ناصر زرافشان
(زادهٔ ۱۳۲۵)
نویسنده،
مترجم،
حقوقدان،
وکیل دادگستری،
فعال حقوق بشر
ملاحظه ای بر «خشونت» در مبارزه
«مگس و جولان در عرصه سیمرغ»
ناصر زرافشان
تحلیلی
از
میمحا نجار
پیشکش
به
رعنا
۱
جامعه
ناگزیر پیشرفت می کند و تغییر می یابد
و
البته
که
همه
ترجیح می دهند این تکامل تاریخی
خود
را
بدون آنکه از بینی کسی خون جاری شود،
طی کند.
اما چه می توان کرد
آنها
که
منافع شان در حفظ وضع موجود است
حرکت جامعه به جلو را ترمز می کنند
همانطور که ذکرش گذشت،
در
این فراز از مقاله ناصر زرافشان،
دیالک تیک توده و طبقه حاکمه،
به شکل دیالک تیک همه و آنها بسط و تعمیم می یابد:
توده
طرفدار و طالب پیشرفت اجتماعی است
و
طبقه حاکمه
طرفدار و طالب حفظ وضع موجود است.
حسن دیالک تیک
عینیت آن
است.
دیالک تیک عینی هستی
خود
را
به
بدترین دشمنان خود
حتی
تحمیل می کند
و
خواه و ناخواه
بر
زبان شان می نشیند و تبیین می یابد.
این
دیالک تیک توده و طبقه حاکمه
(همه و آنها به قول ناصر زرافشان)
اما
دال بر چیست؟
۲
آنها
که
منافع شان در حفظ وضع موجود است
حرکت جامعه به جلو را ترمز می کنند.
دیالک تیک توده و طبقه حاکمه
(همه و آنها به قول ناصر زرافشان)
بر خلاف دترمینیسم مکانیکی تبیین یافته در جمله اول این فراز از مقاله،
دال
بر
سوبژکتیویته
در
جامعه بشری است.
مرزبندی ماتریالیسم مارکسیستی با ماتریالیسم های ماقبل
همین جا ست.
نمایندگان همه ماتریالیسم های ماقبل مارکس و انگلس،
در
زمینه جامعه بشری،
ایدئالیست
بوده اند.
حتی
حضرت فویرباخ.
وجود سوبژکتیویته
در
جامعه بشری
اما
عملا و عینا
به
چه معنی است؟
۳
آنها
که
منافع شان در حفظ وضع موجود است
حرکت جامعه به جلو را ترمز می کنند.
وجود سوبژکتیویته
در
جامعه بشری
که
پیشرفت اجتماعی
در
دیالک تیک توده تحت رهبری سوبژکت تاریخ و طبقه حاکمه
تعیین می شود.
مثال:
پیشرفت جامعه بشری
در
فرماسیون اجتماعی و اقتصادی فئودالی
در
مبارزه بی امان و مستمر
میان توده تحت رهبری سوبژکت تاریخ (بورژوازی) و طبقه حاکمه (اشرافیت فئودال و روحانی)
تعیین می شود:
به
زبان ناصر زرافشان
طبقه حاکمه
(اشرافیت فئودال و روحانی)
طرفدار و طالب حفظ وضع موجود (نظام فئودالی) است
و
توده تحت رهبری بورژوازی (سوبژکت تاریخ در فرماسیون اجتماعی و اقتصادی فئودالی)
طرفدار و طالب پیشرفت اجتماعی
از
طریق نفی دیالک تیکی وضع موجود (نظام فئودالی) و ساختمان نظام اجتماعی و اقتصادی سرمایه داری بر خرابه های فئودالیسم است.
اگر
توده پیروز شود،
جامعه
در
نردبام توسعه
پله ای
بالاتر می شود.
اگر
طبقه حاکمه
(اشرافیت فئودال و روحانی)
پیروز شود،
جامعه درجا می زند و از بحرانی به بحران دیگری می غلتد.
بنابرین
پیشرفت اجتماعی
در
دیالک تیک توده و طبقه حاکمه
میسر می شود
و
نه
در
اراده توده و یا طبقه حاکمه.
مبارزه طبقات در هر پله توسعه اجتماعی
به
همین دلیل
خصلت دیالک تیکی
کسب می کند.
هم
به
توده
مربوط می شود
و
هم
به
طبقه حاکمه.
به همین دلیل
توده باید تقویت و تجهیز شود
و
طبقه حاکمه
باید تضعیف و تحقیر و تخریب شود.
فونکسیون روشنگری علمی و انقلابی همین است.
چون
توده
(همه به قول ناصر زرافشان)
طرفدار و طالب پیشرفت اجتماعی است
و
طبقه حاکمه
(آنها به قول ناصر زرافشان)
طرفدار و طالب حفظ وضع موجود است.
ایراد بینشی ناصر زرافشان
کجا ست؟
۴
همه
ترجیح می دهند
این تکامل تاریخی
خود
را
بدون آنکه از بینی کسی خون جاری شود،
طی کند
ایراد بینشی ناصر زرافشان
در
بینش فرمالیستی او
ست.
به
همین دلیل
همه هم و غم ناصر زرافشان،
مصروف مقوله قهر می شود:
همه
طالب مسالمت
اند
و
آنها
طالب قهر.
ناصر زرافشان
به
احتمال قوی
نمی داند
که
مفهوم قهر
از تجرید چه کردوکارهایی، یعنی چه اقداماتی تشکیل یافته است.
قهر
اما
فرم کسب و یا حفظ هژمونی (سرکردگی) است
و
نه
محتوای هژمونی.
قهر و یا مسالمت
وسیله
است
و
نه
آماج.
ناصر زرافشان
آدمی
را
به
یاد افرادی
از
قبیل پویان و احمد زاده و جزنی و بهرنگی و بیسوادان خیالپرست دیگر می اندازد.
هدف الاهداف این جماعت
عوامفریبی
است.
هدف الاهداف این جماعت
فریب ساده لوحان بی خرد
به
ترفند فرم
است.
عمده و مطلق کردن قهر مثله و مخدوش و دمبریده
ترفند و طریقی
برای
پرده پوشی محتوا
ست.
باشد.
قهر
قبول.
ولی لطف کنید و بفرمایید
که
سرنگونی قهرآمیز رژیم انقلاب بورژوایی سفید
چه نظامی
باید
در پی داشته باشد؟
خر کردن کودکان مردم و سوق آنان به سوی عزرائیل صلواة الله علیه
حتی
اگر به سرنگونی نظام حاکم
منجر شود،
تضمینی
بر
تشکیل نظام بهتری
نخواهد بود.
اولا
در
تمامت طول تاریخ دراز بشری،
طبقه اجتماعی معینی
به
همت طبقه اجتماعی معین دیگری
(سوبژکت تاریخ در رأس توده)
سرنگون می شود
و
به جای آن
جامعه پیشرفته تری ساخته می شود.
ثانیا
جامعه بهتر
آگاهانه
ساخته می شود.
استحمار خلایق و بتون ریزی خریت خلایق
با
دلخوش کردن آنان به قهر و یا مسالمت کذایی
ربط تعیین کننده ای به پیشرفت اجتماعی ندارد.
حزب و سازمان و دار و دسته ای
که
سرانش
عاجز
از
خواندن دو جمله و فهمیدن آن اند،
شق القمر
که
نخواهد کرد.
بعید است
که
ناصر زرافشان
این حقایق امور را نداند.
سؤال این است
که
ناصر زرافشان و امثال بیشمار او
کیست و کیستند؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر