۱۳۹۴ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (300)


پروفسور دکتر هانس یورگ سندکولر
فصل هفتم
ماتریالیسم 
برگردان شین میم شین

بخش هفتم
ماتریالیسم، مارکسیسم و رویزیون در دیالک تیک ماتریالیستی

پیشکش
 به 

 حیدر مهرگان

85
·        جمله هرمان کوهن، «تفکر پدید آورنده بنیان وجود است»، در سال 1902، در اثر ناتروپ تحت عنوان «مبانی منطقی علوم دقیقه» به شرح زیر فرمولبندی می شود:
·        «بطور کلی بی معنی خواهد بود، اگر گفته شود که چیز اندیشیده نشده و شناخته نشده، قبل از اندیشیده شدن و شناخته شدن، چیست؟
·        برای تفکر (اندیشیدن)، وجودی وجود ندارد که در خود تفکر نهاده نشده باشد.»   
·        (کوهن، «منطق شناخت ناب» (1902)، 1977، ص 18)
·        (ناتروپ، «مبانی منطقی علوم دقیقه»، ص 48)  

86
·        سوسیالیست های نئوکانتیانیستی در جنبش کارگری از این برنامه فلسفی بورژوائی بدون تأخیر و تغییر پیروی نمی کنند:
·        لودویگ ولتمن، در کمال آگاهی، مفهوم ایده ای مارکس را پیش می کشد:
·        ایده ای (فکری) عبارت است از «مادی ئی که در کله آدمی تغییر یافته و ترجمه شده است.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 23، ص 27)
·        ولتمن اعلام می دارد که «شالوده منطقی تمامی مارکسیسم» در این است.
·        (ولتمن، «ماتریالیسم تاریخی»، 1900، ص 260)

87
·        وساطت ولتمن میان مسئله گزاری نئوکانتیانیستی، مسئله جا به جائی داروینیستی ـ اوولوسیونی ـ نظری و به نیت حل مارکسیستی مسئله، به هیستوریزاسیون (تاریخی گشتن) موضوع ایدئالیستی ـ غیر تاریخی تئوری شناخت منجر می شود.     

88
·        دورنمای ماورای تجربی ـ فلسفی برای ولتمن، «قبل از اینکه بتوان به تاریخ طبیعی ـ تاریخی شعور پرداخت»، حقانیت نسبی خود را دارد.
·        (همانجا، ص 282)  

·        نیت علمی ـ طبیعی (مبتنی بر علوم طبیعی) ولتمن اما به فونکسیون فنی اعتراف بر شناخت علمی ـ طبیعی محدود می ماند:
·        «بی شک، همه معارف ماورای تجربی (اپریوریکی) بطرز تجربی (اپوستریوریکی) کسب شده اند، به استثنای خود اپریوریته. »   
·        (همانجا، ص 291)  

89
 کنراد اشمیت (1863 ـ 1932)
اقتصاد دان، فیلسوف وروزنام نگار آلمانی

·        کنراد اشمیت که با فریدریش انگلس مکاتبه داشته، بدون تأیید نتایج نهائی اتیسیستی (مورالیستی، اخلاقگرایانه)  نئوکانتیانیسم سوسیالیست ها، مسئله مربوط به ماتریالیسم تاریخی را با پاسخ به «مسئله اساسی فلسفه» مبنی بر قابل شناخت بودن جهان و اوبژکتیویته ی شناخت، آشکارا به توضیح رابطه «ماتریالیسم با فلسفه کانت» پیوند می دهد.
·        (کنراد اشمیت، «عصر جدید»، 17. 1. 1898 ـ 1899، ص 326)

·        مراجعه کنید به مسئله اساسی فلسفه در تارنمای دایرة المعارف روشنگری   

·        (مسئله اسسی فلسفه عبارت است ازتقدم ماده بر روح و یا بر عکس.
·        مسئله اساسی فلسفه در تئوری شناخت عبارت است از قبول قابل شناخت بودن جهان و یا رد آن. مترجم)  

90
·        کنراد اشمت به انگلس می نویسد:
·        ماتریالیسم باید «بر آن باشد که ماهیت با پدیده ـ در تحلیل نهائی ـ  باید هویت ماهوی یکسانی داشته باشد.»
·        اشمیت ماتریالیسم توضح داده شده توسط کانت را که بی نیاز از گمانورزی فلسفی  هویت است، امکان پذیر می داند، اگر ماتریالیسم «به اثبات این گرایش نایل آید که همه جا پیوندهای علی پدیده های طبیعی و مشروطیت پدیده های روحی بواسطه پدیده های مادی تعیین می شوند.»
·        (همانجا)    

91
·        گرایشات متضاد ضد ندانمگرائی در سوسیالیسم نئوکانتیانیستی نشاندهنده کلیه ضعف های ناشی از تقلیل مسئله شناخت بر «دانش تجربی» علمی ـ طبیعی اند.
·        این گرایشات در مقابل حملات نئوکانتیانیستی ـ بورژوائی توان مقاومت ندارند.

92
·        در نقطه عطف قرن 19 در سطح بین المللی شاهد انحلال رابطه دیالک تیک، ماتریالیسم و مارکسیسم هستیم.
·        این گرایشات در حواشی جنبش کارگری از سوئی در زمینه تبارشناسی های «پیشین» و از سوی دیگر در جهت آشتی دادن ماتریالیسم با ایدئالیسم سیر می کنند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر