میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313)
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری
ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار
5
جهاندا
اگر اولمییدی مداد
سنائینی
آیا کیم ایلردی یاد؟
بابا
طاهره، یاور خوش نهاد
قلم
دور قلم، بارک الله قلم
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر در دنیا قلم وجود نداشت، چه
کسی سنایی را به یاد می آورد؟
·
یاور پاک طینت بابا طاهر عریان،
قلم است، قلم.
·
آفرین بر قلم.
1
جهاندا
اگر اولمییدی مداد
سنائینی
آیا کیم ایلردی یاد؟
·
معجز در این بند شعر، از فونکسیون دیگر
روشنگری پرده برمی دارد.
·
بزعم او، قلم یاد اهل قلم را برای همیشه
در تاریخ، زنده نگه می دارد.
2
بابا
طاهره، یاور خوش نهاد
قلم
دور قلم، بارک الله قلم
·
معجز در این بیت شعر، قلم را یاور
پاک طینت بابا طاهر عریان قلمداد می کند.
·
صفتی که شاعر روشنگری ـ آگاهانه و یا
بطور خوپو ـ به قلم می دهد، همان صفتی است که بابا طاهر داشته است:
·
عریانی از آلودگی های جامعه
·
پاک طینتی
·
هومانیسم
·
همبستگی
3
اسیر
ایلییب ایرجی، روزگار
نظامینی،
خواجوئینی بیقرار
او
که ئولمز هرگز، یاشار، بیشمار
قلم
دور قلم، بارک الله قلم
·
معنی تحت اللفظی:
·
دور روزگار ایرج میرزا را به اسارت
کشیده است و نظامی و خواجو را بی قرار ساخته است.
·
نامیرای دیر زی، قلم است و بس.
·
آفرین بر قلم.
·
معجز در این بند شعر نیز دیالک تیک
اندیشه و اندیشمند را به شکل دیالک تیک قلم و اهل قلم بسط و تعمیم می دهد و نقش
تعیین کننده را از آن اندیشه (قلم) می داند.
·
اندیشمند دیر یا زود می میرد.
·
اندیشه اما پایدار می ماند.
·
اندیشه با سماجت خاصی از سینه ای به
سینه ای، از نسلی به نسلی منتقل می شود تا
جامه عمل در بر کند.
·
جامه عمل پوشیدن اندیشه و نظر، همان
مادیت یابی روح است که هگل می فرماید.
4
دئدیم
آغلیا آغلیا:
«ای
قلم،
هانی
سبزواری، هانی محتشم؟»
دئدی:
«معجز،
الساعه حی الامم
قلم
دور قلم، بارک الله قلم.»
·
معنی تحت اللفظی:
·
اشک ریزان گفتم:
·
«کجا ست، سبزواری؟
·
کجا ست، محتشم؟»
·
گفت:
·
«معجز، در حال حاضر، تنها زینده ی زنده از
امت ها، قلم است، قلم.
·
آفرین بر قلم.»
5
·
معجز در این بند واپسین این شعر،
بار دیگر دیالک تیک اندیشه و اندیشمند را به شکل دیالک تیک قلم و اهل قلم و یا
مشخصا به شکل دیالک تیک شعر و شاعر بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن
اندیشه (قلم، شعر) می داند.
·
حی الامم از دید معجز، قلم،
اندیشه، سخن و شعر است و نه اهل قلم، اندیشمند، صاحب سخن و شاعر.
6
دئدیم
آغلیا آغلیا:
«ای
قلم،
هانی
سبزواری، هانی محتشم؟»
دئدی:
«معجز،
الساعه حی الامم
قلم
دور قلم، بارک الله قلم.»
·
این بند واپسین شعر، لبریز از عشق
و عاطفه شاعر شبستر به همنوع است.
·
معجز از فقدان شعرای دیگر مغموم و
گریان است.
·
عظمت و عمق این هومانیسم وقتی معلوم
می شود که بدانیم محتشم کیست؟
·
محتشم یکی از شعرای نوحه سرا و
مرثیه خوان بوده است.
·
این همان محتشمی است که دیوانش را شهریار
تبلیغ می کند.
نمونه ای از نوحه های
محتشم کاشانی
باز
این چه شورش است که در خلق عالم است
باز
این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز
این چه رستخیز عظیم است، کز زمین
بی
نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این
صبح تیره باز دمید از کجا، کزو
کار
جهان و خلق جهان ـ جمله ـ در هم است
گویا
طلوع می کند از مغرب، آفتاب
کاشوب
در تمامی ذرات عالم است
گر
خوانمش:
«قیامت
دنیا»
بعید نیست
این
رستخیز عام که نامش محرم است
در
بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای
قدسیان همه بر زانوی غم است
جن
و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا
عزای اشرف اولاد آدم است:
خورشید
آسمان و زمین، نور مشرقین
پروردهٔ
کنار رسول خدا، حسین
پایان
7
دئدیم
آغلیا آغلیا:
«ای
قلم،
هانی
سبزواری، هانی محتشم؟»
دئدی:
«معجز،
الساعه حی الامم
قلم
دور قلم، بارک الله قلم.»
·
گریه کنان به خاطر محتشم اما شاعری
است که کسب و کارش تمسخر بی رحمانه تعزیه و مرثیه و روضه و موعظه و نوحه بوده است:
مؤمنین اولسون گرک
سقلی آرشون چرک
خر سسی ویرسین سسی
سالسون فغانی مسجده
·
معنی تحت اللفظی:
·
مؤمن کسی است که طول ریشش یک متر و
نیم باشد.
·
مؤمن کسی است که صدایش، شبیه صدای
خر باشد و در مسجد، فغان به راه اندازد.
·
سمپاتی شاعر روشنگری نسبت
به محتشم مرثیه سرا، نشاندهنده وسعت نظر شاعر روشنگری و درجه متعالی عام اندیشی او
ست.
·
یادش به یاد باد.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر