۱۳۹۴ بهمن ۳, شنبه

سیری در شعری از میرزا علی معجز (36 )


میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313)
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری

غربت
(دیوان معجز شبستری، جلد اول، صفحۀ 123)
ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار

·        غربت، عنوان این شعر طنز آمیز معجز است.

·        غربت اما به چه معنی است؟  

1
غربت احساسی رنجباری است
به هنگام دوری از وطن، خانه، خانواده و دوست و آشنا
در دل انسان‌ ها پدید می آید.
غربت همان دلتنگی برای میهن و خانه و خانواده و دوست و آشنا ست.

·        استنباط سعدی از غربت از قرار زیر بوده است:
  
سر که به کشتن بِنَهی پیشِ دوست
به، که به غربت بنهی در دیار

·        معنی تحت اللفظی:
·        سر در دیار خویش به مردن نهادن، بهتر است از سر به دیار غربت نهادن.

2
·        غربت یکی از  مفاهیم اصلی در فلسفه معجز است.
·        خود معجز یکی از غریبان بوده است.
·        او هم بسان بسیاری از همشهریان خویش، جوانی اش را در دیار غربت هدر داده است.
·        دلیل تن در دادن به غربت، سطح نازل توسعه نیروهای مولده در وطن بوده است.
·        در این شعر معجز و در خیلی از دیگر اشعار او تراژدی غربت تماتیزه می شود.
·        موضوعیت کسب می کند.
·        این جور اشعار معجز حاوی ارج و ارزش سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی چشمگیری اند.  

3
کیم گوره سن، غربتی ایجاد ائدیب؟
هر کس ائدیب، من کیمی بیمار اولا
ترک دیار ایله مگین باعثی
اولسا، گرک ظلم، طلبکار اولا

·        معنی تحت اللفظی:
·        نمی دانم چه کسی، غربت را بنیاد نهاده است.
·        هر کس آن را بنیاد نهاده، بسان من بیمار گردد!
·        اگر برای ترک دیار خویش، باعثی وجود داشته باشد، چنین کسی باید بدهکار ظلم باشد.

4
کیم گوره سن، غربتی ایجاد ائدیب؟
هر کس ائدیب، من کیمی بیمار اولا

·        معجز در این بیت شعر، دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک باعث آوارگی و آوارگی بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن علت اوارگی می داند و او را  مورد لعن و نفرین قرار می دهد.
·        معجز آرزو می کند که علت آوارگی اعضای جامعه بسان او بیمار گردند.
·        این ضمنا بدان معنی است که شاعر هومانیسم و روشنگری، از آوارگی اعضای جامعه عمیقا رنج می برد.
·        آن سان که بیمار شده است.
·        از همین بیت شعر، هومانیسم عمیق شاعر، علاقه و عاطفه و عشق شاعر به همنوع خویش نمودار می گردد.

5
ترک دیار ایله مگین باعثی
اولسا، گرک ظلم، طلبکار اولا

·        از دید معجز، هر کس باعث آوارگی اعضای جامعه از دیار خویش شده باشد، باید بدهکار ظلم و ستم باشد.
·        یعنی چنین کسی باید مجازات شود.

6

قالسا وطنده، گئده جک عزتی
هم تکذین چادری، هم چرقتی
جانیوی اینجیتمه اوغول، عورتی
بوشلا، و لو که ممه سی نار اولا

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر در وطن بماند، عزت انسانی اش بر باد خواهد رفت و ضمنا چادر و رو سری زنش را حتی خواهد فروخت تا زنده بماند.
·        عزیزم خودت را زجر مده.
·        رها کن همسرت را، حتی اگر پستانش انار گونه باشد.

·        معجز در این بند شعر، به وصف رئالیستی شرایط عینی و دشوار زیست در وطن می پردازد.
·        او زنجیره علی بی پایانی را برای توضیح معضلات اجتماعی ـ اقتصادی توسعه می دهد:

الف
قالسا وطنده، گئده جک عزتی

·        اگر فرد در وطن بماند، به سبب سطح نازل توسعه نیروهای مولده، بیکار خواهد ماند.
·        پیامد بیکاری فقر مادی است و پیامد فقر مادی، بر باد رفتن عزت انسانی است.

ب
هم تکذین چادری، هم چرقتی

·        علاوه بر عزت انسانی فرد، روسری و چادر همسرش حتی بر باد خواهد رفت.

ت

جانیوی اینجیتمه اوغول، عورتی
بوشلا، و لو که ممه سی نار اولا

·        معجز در این بیت از بنیادی ترین حوایج بشری پرده برمی دارد:
·        دلبستگی طبیعی ـ غریزی ـ اجتماعی به همسر و خانواده و زندگی و فقر مادی در اثر بیکاری از سوئی و جبر مهاجرت برای تهیه نان و رفع نیاز از سوی دیگر.

·        دیالک تیک ویرانگری که روح و روان آدمی را به آتش می کشد.
·        معجز نقش تعیین کننده را در این دیالک تیک، از آن کسب نان و رفع نیاز با تن درد ادن به  جبر مهاجرت می داند.
·        اعضای جامعه برای زنده ماندن چاره ای جز تن در دادن به غربت ندارند.

7
·        معجز اما بطرز مسکوت، ضرورت توسعه نیروهای مولده را ابلاغ می دارد.
·        اگر در این شعر نبینیم، در دیگر اشعار طنز آمیز او خواهیم دید.
·        بدون توسعه نیروهای مولده، اعضای جامعه مجبور به جست و جوی نان در دیار بیگانه خواهند گشت.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر