۱۳۹۴ مرداد ۱۷, شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (150)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

علامه های بی خبر از خرما و خدا

دربارۀ قدرت روحی انسان
بندیکت اسپینوزا


کسی که قدرت روحی دارد با کسی دشمنی نمی ورزد، به کسی حسد نمی برد، به کسی خشم نمی گیرد، کسی را به دیدۀ تحقیر نمی نگرد، و هیچگاه مغرور نمی شود.
زیرا می داند که هر چه او بد یا نیک می پندارد و هر چه در نظرش بی بند و بار و زشت و ناحق و پست می نماید، از این رو چنین است که او خود، امور و اشیا را به صورت بی نظم و ناقص و آشفته در می یابد.
شناختن ضرورت، همۀ این آشفتگی ها را از میان می برد
 و آن گاه او دیگر چیزی نمی یابد که در خور نفرت و ریشخند و تحقیر باشد.
از این گذشته نسبت به هیچ کس احساس دلسوزی نمی کند
 بلکه تا آنجا که نیرویش برسد می کوشد کار نیک بکند و شادمان باشد.

پایان


نام افلاطون (پدر ایدئالیسم) را بر «دیوار» خود می گذارند
و از اسپینوزا (نماینده سرسخت ماتریالیسم و منتقد سرسخت انجیل)
نقل قول می آورند.
این نقل قول در هر صورت حاوی ایرادات بینشی است و باید تحلیل شود: 

 اسپینوزا
کسی که قدرت روحی دارد
با کسی دشمنی نمی ورزد.


1
دوستی و دشمنی کسی با دیگری ربطی به ضعف و قوت روح او ندارد.

2
منشاء دوستی و دشمنی
منافع مادی و طبقاتی است.

3
به همین دلیل
دوست امروز ـ چه بسا ـ فردا به دشمنی استحاله می یابد
و دشمن امروز
ـ چه بسا ـ  فردا به دوست.

4
دوستی و دشمنی طبقاتی
به همین دلیل
حبل المتین است.

5
بقیه دوستی ها و دشمنی ها
هم
به همین دلیل
سست و تصنعی و تئاتری و مصلحتی و کشکی و الکی اند.

6
بینش اسپینوزا در این دعوی او
سوبژکتیویستی است.
یعنی ارزش علمی و تجربی ندارد.

اسپینوزا
کسی که قدرت روحی دارد،
 به کسی حسد نمی برد.


1
دلیل حسادت کسی به دیگری
نیز منشاء مادی دارد.
منشاء واقعی ـ عینی دارد.

2
به همین دلیل ضعف و قوت روحی
در این مورد نیز تعیین کننده نیست.

3
اولین دلیل حسادت کسی به دیگری
موفقیت او و ناکامی خویش است.

4
دومین دلیل حسادت
شرایط عینی زیست است.

5
در جامعه طبقاتی
ـ دم به دم و لحظه به لحظه ـ
جنگ همه بر ضد همه در جریان است.

6
در نتیجه،
قحط همبستگی (خواهری ـ برادری)
میان اعضای جهنم جامعه طبقاتی است.

7
به همین دلیل است که کسی چشم دیدن همنوع خود را ندارد و بطور اوتوماتیک
سعادت خود را در ذلت همنوع خود می بیند.

8
به همین دلیل
جامعه طبقاتی اصلا جامعه به معنی حقیقی کلمه نیست.
جهنم است.

9
به همین دلیل
گذار از جامعه طبقاتی به جامعه بی طبقه
گذر از ماقبل تاریخ به تاریخ نامیده می شود.
یعنی
با کمونیسم تاریخ حقیقی بشری آغاز می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر