۱۳۹۴ دی ۲۲, سه‌شنبه

کلنجار مفهومی ستاره و سار (19)


جمعبندی از
میمحا نجار

ستاره

·        می دانی طنز قضیه کجا ست؟

سار
حمله  ديگر بميرم از بشر
تا برآرم از ملايک بال و پر

·        همان مولانا که به اصل وحدت وجود باور داشت، یعنی منکر تضاد میان اقطاب دیالک تیکی بود و فرقی میان خر و خرما و خلق و خدا نمی دید، اکنون بدون اینکه به روی خود بیاورد، وحدت میان اقطاب دیالک تیکی را لت و پار می کند و تضاد فی مابین را مطلق می کند.
·        آن سان که میان اقطاب دیالک تیکی دیوار می کشد تا ارواح برای خود عالمی و یا کیفیتی تشکیل دهند.
·        بعد ادعا می کند که آدمیان تحول کیفی می یابند و به ملائکه بدل می شوند. 

ستاره

·        ایرادات دیگر این بیت مولانا از چه قرارند؟

سار
حمله  ديگر بميرم از بشر
تا برآرم از ملايک بال و پر

·        چون مولانا از دیالک تیک کمیت ـ حد ـ کیفیت بی خبر است، فکر می کند که هر چیزی می تواند به هر چیز دیگری استحاله یابد.
·        مثلا جنتی پس از تغییرات کمی و رسیدن به حد عینی، به جبرئیل تحول کیفی یابد و نامه رسان خدا شود.

·        مولانا نمی داند که تبدیل کیفیتی به کیفیت دیگر، همین طوری الکی نیست.
·        تحول کیفی قانونمند است.

ستاره

·        می توانی نظرت را استدلال و اثبات کنی؟

سار

·        آره.
·        مثلا نطفه در درون هر بیضه، حاوی دی آن آ و ژن های جوجه و یا مرغ و پرنده مربوطه است.
·        به همین دلیل، پس از طی مرحله تغییرات کمی و رسیدن به حد عینی، تحول کیفی می یابد و به جوجه مربوطه بدل می شود.

ستاره

·        این به چه معنی است؟

سار

·        این بدان معنی است که میان نطفه و جوجه وجه مشترک بنیادی  ئی وجود دارد.
·        به همین دلیل هر نطفه ای به جوجه معینی تحول کیفی می یابد و نه به کرگدنی و یا فیلی.

ستاره

·        درست است.
·        این اما به چه معنی است؟

سار

·        این بدان معنی است که نطفه بیضه لک لک به عنوان مثال، لک لک بالقوه است.

ستاره

·        منظور از مفهوم «بالقوه» چیست؟

سار

·        بالقوه جفت دیالک تیکی بالفعل است.
·        این دیالک تیک میراث ارسطو ست.
·        نطفه موجود در بیضه لک لک به عنوان مثل، لک لک بالقوه است.
·        یعنی اگر شرایط لازم برای تغییر کمی آن فراهم آید، به جوجه لک لک استحاله می یابد.
·        آنگاه بالفعل می شود.
·        ما می توانیم از دیالک تیک بالقوه و بالفعل سخن گوییم.  

ستاره

·        آره.
·        مولانا هم حتما از این دیالک تیک با خبر بوده است.

·        این اما ضمنا به چه معنی است؟

سار

·        این ضمنا بدان معنی است که تحول کیفی هر کی هر کی و بی قاعده و بی قانون نیست.
·        هر چیز که تغییر کمی یابد و به حد عینی برسد، به همه چیز استحاله نمی یابد.
·        فقط به چیز معینی استحاله می یابد.
·        نطفه تخم مرغ به جوجه مرغ تحول کیفی می یابد و نه به جوجه قرقاول.

ستاره

·        درست است.
·        هگل همین قانون را با حکم زیر تبیین می دارد:
·        «نفی، همیشه معین است.»
·        نفی نطفه و استحاله آن به جوجه، معین است و نه نامعین.
·        همین که تو به خوبی استدلال و اثبات کردی.
·        نطفه اسب پس از طی تغییرات کمی و رسیدن به حد به کره اسب تحول کیفی می یابد و نه به کره خر یا به بزعاله و گوساله و غیره.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر