۱۳۹۴ مهر ۱۰, جمعه

دیالک تیک شبانتاریا و ژیگولتاریا در کشور عه هورا (2)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون
  
ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ می زیند، ﺑه ﺸﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ
ﻭ لذا ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻼﺀ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ.

·        این فرمولبندی حریف، دقیق نیست.

1
ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ می زیند، ﺑﺸﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ  

·        زنان نه «بخش ساده ای از جامعه» معین، بلکه ستون فقرات جامعه بشری اند.

·        زنان در پیوند دیالک تیکی با مردان و تعیین کننده تر از مردان، سوبژکت اصلی،  صرفنظرناپذیر و تعیین کننده ی جامعه بشری بطور کلی اند و نه فقط «بخشی از جامعه ای که در آن زندگی می کنند.»
·        چون زنان هم مولد مادی اند و هم مولد مثل.
·        دیالک تیک تولید مادی و تولید مثل
·        دیالک تیک تولید و بازتولید

·        بعد به این مسئله برمی گردیم.

2
ﻭ لذا ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻼﺀ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ.

·        این حکم شامل حال همه چیز و همه کس می شود:
·        چیزی به صورت مجزا، ایزوله و تنها وجود ندارد تا بتوان آن را «در خلأ مورد بررسی قرار داد.»
·        همه چیز به نحوی از انحاء با دیگری در پیوند است.
·        هر چیزی در دیالک تیک جزء و کل وجود دارد.
·        هر چیزی در رابطه متقابل با چیزهای دیگر وجود دارد.
·        هر چیزی تأثیر می گیرد و ضمنا تأثیر می گذارد.
·        هر چیزی منعکس می کند و انعکاس می یابد.
·        به همین دلیل باید در شبکه مناسبات و روابط موجود بررسی شود.

3
  ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺒﺶ ﺯﻧﺎﻥ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ،

·        ستم کنونی بر زنان؟

·        حریف چنان وانمود می کند که انگار ستم بر زنان، تداوم ستم وارده در طول قرون نبوده، بلکه همین دیروز شروع شده است.

·        آدم بی اختیار به یاد سطل ننه ات طلب ها می افتد.
·        آنها هم شب و روز زور می زنند تا اثبات کنند که فاجعه با عنگلاب اسلامی آغاز شده و کشور عیران قبل از آن، بهشت برین بوده است.

4
  ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺒﺶ ﺯﻧﺎﻥ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ،
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ مردﺳﺎﻻﺭﯼ ﻧﺎﻡ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ

·        حریف مسئله را به هر مصیبتی طرح می کند و بدون آنکه آن را مورد تأمل و تحلیل قرار دهد و حل کند، می گذرد.

·        تلقی کردن «ستم بر زنان به مثابه نتیجه مردسالاری» به چه معنی است؟   

5
·        در این تئوری نوعی فوندامنتالیسم خودپو (ناآگاهانه)  به چشم می خورد:
·        نمایندگان این تئوری عملا به ریشه برمی گردند.
·        به ماقبل تاریخ برمی گردند.

·        در بهترین حالت، به جامعه کمون اولیه برمی گردند که در رابطه تعیین کننده با نحوه تهیه و تولید مایحتاج حیاتی، در آغاز مادرسالاری (ماتریارشی و نه زن سالاری) و بعد پدرسالاری (پاتریارشی و نه مردسالاری) رواج داشته است.

6
·        پدرسالاری از جامعه کمون اولیه وارد مرحله و پله بعدی توسعه اجتماعی شده است.
·        وارد فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری و بعد فئودالی و نهایتا سرمایه داری شده است.

·        مسئله اما این است که مادرسالاری و پدرسالاری در جامعه کمون اولیه پایه و شالوده مادی، اقتصادی ـ اجتماعی داشته اند و ضمنا خصلت سلطه و ستم به جنس دیگر نداشته اند.
·        در دوره مادرسالاری نیروی اصلی مولد مایحتاج مادی جامعه، زنان بوده اند و در دوره پدرسالاری نیروی اصلی تولید مایحتاج حیاتی جامعه، مردان بوده اند.
·        مادرسالاری و پدرسالاری بر تقسیم اجتماعی کار مبتنی بوده اند.
·        در حالیکه در فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی بعدی این پایه و شالوده مادی دیگر در بین نبوده و نیست و پدرسالاری ضمنا خصلت سلطه و ستم به خود گرفته است.     

7
·        در جامعه اولیه ـ به احتمال قوی ـ سالاران جامعه، پدران، پیران نر بوده اند و نه هر نری.
·        در جوامع طبقاتی، پدرسالاری جای خود را به نرسالاری و یا مردسالاری داده است.
·        یعنی علیرغم فقدان پایه مادی لازم،  پدرسالاری نه تنها حفظ شده، بلکه تعمیق و گسترش یافته و به مردسالاری استحاله یافته است.

·        این اما به چه معنی است؟

8
·        این بدان معنی است که پایه و شالوده مادی سلطه پدران و پیران نر بر جامعه از بین رفته، ولی «سلطه» سابقا قانونمند، کسب استقلال نسبی کرده است.
·        آن سان که پدرسالاری بدون پایه و شالوده مادی لازم، نه تنها ادامه حیات داده، بلکه حتی تعمیق و گسترش یافته است.
·        یعنی فرم سلطه جنسیتی به خود گرفته است.
·        فرم سلطه جنس نر بر جنس زن به خود گرفته است.

9
·        دیالک تیک شگفت انگیزی است.

·        پدرسالاری سابقا موجود، علیرغم محو شالوده و پایه مادی اش، نه تنها از بین نرفته، بلکه تقویت هم شده و به تمام اعضای جنس نر بسط و تعمیم داده شده است.
·        در چنین شرایطی است که برادر بر خواهر و پسر بر مادر سلطه اعمال می کند.

·        اینکه برادری سر خواهر خود را به جرم برقراری رابطه جنسی با نری می برد، اینکه شوهری به جرم داشتن رابطه جنسی با مردی، جام شوکران به کام زن می ریزد، از تعمیق و گسترش این سلطه حکایت دارد.

·        به همین دلیل ستم بر زنان ضمنا نتیجه ی مردسالاری است و مبارزه بر ضد نرسالاری و یا مردسالاری هم مشروع و هم مجاز است.
·        یعنی دفاع از برابری و تساوی حقوقی و انسانی و اجتماعی زن و نر هم درست است و هم ضرور و صرفنظرناپذیر.

10
ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺒﺶ ﺯﻧﺎﻥ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ،
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ مردﺳﺎﻻﺭﯼ ﻧﺎﻡ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ
        
·        دیالک تیک عجیبی ظاهرا در بین بوده است:
·        با ورود از جامعه اشتراکی آغازین به جامعه برده داری، هم نران و هم زنان هر دو برده اقلیتی انگشت شمار شده اند.
·        ولی با گذشت زمان  و حتی با گذار از برده داری به فئودالیسم و سرمایه داری، بردگی زنان (ستم بر زنان) نه تنها کاهش نیافته، بلکه تعمیق یافته و فرم بردگی مضاعف به خود گرفته است:
·        زنان نه تنها برده و رعیت و پرولتر شده اند، یعنی تحت ستم اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی قرار گرفته اند، بلکه ضمنا تحت سلطه نران چه بسا پرولتر، قرار گرفته اند.
·        وقتی کلاسیک های مارکسیسم از پرولتر مضاعف بودن زنان سخن می گویند، منظورشان تحت سلطه دو بورژوا بودن زنان است:
·        تحت سلطه بورژوازی از سوئی و تحت سلطه همسر از سوی دیگر.

·        بغرنجی مسئله ستم بر زنان اما فقط به این دلایل نیست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر