تضاد و تنش میان دموکراسی و حقوق بشر
از
نگاه هابرماس
آرش سرکوهی
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطانپور
۱
حقوق بشر
مجموعه حقهای سلب ناشدنی است
که همه انسان ها، به دلیل انسان بودن، از آنها برخوردار اند.
مشروعیت رأی اکثریت در انتخابات آزاد
از
مهمترین مؤلفه های دموکراسی است.
هنگامی
که
بین این دو هنجار
تضاد افتد،
چه باید کرد؟
قبل از پرداختن به سؤال آرش سرکوهی
بهتر است
که
به
سرتیتر مقاله او
نظری افکنده شود:
تضاد و تنش میان دموکراسی و حقوق بشر
۲
ترفند ایده ئولوژیکی آرش سرکوهی
همین جا ست:
آرش سرکوهی
نخست
دموکراسی
را
در کسب مشروعیت طبقه اجتماعی معینی از طریق انتخابات به ظاهر آزاد
خلاصه و تحریف می کند،
سپس
برای تضاد میان دموکراسی تحریف گشته و حقوق بشر بورژوایی
راه حل می جوید.
این
فرم مدرن مستوری از عوامفریبی در رسانه های امپریالیستی است
که
کشف و افشایش
بغایت دشوار است.
اکنون
بهتر است
که
مثال های مشخص آرش سرکوهی
را
زیر ذره بین تحلیل قرار دهیم:
۳
و
اگر اکثریت شهروندان یک کشور
در
انتخاباتی آزاد
چون انتخابات اوائل دهه ۳۰ قرن ببستم در آلمان،
که
به
حکومت نازی ها منجر شد،
یا
همه پرسی سال ۱۳۵۸ در ایران
که
به
تصویب قانون اساسی
منجر شد
که
بندهای مهمی از اعلامیه حقوق بشر را نقض میکند،
چه باید کرد؟
اگر
این سؤال استراتژیکی آرش سرکوهی
را
با
سرتیتر مقاله او
(تضاد و تنش میان دموکراسی و حقوق بشر )
در
نظر گیریم،
دست آرش سرکوهی و هر آرش دیگری رو می شود:
کسب مشروعیت از طریق انتخابات
که
فی نفسه
و
به طور خود به خودی
به
معنی برقراری دموکراسی
نیست.
به قول خود آرش سرکوهی
یکی از مهمترین مؤلفه های (معرف ها، نشانه های) دموکراسی است.
به
عبارت علمی
انتخابات و رفراندوم
فرمی از فرم های کسب مشروعیت است.
دموکراسی
نه
با
فرم
(احراز اکثریت آراء در انتخابات)
بلکه
با
محتوا
یعنی
با
برقراری فرمانفرمایی توده مولد و زحمتکش
تعیین می شود.
خواننده بخت برگشته
اما
تا
به
خود
آید،
کلاه گل و گشاد آرش سرکوهی
تا
خرخره اش پایین رفته است
و
به
همین دلیل،
به این نتیجه مطلقا غلط رسیده است
که
فاشیسم در آلمان
و
همشیره اش
یعنی
فوندامنتالیسم شیعی در ایران
دموکراسی
بوده اند.
دموکراسی هایی
که
برخلاف دموکراسی های امپریالیستی در حال حاضر
با
مفادی از حقوق بشر
در
تضاد قرار گرفته اند.
۴
و
اگر اکثریت شهروندان یک کشور
در
انتخاباتی آزاد
چون انتخابات اوائل دهه ۳۰ قرن ببستم در آلمان،
که
به
حکومت نازی ها منجر شد،
یا
همه پرسی سال ۱۳۵۸ در ایران
که
به
تصویب قانون اساسی
منجر شد
که
بندهای مهمی از اعلامیه حقوق بشر را نقض میکند،
چه باید کرد؟
این
سؤال
آرش سرکوهی
سؤال ناقص الخلقه معیوب و ناتمامی است:
و
اگر اکثریت شهروندان یک کشور
در
انتخاباتی آزاد
چون انتخابات اوائل دهه ۳۰ قرن ببستم در آلمان،
که
به
حکومت نازی ها منجر شد
آرش
سؤال خود
را
ناتمام می گذارد.
خواننده باید به مدد تخیل
به
تضاد دموکراسی با حقوق بشر
در آلمان فاشیستی برسد.
سؤال مهمتر
این است
که
چرا
آرش سرکوهی
آرش سرکوهی
از
حکومت نازی ها
دم می زند
و
نه
از
حاکمیت بورژوازی انحصاری و انحصاری ـ دولتی؟
چرا
آرش سرکوهی
یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی جامعه
را
طرح می کند
ولی
زیربنای اجتماعی ـ اقتصادی آن
را
و
طبقه حاکمه
را
فراموش، پرده پوشی و ماستمالی می کند؟
۵
و
اگر اکثریت شهروندان یک کشور
در
انتخاباتی آزاد
چون
همه پرسی سال ۱۳۵۸ در ایران
که
به
تصویب قانون اساسی
منجر شد
که
بندهای مهمی از اعلامیه حقوق بشر را نقض میکند،
چه باید کرد؟
آرش سرکوهی
بی آنکه به روی خود بیاورد،
جمهوری تئوکراتیکی جماران
را
به
عنوان
دموکراسی
به
رسمیت می شناسد.
دموکراسی ئی
که
بسان دموکراسی دار و دسته خونخوار هیتلر،
با
مفادی از حقوق بشر
در
تضاد قرار گرفته است.
آرش سرکوهی
به
تنها چیزی
که
کم ترین اعتنایی
ندارد،
محتوای مربوطه است:
جهنم جماران
رستاوراسیون فئودالی بوده است.
نتیجه تلخ تر از زقوم شکست انقلاب بورژوایی سفید بوده است.
جهنم جماران
فوندامنتالیسم شیعی
در
فرم جمهوری
است.
جهنم جماران
همشیره همان نازیسم و فاشیسم است.
جهنم جماران
بی اعتنا
به
کسب مشروعیت از طریق همه پرسی و یا انتخابات آزاد و منصفانه کذایی
جهنمی ضد خلقی است.
نظامی
از سر تا پا
ضد دموکراتیک است.
دیکتاتوری نعلین است.
اجامر جماران
به
دموکراسی و حقوق بشر کذایی
همانقدر
تره خرد می کنند
که
هیتلر و موسولینی و فرانکو و پینوچه و غیره خرد کرده اند.
خود
مقوله کسب مشروعیت از طریق انتخابات و همه پرسی
باید
مشخصا و مستقلا
مورد بررسی قرار گیرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر