دلیل طرز فرمولبندی مارکس
این
است
که
جهان بینی ماتریالیستی
به
فویرباخ
اجازه توضیح ماده توسط روح
را
نمی دهد.
فویرباخ
نمی تواند
بسان ایدئالیست ها
بگوید:
روح
مقدم بر ماده
است.
شعور
(تخیلات مذهبی)
تعیین کننده ی وجود است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر