جمعبندی از
مسعود بهبودی
همین توضیح شما
حاوی ایرادات جدی است.
تکرار می کنیم:
1
صحت و سقم اندیشه ای و یا عملی
باید در خود آن اندیشه و یا عمل جسته شود
و نه در طرز واکنش این و آن «حقیر» و «جلیل» کذائی بدان.
2
مثال:
خریت خر در خود خر است
نه در خر خر، خر فروش، خر سوار، خر ستیز، خر پرست
3
شما بشریت را به عالی و پست طبقه بندی می کنید.
4
در حالیکه
انسان ها برابر از مادر زاده می شوند.
5
این جامعه طبقاتی است که آدم ها را زیبا و یا زباله می کند.
6
اگر جامعه
جامعه باشد
همه امکان توسعه و ترقی کسب می کنند.
7
هر کس کاری در تقسیم اجتماعی کار به عهده می گیرد و از حقوق برابر برخوردار می شود.
8
ثانیا معیار عینی برای تمیز عالی کذائی از حقیر ادعائی چیست؟
9
دیروز با حریفی حرف داشتیم
شعور خری را حتی نداشت و خیال می کرد که
زنان سبک مغز اند.
10
آخر لامصبا
بر اساس کدام معیار عینی خود را علامه و بقیه را ابله می دانید؟
این بحث ربطی به سیاست ندارد.
1
اینجا انتقاد از خود مطرح است.
2
واکنش دیگران مهم نیست.
3
رفع عیب خویش مهم است.
4
اگر شنونده انتقاد از خود هم از خطای همنوع معترف به خطا انتقاد کند
چه بهتر.
5
هدف رفع عیب خویش و همنوع خویش است.
6
هدف خروج از منجلاب خطا و خریت است.
7
اگر کسی کمک کند
به هر نیت هم که باشد و هر کس هم که باشد
مثبت است.
8
انتقاد
مغز عشق به فرد مورد نظر است.
9
سرسخت ترین منتقدین فرزندان
مادران و پدران هستند.
10
عاشق تر از آنان هم کسی نسبت به فرزندان خود نیست.
صحت و سقم اندیشه ای و یا عملی
باید در خود آن اندیشه و یا عمل جسته شود
و نه در طرز واکنش این و آن بدان.
1
اعتراف به خطای خویش
به معنی انتقاد از خویشتن خویش است.
2
چنین کاری جسارت مدنی می طلبد.
3
هر زباله
نمی تواند جسارت لازم را برای اعتراف به خطا و خریت خود داشته باشد.
4
چنین کاری، حاکی از
خصلت، رفتار و کرداری انقلابی است.
5
چنین کاری
به معنی صداقت فرد و حزب و سازمان مورد نظر است.
6
چنین کاری
به معنی حقیقت پرستی است.
7
بدون انتقاد از خود
نمی توان به انتقاد از همنوع
به انتقاد اجتماعی
پرداخت.
8
انتقاد مغز عشق به خود، به همنوع خود، به جامعه و جهان خود است.
معلوم نیست
که
این زباله ها در کدام مغزها تولید می شوند
لامصب
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
تقسیم کار هست
یکی دنبال عکس است
دیگری دنبال اندیشه
کسب و کار میم پابرهنه
پارس است
به ازای پرخاش
بابا طاهر برهنه
دل می رود ز دستت
بی آنکه باشه دستت
دل که دلبر نمیشه
دل فقط برده میشه
برده میشه
ذلیل و درمونده میشه
ادب که لوازم آرایش نیست تا در صورت کسی باشد.
1
طویله نامیدن طویله
که نشانه بی ادبی نیست .
2
ادب چیست؟
3
ناقص العقل نامیدن نیمه بشریت
ـ زنان و مادران ـ
نشانه ادب است
یا نشانه خریت؟
ابراز نظر که بد نیست.
1
اگر نظر نادرست باشد
باید به جای دادن اندرز
غلط بودنش اثبات شود.
2
برای اثبات صحت و سقم نظر باید استدلال شود.
3
استدلال تجربی و منطقی
4
بستن دهان ها
کسب و کار خران و خردستیزان است.
5
بشریت بهتر از هماندیشی
راهی ندارد.
کاش خدائی وجود می داشت
و به این خر تو خر پایان می داد
لامصب
1
سرتراشیدن در زندان
از دیرباز اصل بوده است و رسم بوده است.
2
اکنون در جامعه رواج یافته است.
3
یعنی
جامعه تبدیل به زندان شده است.
4
ایران شده عیران
ایرانی وجود ندارد.
5
ایران شده طویله
جای اندیشه را عرعر گرفته است.
آره.
1
ولی واژه های
«نر ناقص الخلقه» و «نر ناقص العقل»
«نر یک دنده کمتر» و «بلحاظ عقلی ناقص تر»
در این عرعرستان عیران
رواج ندارند.
2
واژه «مرد» تحسین واژه است
3
در حالیکه واژه «زن» تحقیر واژه است.
4
شهریار در شعر
«الا طهرانیا انصاف می کن، خر توئی یا من»
طهرانی را کمتر از زن می نامد.
5
شاعری از شعرای قرون وسطی عیران
یافت نمی شود که زن را تحقیر نکرده باشد.
ما تحلیلی دراین زمینه منتشر کرده ایم.
6
اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوا
تاجر و مالک و ارباب و رئیس و شهردار و استاندار و شاه و وزیر و شاهزاده و وکیل و کدبانو و شهبانو
فحش واژه نیستند
7
ولی واژه های عمله و حمال و رختشوی و کنیز و کلفت و دهاتی و نوکر و چاکر و غلام و بنده و غیره
فحش واژه اند.
8
چرا و به چه دلیل؟
9
چرا زنان زیر ذره بین قرار داده می شوند تا
زن سبک مغز کشف شود
و نه نران تا نر محروم از نعمت مغز کشف شود؟
10
در ورای این تحسین ها و تحقیر ها
عفریت ایده ئولوژی طبقه حاکمه اقلیت انگل
خرناسه می کشد.
دلیل تراشیدن موی سر زندانیان در عیران
قحط حمام و فت و فراوانی شپش در زندان است.
1
کار بدی هم نیست.
2
این تنها کاری است که به نفع زندانی است.
3
این به معنی حمایت از زندانی است.
4
ایران شده عیران و عیران شده زندان
طولی نمی کشد که سر هر ننه قمری
سر هر کوچه و برزنی
تراشیده می شود
تا هر نری
ـ بالاجبار ـ
عمامه ای بر سر نهد
و هر زنی بورکائی بر سر کشد.
مارکس و فروید؟
انگلس و مصباح؟
لنین و جنتی؟
تو کجائی تا شویم ما چاکرت
ای محتشم؟
هر کس در آیینه
تصویر واحدی از خود دارد.
1
هر چیزی در هر آیینه ای
عکس واحدی از خود می اندازد.
2
دیالک تیک انعکاس (عکس اندازی، تصویر برداری)
جز این نیست.
3
اوبژکت در آیینه ی سوبژکت
فقط می تواند تصویر واحدی از خود به جا گذارد.
4
خر در آیینه ذهن آدم ها نمی تواند هم تصویر خر بجا گذارد
و هم تصویر کرگدن و یا پیل و ببر و پلنگ
5
سؤال این است که چرا باید مارکسیسم و هر ئیسم دیگر
در آیینه ذهن این و آن
تصاویر مختلف، متفاوت، متنوع و حتی متضاد
از خود به جا گذار؟
6
ایراد این انعکاس مخدوش کجا ست؟
7
جواب این سؤال را می توان در دیالک تیک انعکاس جستجو کرد
یعنی در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
جستجو کرد.
8
یعنی در دیالک تیک ذات ها و آیینه ها
یعنی در دیالک تیک موضوع و آدم
9
اوبژکت همان اوبژکت است
عیب از اوبژکت نیست
عیب از آیینه است که قادر به انعکاس رئالیستی اوبژکت نیست.
10
سیروس همان سیروس است.
آیینه ی مخدوش است که
عکس های کج و کوله از سیروس
نشان می دهد.
11
سؤال این است که دلایل خدشه در آیینه های افراد مختلف چیست؟
12
چرا بعضی ها عمری را در جستحوی عکس رئالیستی و راسیونالیستی از سیروس صرف می کنند
و کسانی
ـ در به در ـ
به دنبال عکس های مانی پولیزه گشته می گردند؟
13
و چرا بعضی ها
از عکس ها
ـ بطور کلی ـ
حال شان و یا دل شان به هم می خورد؟
14
عکس چه گناهی مرتکب شده که موجب نفرت و انزجار سیروس ها گشته است؟
15
آیا سیروس ها دل شان واقعا
از ئیسم ها به هم می خورد
و یا از آنچه که ایسم ها، عکس های شان اند؟
16
و یا دل شان از انعکاس (شناخت)
ـ بطور کلی ـ
به هم می خورد؟
17
یعنی دل شان از شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی
ـ بطور کلی ـ
به هم می خورد؟
18
یعنی دل شان از خروج بشریت از خریت
ـ بطور کلی ـ
به هم می خورد؟
19
یعنی دل شان از روشنگری علمی و انقلابی
ـ بطور کلی ـ
به هم می خورد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر