۱۳۹۶ بهمن ۱, یکشنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۱۳۳)


فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
 
عصیان
(۱۳۳۶)
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
 
می نشینم خیره در چشمان تاریکی
شب فرو می ریزد از روزن به بالینم

آه 
حتی
 در
 پس دیوارهای عرش
هیچ جز ظلمت نمی بینم، نمی بینم

ای خدا 
ای خنده مرموز مرگ آلود
با تو بیگانه است 
دردا، 
ناله های من

من
 تو 
را 
کافر 
تو
را 
منکر 
تو
را 
عاصی
کوری چشم تو 
 این
 شیطان 
خدای من
 
این بند آخر شعر عصیان خدایی فروغ ۲۰ ساله است:
 
۱
می نشینم 
خیره 
در 
چشمان تاریکی
شب فرو می ریزد از روزن به بالینم
 
معنی تحت اللفظی:
می نشینم
و
بر 
چشمان ظلمت
خیره می شوم.
 
آنگاه
شب
بسان شطی سیاه
از
روزن
بر
بالینم جاری می شود.
 
فروغ
تاریکی
را
آنتروپومورفیزه می کند.
 
فروغ جوان
به
ظلمت
هیئت انسانی می بخشد.
 
بعد
می نشیند و بر چشمانش خیره می شود.
 
آنگاه
از روزن چشمان شب
جوهر سیاه ظلمت
بر
بالین فروغ جاری می شود.
 
این تصور و تصویر
فی نفسه
ستایش انگیز است.
 
۲
آه 
حتی
 در
 پس دیوارهای عرش
هیچ 
جز
 ظلمت
 نمی بینم، نمی بینم
معنی تحت اللفظی:
من
در
پشت دیوارهای عرش
حتی
چیزی جز ظلمت نمی بینم.
 
فروغ
طبقه حاکمه ـ خدا
را
مظهر ظلمت محسوب می دارد.
 
طبقه حاکمه ـ خدا
از
دید تئولوژی (فقه، شریعت)
اما
مظهر نور است.
 
وقتی موسی کلیم الله
از
طبقه حاکمه ـ خدا
می خواهد
که
خودش
را
نشانش دهد،
خدا
در
هیئت نور
نمودار می گردد و بوته در کوه طور
آتش می گیرد.
 
فروغ جوان
اما
نه
نوری می بیند و نه کوه طوری.
 
فقط
ظلمت قیرگون می بیند.
 
می توان گفت
که
فروغ
طبقه حاکمه ـ خدا
را
باز تعریف می کند.
 
رئالیزه 
(ضد ایدئالیزه)
می کند.
 
به مثابه ضد آن چیزی که تئولوژی ایدئالیزه می کند و جا می زند،
 احساس و استنباط و ادراک می کند.
 
۳
ای خدا 
ای خنده مرموز مرگ آلود
با تو بیگانه است 
دردا، 
ناله های من
 
اکنون
صراحت بیشتری وارد سخن فروغ می شود:
طبقه حاکمه ـ خدا 
از 
دید فروغ
مظهر نکبت است:
خنده مرموز مرگ آلود است
و
لیاقت 
شنیدن ناله های فروغ عاصی
را
ندارد.
 
طبقه حاکمه ـ خدا
از
دید فروغ
منفی محض و مطلق است.
 
۴
من
 تو 
را 
کافر 
تو
را 
منکر 
تو
را 
عاصی

کوری چشم تو 
 این
 شیطان 
خدای من
این بیت آخر این شعر بلند عصیان است و ضمنا اتمام حجت و واپسین کلام فروغ است:
فروغ
کفر می گوید
وجود طبقه حاکمه ـ خدا
را
 انکار می کند
و
دست به عصیان می زند
و
شیطان
را
 به عنوان خدا
به
جای  

 طبقه حاکمه ـ خدا
می نشاند.
 
این
اما
به چه معنی است؟
 
۵
کوری چشم تو 
 این
 شیطان 
خدای من
فروغ
پس از دل کندن از طبقه حاکمه ـ خدا،
بر سر دو راهی زیر قرار می گیرد:
 
الف
 جایگزینی طبقه حاکمه ـ خدا
با
خویشتن خویش 
(توده ـ خدا)
 
ب
 جایگزینی طبقه حاکمه ـ خدا
با
ابلیس.
 
۶
کوری چشم تو 
 این
 شیطان 
خدای من
 
چون
فروغ
از
فرمانفرمایی توده ـ خدا
نومید شده،
ترجیح می دهد
که
ضد طبقه حاکمه ـ خدا
را
یعنی
 ابلیس
را
بر اریکه قدرت الهی بنشاند.
 
پایان
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر