۱۳۹۶ دی ۳۰, شنبه

آدم ها و آیینه ها (۱۰)

 
دکتر مجید سمیعی در آیینه این و آن 
 
مجید سمیعی
 (۱۳۱۶ )
 
ویرایش و تحلیل
  از
میم حجری
 
حریف محترم
 
 این ادعای شما
که
«همه باید بی اعتنا به جایگاه اجتماعی شان معالجه شوند» 
مربوط به کره مریخ خالی از سکنه است.
در 
کره زمین
 در 
این نظام و سیستم و جامعه
"کسی بی اعتنا به جایگاه اجتماعی اش معالجه نمی شوند"
 و
گرنه 
بر خلاف یک مفتخور انگل 
صدها هزار بدبخت بی چیز 
همچنان و هنوز 
در
 اثر یک اسهال ساده 
تلف نمی شدند. 

بعد 
مگر صحبت بطور مشخص راجع به سمیعی نیست؟
 
گفتم چطوره
خوب برو ازش بپرس:
 «چه فرقی است بین بیماران نداری 
که
 آقای دکتر 
معالجه شان را به ضریح امام رضا می بندد،
 با 
اشراف مفتخور انگلی
 که
 آقای دکتر 
برای معالجه شان شب و روز پا جفت کرده 
آماده به خدمت است؟»
 
اگر
 جواب گرفتی
لامذهب ها رو هم بی خبر نگذار.
 
ما
بهتر است
که
این کامنت حریف محترم
را
نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم:
 
۱
 این ادعای شما
که
«همه باید بی اعتنا به جایگاه اجتماعی شان معالجه شوند» 
مربوط به کره مریخ خالی از سکنه است.
در این کامنت حریف،
ذراتی از حقیقت هست.
 
اصولا
در
هر ادعای باطلی 
حتی
ذراتی از حقیقت یافت می شود.
 
در
غیر این صورت
کسی 
به
ادعای مورد نظر
اعتنایی نمی کند،
ایمان آوردن به صحت آن، پیشکش.

۲
 این ادعای شما
که
«همه باید بی اعتنا به جایگاه اجتماعی شان معالجه شوند» 
مربوط به کره مریخ خالی از سکنه است.
 
برای اثبات صحت و سقم
ادعای حریف
به
پژوهش استاتیستیکی ـ سوسیولوژیکی
نیاز هست.
 
پزشک
اصولا 
مجاز
به
پرهیز از معالجه همنوع نیست.
 
پزشک 
هم
ضمنا
آدم است
و
باید جلوی شکم صاحبمرده اش چیزی بیندازد تا آرام گیرد.

پزشک
به همین دلیل 
مثل هر زحمتکش مادی و فکری دیگر
به 
ازای زحمت خویش
اجرتی می طلبد.

اگر
مریض مورد نظر
عاجز از پرداخت اجرت باشد،
پزشک می تواند شکایت کند و اجرت خود را دریافت کند.

ولی
از
معالجه مریض سر باز نمی زند و مجاز به سرباز زدن هم نیست.

ذراتی از حقیقت در ادعای حریف
مثلا
این است
که
فقرا
به 
علت فقر مادی 
چه بسا
اصلا
به 
 پزشک
مراجعه نمی کنند
و
می گویند:
«پزشک من خدا ست.»
 
چون
می دانند 
که
عاجز از پرداخت اجرت و خرید دارو و غیره اند.
 
۳
 این ادعای شما
که
«همه باید بی اعتنا به جایگاه اجتماعی شان معالجه شوند» 
مربوط به کره مریخ خالی از سکنه است.
اصولا
خود پزشکان
تعیین کننده و تصمیمگیر نیستند.
 
چون
پزشکان
بسان دیگر اعضای زحمتکش جامعه
در
چارچوب فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی معینی
زندگی و کار می کنند.
 
حریف 
حتما
می داند 
که
اگر 
فرماسیون اجتماعی - اقتصادی
عوض شود،
مثلا
انقلاب سوسیالیستی پیروز شود،
همه
برابر و خواهر و برادر خواهند گشت
و
اعضای جامعه 
به 
یکسان
از
نعمات مادی و فکری
برخوردار خواهند شد.
 
۴
در 
کره زمین
 در 
این نظام و سیستم و جامعه
"کسی بی اعتنا به جایگاه اجتماعی اش معالجه نمی شود"
 
حریف
با
مفاهیم نظام و سیستم و جامعه
در
 این جمله
صحت حدس ما
را
تأیید می کند:
 
او
دیالک تیک جزء و کل
را
بدرستی
به شکل دیالک تیک عضو و جامعه بسط و تعمیم می دهد.
 
در 
این دیالک تیک
 نقش تعیین کننده از ان کل (جامعه، نظام، سیستم) است 
و
نه
از آن جزء (عضو، فرد، پزشک)
 
۵
در 
کره زمین
 در 
این نظام و سیستم و جامعه
"کسی بی اعتنا به جایگاه اجتماعی اش معالجه نمی شود"
 و
گرنه 
بر خلاف یک مفتخور انگل 
صدها هزار بدبخت بی چیز 
همچنان و هنوز 
در
 اثر یک اسهال ساده 
تلف نمی شدند.
 
حریف
در جمله بعدی
همان دیالک تیک جزء و کل 
را
این بار
به شکل دیالک تیک عضو و طبقه بسط و تعمیم می دهد:
 
الف
به شکل دیالک تیک طبقه حاکمه و عضو (مفتخور، انگل)
 
ب
به شکل دیالک تیک توده و عضو (بدبخت، بی چیز)
 
 ۶
از دید حریف محترم
و
به درستی
اعضای طبقه حاکمه
در
مقایسه با توده
بیشترین برخورداری  از نعمت مداوا 
 را
به
نصیب می برند.
 
آنچه که حریف فراموش می کند
نقش تعیین کننده کل (طبقه) 
در
دیالک تیک جزء و کل 
 است:
برخورداری از حداکثر نعمت سلامتی
و
محرومیت از حداقل همان نعمت
نه
عمدتا
به
دلیل پزشک مشخصی
بلکه
به 
دلیل تعلقات طبقاتی فرد مربوطه است.
 
کارگران
به تجربه
به این ظرافت های دیالک تیکی پی می برند:
 
مثال:
کارگری با حریفی در خیابان درگیر شده بود
و
هر دو
را
به کلانتری برده بودند.
 
پلیس 
قبل از همه
جایگاه طبقاتی شان 
را
پرسیده بود.
 
پس
از
 وقوف به ماهیت طبقاتی کارگر
گفته بود:
«تقصیر تو ست.» 
 
کارگر
به قول خودش
گفته بود:
«تقصیر من است، چون کارگرم؟»
 
وقتی 
گفته می شود
که
مارکسیسم 
علمی است که ضمنا ایده ئولوژی است،
به 
همین دلیل است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر