شکوهِ خیزشِ مردمِ بی لبخند
و
یک نکته پیرامون شعارهای ارتجاعی
محمد قراگوزلو
منبع:
سیات اخبار روز
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
بر کدام جنازه زار میزند؟
احمد شاملو
۱
بر کدام جنازه
زار می زند این ساز؟
بر
کدام مُرده ی پنهان
می گرید
این سازِ بی زمان؟
ایراسیونالیسم (خردستیزی) احمد شاملو
در
این دو جمله او
و
بویژه
در
«مفهوم» ایراسیونال «ساز بی زمان» او
خودنمایی می کند.
که
در
جمله اول او
بسان سوگواری بر سر جنازه ای نشسته بود و زار می زد،
در
جمله دوم او،
بر
مرده ی پنهان
اشگ می ریزد.
اشگ ریختن ساز
فقط می تواند «مفهومی» ایراسیونال (ضد عقلی) باشد.
گریستن
اصولا
به
چیزهایی از قبیل ابر نسبت داده می شود
و
نه
به
آلات موسیقی.
انتساب ها
در آثار هنری
باید
به
واسطه تجربه و دانش تجربی
مورد حمایت قرار گیرند.
مثال:
نمی توان
قصه ای به هر مصیبتی نوشت و در آن
خری
را
تصویر کرد که نشخوار می کند.
کاری که بهروز دهقانی در قصه «ملخ ها» کرده است.
چون
خر جزو عرعرکنندگان است
و
نه
جزو نشخوار کنندگان.
نشخوار
کسب و کار گاو است
و
نه
خر.
بدآموزی آثار نمایندگان فاشیسم و فوندامنتالیسم (نمایندگان کلاسیک ایراسیونالیسم)
در
همین «مفاهیم» ایراسیونال آنها ست.
۲
بر
کدام جنازه
زار می زند این ساز؟
بر
کدام مُرده ی پنهان
می گرید
این سازِ بی زمان؟
کدام جنازه
زار می زند این ساز؟
بر
کدام مُرده ی پنهان
می گرید
این سازِ بی زمان؟
منظور شاعر از «مفهوم» مرده پنهان
چیست؟
احتمالا
منظور او
این است
که
جنازه
به
خاک سپرده شده است.
در نتیجه
ساز
(سوگواران)
از
مشاهده جای خالی فرد مرحوم در جمع خانواده و یا دوستان،
غمگین است و می گرید.
ساز زارنده
اکنون
بر مرده مدفون می گرید.
گذار از مویه به گریه
این تصور و تصویر
فی نفسه
خیلی زیبا ست.
۳
بر کدام جنازه
زار می زند این ساز؟
بر
کدام مُرده ی پنهان
می گرید
این سازِ بی زمان؟
«مفهوم» ساز بی زمان
مفهوم ایراسیونال دیگری است
که
در
این بند شعر احمد شاملو
بسان زهری در کپسولی شیرین به خورد خواننده
داده می شود.
دلیل ایراسیونالیته (ضد عقلی بودن) این جفنگمفهوم
این است
که
در کل هستی چیزی یافت نمی شود
که
لامکان و لازمان
(بی مکان و بی زمان)
باشد.
مراجعه کنید
به
تریاد (تثلیث) ماده ـ مکان ـ زمان.
اما
منظور شاعر
از
ساز بی زمان
چیست؟
۴
بر
کدام جنازه
زار می زند این ساز؟
بر
کدام مُرده ی پنهان
می گرید
این سازِ بی زمان؟
کدام جنازه
زار می زند این ساز؟
بر
کدام مُرده ی پنهان
می گرید
این سازِ بی زمان؟
قبل از تأمل بر روی من ـ زور شاعر بی خرد و خردستیز،
باید گفت
که
دلیل چسباندن زمان به ساز،
احتمالا
حرف «ز» در واژه های ساز و زمان است.
وجود حروف مشترک
به
شیوایی و دلنشینی شعر می افزاید.
مثال:
وجود حرف «خ»
در بیت زیر:
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است.
باد خنک از خطه (جانب) خوارزم وزان است.
اگر این حدس ما
درست باشد،
باید گفت
که
شاملو
محتوا را فدای فرم
کرده است.
شاملو و همه اجامر فاشیسم و فوندامنتالیسم
بدون استثناء
فرمالیست
اند.
صورت پرست
اند.
فرمالیسم
بهترین و خر ربا ترین فرم خودفریبی و عوامفریبی است.
فرمالیسم
را
طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
دیری است
که
به
مد مدرنی تبدیل کرده است
و
دود از دودمان توده برآورده است.
دختر جوانی
پس انداز ۱۰ سال زحمت ذلت بارش
را
هزینه می کند
تا
قدش
۱۰ سانتیمتر
بلندتر شود.
۵
بر
کدام جنازه
زار می زند این ساز؟
بر
کدام مُرده ی پنهان
می گرید
این سازِ بی زمان؟
کدام جنازه
زار می زند این ساز؟
بر
کدام مُرده ی پنهان
می گرید
این سازِ بی زمان؟
شاید
من ـ زور شاملو از ساز بی زمان
نه
بی زمانی ساز
(نه، خارج از چارچوب زمانی بودن ساز)
بلکه
«همیشه همانی» ساز
باشد.
همیشه همانی
یکی از مفاهیم ایراسیونال فریدریش نیچه کثافت است
که
مراد مادام العمر احمد شاملو بود است.
ساز موینده و گرینده بر جنازه و مرده مدفون،
در
قاموس شاملو
کسب و کار همیشگی اش
همین است.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفهمیشه همانی
یکی از مفاهیم ایراسیونال فریدریش نیچه کثافت است
که
مراد مادام العمر احمد شاملو بوده است.