۱۳۹۴ بهمن ۵, دوشنبه

کلنجار مفهومی ستاره و سار (26)


جمعبندی از
میمحا نجار
  
ستاره


یک روز تصمیم گرفت،
برای پرسش سمج خویش، پاسخی بیابد و به راه افتاد.

·        در این جمله، شخصیت پتزه تینو تبیین می یابد:
·        پتزه تینو منفعل نمی ماند.
·        پتزه تینو دست روی دست نمی نهد تا تصادفا یکی پیدا شود و حل معما کند.
·        بلکه خودش دست به کار می شود و برای حل معمای زندگی اش به راه می افتد.
·        ادامه بده به تحلیل این اثر فلسفی لئو لیونی.

سار

به تند دو که رسید، پرسید:
«ببخشید! من تکه ای از شما نیستم؟»

·        اولین کسی که پتزه تینو می بیند، می خواهد بداند که تکه ای از او ست.

ستاره

·        آره.
·        این اما به چه معنی است؟  

سار

·        این بدان معنی است که پتزه تینو از دیالک تیک جزء و کل خبر دارد.

ستاره

·        چرا و به چه دلیل تو به این نتیجه می رسی؟  

سار

·        دلیلش این است که پتزه تینو هر کسی را که بزرگتر از او ست، کل کاملی تصور می کند و خود را جزء وابسته بدان.
·        فقط جزء می تواند چنین تصوری از خویشتن خویش داشته باشد.
·        چون جزء فقط و فقط در رابطه با کل، معنا و هویت کسب می کند و نه به تنهائی.

ستاره

·        درست است.
·        پاسخ تند رو به پرسش پتزه تینو چه بوده است؟  

سار
تند دو، حیرتزده گفت:
«چی گفتی؟
تکه ای از من؟

·        تند رو از پرسش پتزه تینو دچار حیرت می شود.
·        تند رو فکر می کند که پرسش پتزه تینو را درست نشنیده است.
·        به همین دلیل، پرسش او را تکرار می کند تا یقین کسب کند.  

ستاره

·        درست است.
·        ولی چرا تند رو دچار حیرت می شود؟  

سار

·        برای اینکه تند رو، خود را کامل تصور می کند.
·        به همین دلیل نمی تواند پتزه تینو را جزئی از خود استنباط  کند.
·        از پاسخ تند رو می توان به این حقیقت امر پی برد:  

فکر می کنی، من می توانستم تند بدوم،
 اگر تکه ای کوچک کم و کسر داشتم؟»

ستاره

·        درست است.
·        ولی این جمله تند رو، معنای علمی تری و عمیقتری دارد.

·        منظور او چیست؟

سار
فکر می کنی، من می توانستم تند بدوم،
 اگر تکه ای کوچک کم و کسر داشتم؟»

·        آره.
·        حق با تو ست.
·        من اصلا متوجه این مسئله نشده بودم.
·        چون پتزه تینو از هر کس دیگر هم که همین پرسش را می کند، همین پاسخ ـ بلحاط محتوا و معنا ـ به او داده می شود.
·        نظر خودت در این زمینه چیست؟  

ستاره
فکر می کنی، من می توانستم تند بدوم،
 اگر تکه ای کوچک کم و کسر داشتم؟

·        وقتی گفته شد که لئو لیونی نه فقط نقاش و معمار و قصه گوی کودکان، بلکه حکیم و فیلسوف است، به همین دلیل بود.
·        بهتر است که همین جمله تند رو تحلیل شود تا ببرکت تحلیل محتوای نظری او و بقیه معلوم گردد.
·        خودت این جمله تند رو را تحلیل کن.

سار
تند دو، حیرتزده گفت:
«چی گفتی؟ 
تکه ای از من؟ 
فکر می کنی، من می توانستم تند بدوم،
 اگر تکه ای کوچک کم و کسر داشتم؟»

·        محتوای معنوی این جمله تند رو این است که اگر از کسی چیزی کم و کسر باشد، او دیگر نمی تواند فونکسیون خود را به نحو احسن (اوپتیمال) جامه عمل بپوشاند.

ستاره

·        درست است.
·        تند رو و به عبارت دقیقتر، لئو لیونی کدام شناخت افزار دیالک تیکی را در مد نظر داشته است؟   

سار

·        از مفهوم «فونکسیون» می توان شناخت افزار دیالک تیکی مورد نظر تند رو و بقیه را تعیین کرد:
·        دیالک تیک ساختار و فونکسیون را.

ستاره

·        منظور از مفهوم ساختار چیست؟  

سار



·        برای توضیح مفهوم ساختار، شناخت افزار دیگری را باید به خدمت گرفت:
·        دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم را.
·        ساختار به نحوه ترکیب عناصر با یکدیگر اطلاق می شود.
·        داس و گاوآهن و طشت و سطل همه از آهن اند.
·        یعنی ماهیتا و ذاتا فرقی با هم ندارند.
·        اگر همه را ذوب کنند، به آهن می رسند.
·        تفاوت داس و گاوآهن و طشت و سطل به دلیل ساختار گوناگون آنها ست که نتیجه ترکیب گوناگون اتم های آهن با یکدیگر است.

ستاره
·        درست است.
·        بهتر است که اکنون به دیالک تیک ساختار و فونکسیون برگردیم.

سار

·        تعیین کننده در دیالک تیک ساختار و فونکسیون، ساختار است.
·        به دلیل ساختار معین خویش است که هر چیزی از عهده ی جامه عمل پوشاندن به فونکسیون خاصی برمی آید.
·        مثلا داس و گاوآهن و طشت و سطل به دلیل ساختار متفاوت شان، فونکسیون های متفاوتی را جامه عمل می پوشانند:
·        داس به درد درو می خورد.
·        گاو آهن به درد شخم و شیار زمین.
·        طشت به درد رختشوئی.
·        سطل به درد حمل و نگهداری آب.

ستاره

·        درست است.
·        دیالک تیک ساختار و فونکسیون با دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم خویشاوند است.
·        داس و گاوآهن و طشت و سطل هم هر کدام سیستمی محسوب می شوند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر