۱۳۹۴ دی ۲۵, جمعه

سیری در شعری از میرزا علی معجز (31 )


میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313)
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری
ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار
شعرخوانی میرزا علی معجز  
به مناسبت افتتاح اولین مدرسه دخترانه
در شبستر
در سال 1309 هجری شمسی


ئوزینه بیزیم گوزللر  سالار بیر نقاب قالین
 میکروسکوپیله باخسان، گوره بیلمه سن،  جمالین
 بیری گر آچا جمالین، توپوره ر اونا،  ملاعین
  داما، تیر سالاندا، سویلر صلواتی بی نهایت

·        معنی تحت اللفظی:
·        زیبارویان دیار ما نقاب قطوری بر رخ می نهند.
·        آن سان که با میکروسکوپ ـ حتی ـ نمی توان جمال شان را دید.
·        اگر زیبا روئی، نقاب از چهره بردارد، ملعون ها بر صورتش تف می اندازند.
·        ملاعین اما به هنگام بنای بام خانه با استفاده از چوب، تا دلت بخواهد صلوات می فرستند.

1
ئوزینه بیزیم گوزللر  سالی بیر نقاب قالین
 میکروسکوپیله باخسان، گوره بیلمه سن،  جمالین
 بیری گر آچا جمالین، توپوره ر اونا،  ملاعین
  داما تیر سالاندا، سویلر صلواتی بی نهایت

·        معجز در این بند شعر حجاب را به چالش طنز آمیز می کشد.
·        او بدین طریق، وارونه سازی دیگری را در جامعه ی وارونه به تیغ تیز انتقاد علمی و انقلابی می سپارد:
·        مخفی کردن پر وسواس زیبائی ها از انظار مردم.

·        اکنون بیش از 80 سال بعد از مرگ شاعر روشنگری، حجاب، یکی از مهمترین مسائل جامعه وارونه تر از وارونه گشته است.
·        اجامر ارتجاعی ـ فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی ضمن پافشاری بر رعایت حجاب فرمال، زیبا رویان جامعه را به تن فروشان حرفه ای مبدل می سازند و در مقیاس ملی و بین المللی بر آبروی ایران و ایرانی چوب حراج می زنند.

2
آغا چیخدی منبر اوسته، نئجه گور چیخیر ئوزوندن
دانیشیر غروریله باخ، نئجه اود چیخیر،  گوزوندن
ائله قیشقیریر که منبر تیتیریر اونون سوزیندن
بویورور:
«بو سوزلرین وار، صلواتی بی نهایت
اوخویوب، یازان خانوملار، یازار عاشقینه،  نامه
او که یازدی نامه، دی نه:
« گئده جک اسیر، شامه
وئره هر کس ای جماعت، قزینین الینه، خامه
اولو روز حشر او شخصین، حسراتی بی نهایت.»

·        معنی تحت اللفظی:
·        آخوندک رفته بالای منبر.
·        نگاهش کن، که چگونه از خود بی خود می شود!
·        با چه نخوت و غروری سخن می راند که از چشمانش آتش بدر می زند.
·        نگاهش کن، چگونه فریاد می کشد که از سخنش منبر به لرزه در می افتد!
·        آخوندک ادعا می کند که سخنان زیر درخور بی نهایت صلوات   اند:
·        هر دختری که خواندن و نوشتن بیاموزد، نامه عاشقانه می نویسد.
·        به چنین دختری بگویید:
·        بسان برده ای به شام (سوریه)  برده خواهد شد.
·        ضمنا ای جماعت، هر کس قلم و کاغذ به دست دخترش دهد، در روز محشر حسرت به نصیب خواهد برد.»

·        معجز در این بند شعر روحانیت شیعی را به چالش می کشد و همه جانبه کاراکتریزه می کند:

3

آغا چیخدی منبر اوسته، نئجه گور چیخیر ئوزوندن

·        اولین مشخصه روحانیت شیعی، دوگانگی شخصیتی ـ رفتاری ـ فونکسیونی آنها ست:
·        بالا رفتن آنها از پله های منبر به مثابه کسب تحول کیفی است:
·        به همان سان که آب با رسیدن به صد درجه سانتیگراد در فشار جو از خود بی خود می شود، غلغل می زند و تبخیر می گردد، آخوند ها هم به محض نشستن بر روی منبر از خود بی خود می شوند و تحول کیفی می یابند.

4
آغا چیخدی منبر اوسته، نئجه گور چیخیر ئوزوندن

·        این تشخیص معجز، حاکی از انالیز تجربی دقیق این قشر اجتماعی است.
·        این بدان معنی است که میان آخوند در معبر و آخوند بر منبر تفاوت شخصیتی و رفتاری و فونکسیونی عظیمی وجود دارد.

·        آخوند در معبر، موجود بی ضرر و بی خطر به نظر می رسد.
·        بالا رفتن از منبر و اجلاس بر روی آن اما به آخوند، اوتوریته می بخشد.
·        او بدین طریق در پای منبر نشینان اعمال اوتوریته و نفوذ و قدرت می کند.

5
آغا چیخدی منبر اوسته، نئجه گور چیخیر ئوزوندن

·        می توان گفت که معجز دیالک تیک شخصیت و توده را در این مصراع شعر به شکل دیالک تیک منبر نشین و پای منبرنشین، به شکل دیالک تیک خاطب و مخاطب، به شکل دیالک تیک واعظ و متعظ بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن شخصیت (آخوند، واعظ، خاطب) می داند.

6
دانیشیر غروریله باخ، نئجه اود چیخیر،  گوزوندن

·        معجز در این مصراع شعر از غرور روحانیت شیعی پرده برمی دارد.
·        این خصیصه رفتاری ـ اخلاقی روحانیت شیعی باید مورد بررسی سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) قرار گیرد.  

·        شاید غرور واژه مناسبی برای این خصیصه اخلاقی ـ رفتاری روحانیت نباشد.
·        این خود برتر بینی است.
·        این فرمی از نمود و بروز امتیاز طبقاتی است.
·        در این خصیصه رفتاری ـ اخلاقی روحانیت، فئودالیسم تجلی می یابد.
·        در این خصیصه رفتاری ـ اخلاقی روحانیت، دیالک تیک اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی ـ توده های مولد و زحمتکش (رعایا) تجلی می یابد.

7
دانیشیر غروریله باخ، نئجه اود چیخیر،  گوزوندن

·        سؤال این است که تفاوت خود برتر بینی روحانیت با اشرافیت بنده دار و فئودال چیست؟

·        چرا اشرافیت بنده دار و فئودال (مثلا ناصرالدین شاه، رضا شاه)  دو چهره نیست، ولی روحانیت دو چهره است؟

·        اشرافیت بنده دار و فئودال در کوچه و خیابان و در برج و باروی فئودالی و یا در دربار شاهی، چهره و رفتار و اخلاق یکسانی دارد.
·        چرا روحانیت در معبر چهره ای و در بالای منبر چهره بکلی دیگری دارد؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر