۱۳۹۵ تیر ۱۵, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (296)


جمعبندی از
مسعود بهبودی
 
جمال سام خانیان
 
یک سوم عمرم در خواب رفت
ثلث دیگر را سکوت کردم
و باقی را در تردید بودم
به گمانم از این زندگی بیش از مرگ باید ترسید!

1
جمال الدوله دیلمی
این دروغ شاخدارت را خودت باور داری
تا اعوان و انصارت هم باور کنند؟

2
عادم هندسی، اولا در و دیوار حتی در سخن اند.

3
ثانیا کسی که عمرش به خواب و سکوت و تردید گذشته باشد
در کره مریخ یافت می شود.

4
میلیاردر هم باشی
برای خرید نان باید به زبان آیی

5
برای تمیز و تشخیص نان از تنبان
باید از خطه تردید به عالم ایمان آیی.

6
تو اول تکلیفت خود را با خودت روشن کن
بعد به مقایسه حیات و ممات برخیز.

حافظ تئوری معروفی دارد:
چون خدا ما را فراموش کرده،
پس باید مرتکب خطا شویم
تا به یادمان افتد.
 
گفته شد با در، تا بشنود دیوار

بستگی دارد به موضوع ایمان و مؤمن و شک

1
ایمان به قوانین علمی با ایمان به خرافه یکی نیست.

2
مؤمن به قوانین علمی با مؤمن به خرافه یکی نیست.

3
شک پویا کجا و شک ایستا کجا؟

4
چیزها فقط بطور مشخص وجود دارند .

5
چیزهای مجرد باید جامه مشخص بپوشند تا قابل ارزیابی گردند.

حریف
 
منظور از شك پويا و شك ايستا چىست
و اينكه چيزها فقط به طور مشخص وجود دارند
و نه به صورت مجرد

1
شک پویا (دینامیکی) مثبت و مفید همان است
که خودتان بدرستی تعریف کرده اید.
شک کارتزیانیستی (راسیونالیسم دکارت):
تردید به مثابه موتور کنکاش به نیت کشف حقیقت عینی

2
شک ایستا (استاتیکی) و یا اسکپسیس
شک فلج کننده، منفی و مخرب است
که در فلسفه بورژوائی واپسین (امپریالیسم)
نمایندگی و تبلیغ می شود.

3
این شک ارتجاعی و ضد علمی و ضد منطقی
منکر لیاقت معرفتی بشریت است.

4
این شک ایستا
ایمان به طور کلی را می کوبد.
منکر عینیت حقیقت است.

5
آثار شوپنهاور و نیچه و یاسپرس و پوپر و غیره
مملو از این شک است.

6
مراجعه کنید به تردیدگرائی (اسکپتیسیسم)
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

7
مجرد و یا انتزاعی را در
کلنجار مفهومی ستاره و سار
تمرین کرده ایم.

8
مجرد نتیجه تجرید چیزهای مشخص است:
سرو و صنوبر و بید و غیره مشخص و ملموس اند.

9
سرو و صنوبر و بید و غیره عینی اند.
در خارج ازذ هن ما و بی اعتنا به بود و نبود ما وجود دارند.

10
مفهوم «درخت» اما مجرد است و فقط در ذهن ما وجود دارد.

11
اگر مفهوم مجرد درخت را بسط و تعمیم دهیم
به سرو و صنوبر و غیره مشخص می رسیم.

12
وقتی کسی بگوید:
من درخت را می جویم
کسی نمی تواند به منظورش پی ببرد.

13
چون درخت کلی و انتزاعی فقط در کله او وجود دارد.

14
اگر او به مفهوم مجرد درخت جامه مشخص بپوشاند،
منظورش روشن می شود:
من درخت سرو را می جویم.

15
احمقی به نام احمد شعری دارد
درست با این محتوا:
من مجرد را می جویم
من همیشه مجرد را جسته ام.

16
احمق نمی داند که مجرد یعنی چی.

17
حریفی ازش می پرسد:
منظور استاد از مجرد، عشق است؟
احمق می گوید:
عشق و خیلی چیزهای دیگر.
تا دل تان بخواهد هارت و پورت.

همه از عشق دم می زنند
ولی کسی تعریف روشنی از این عشق انتزاعی معروف خاص و عام ندارد.

1
ستمگر در این شعر آهن است که معشوق آهنگر است.

2
همه ی معشوق ها در همه اشعار کلاسیک قرون وسطی
ستمگر و خونریزند.

3
همه شعرا از دست معشوق ها به فریادند.

4
در فلسفه نیما فریاد به نیت طلب یاری (فریادرس)
ضمنا به معنی یاری به فریادرس است.

5
اهنگر
در شعر نیما
دلش نمی خواهد که آهن را آزار دهد تا نرم شود.

6
نمی خواهد به معشوق خود زور بگوید.

7
به همین دلیل از آهن طلب یاری می کند
به نیت یاری به آهن.

8
فریادش به همین نیت است.

9
آهن باید فریادرس آهنگر گردد
تا ضمنا خودش هم زجر و ضرب نبیند.

10
دیالک تیک همیاری
همین است:
مددرسان
در عین حال
مددیاب است.

11
فلسفه نیما فلسفه بغرنجی است

12
نیما شاعر نا شناخته ای است:
نیما آنتی تز سعدی و حافظ و غیره است.

13
عشق در قاموس نیما بازتعریف می شود.
عشق
در شعر نیما
به طرز توده ای باز تعریف می شود.

14
عشق
در شعر نیما
به ضد عشق فئودالی مورد نظر سعدی و حافظ
بدل می شود.

15
دیالک تیک عاشق ومعشوق سعدی و حافظ
دیالک تیک گدا و توانگر است.

16
دیالک تیک عشق در قاموس نیما
اما دیالک تیک دو شخصیت برابر حقوق است.

17
بینش اجتماعی نیما
پرولتری تر از زهری و کسرائی است.

18
شاید دلیلش
مولدیت و زحمتکشیت خود نیما باشد.

19
زهری و کسرائی
بر خلاف نیما
خاستگاه طبقاتی غیر پرولتری دارند.

20
در تحلیل نهائی
فرق ماهوی وجود ندارد:
دیالک تیک ستمگر و ستمکش است
که به شکل دیالک تیک فریادگر و فریادرس بسط می یابد
عقل سلیم که نیچه به حیوانات نسبت می دهد،
همان غریزه حیوانی است.

1
برای شوپنهاور
ـ معلم نیچه ـ
جامعه ایدئال باید مثل همبود گرگ ها باشد
و تحت فرمان گرگ الفا باشد.

2
گرگ الفا همان نخبه (هیتلر، موسولینی، فرانکو، پینوچه و غیره)
و بشریت به مثابه گله تحت فرمان این نخبه ها.

3
نیچه دیالک تیک غریزه و عقل را تخریب می کند.

4
عقل را تحقیر می کند و دور می اندازد
غریزه را بر اریکه فرمانفرمائی می نشاند.

5
در فیلم های هالی وود
این ایده نیچه ئیستی وسیعا تبلیغ می شود.

6
هدف خرد زدائی از خلایق است
تا ددواره شوند و به هر جنایتی حاضر و قادر و مایل باشند.

7
آته ئیسم نیچه به چند نیت زیر است:

الف
به نیت تخریب راسیونالیته مسیحیت است.

ب
به نیت تخریب هومانیته مسیحیت است.

پ
به نیت تخریب اتیک (اخلاق) مسیخیت است.

8
همه این عناصر مانع تبدیل انسان ها به جانی بالفطره
به زبان نیچه به ابر انسان می شوند.

9
امروزه فوندامنتالیسم
جای گرگ الفا (نخبه)
را با انبیاء، اولیاء، ائمه، فقها، شیوخ، امرا و غیره
پر می کند.

10
فوندامنتالیسم داداش کوچولوی فاشیسم است.

11
در قاموس اسلام و فوندامنتالیسم
بشریت به عنوان برده (عبد) محسوب می شود
خدا به مثابه ارباب برده دار آسمانی (معبود)

12
اسلام و فوندامنتالیسم
به این بهانه
همه آحاد بشری را
بطور انتزاعی
برابر قلمداد می کند.

13
لا اله الا الله
دگم چپنمائی است.

14
خدای مذاهب و فوندامنتالیسم اسلامی اما چیست؟

15
خداوند آسمانی
انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خداوندان زمینی است.
انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خداوندان اراضی، برده ها، رعایا، کارخانجات، شرکت ها، کنسرن ها و غیره است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر