۱۳۹۳ آبان ۱۵, پنجشنبه

سیری در جهان بینی هاتف رحمانی (29) (بخش آخر)

«شوربختی» عاشقانه
هاتف رحمانی 
سرچشمه:
نوید نو
(92/1/14)
تحلیلی از  یدالله سلطان پور    

ما دشمنان و نیز
دیگرانی را که به نام "وحدت"
- حتما در گرد خود –
خودخواهانه
تیغ در چهره ی ما می کشند
خوب می شناسیم
و دست شان را پیشاپیش خوانده ایم. 

دوستان،
کار زیادی در پیش است
ما حتی شگفت زده هم نیستیم 
مزدور مزد بدور ریختن وجدانش را می گیرد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        ما هم دشمنان خود را و هم بقیه را که به نام «وحدت» ـ طلبی (البته به شرطی که خود رهبر جبهه واحد باشند)، بر ما شمشیر می کشند، به خوبی می شناسیم و دست شان را پیشاپیش خوانده ایم.

·        دوستان، کار زیادی برای انجام داریم.

·        دستمزد مزدور، بهای وجدانی است که فروخته است.

·        این بند واپسین شعر است.
·        از این بند واپسین شعر می توان عنوان این شعر را یعنی «بیانیه»  را زیر علامت سؤال برد.

·        بیانیه به چه معنی است؟

·        منظور شاعر شاید مانیفست باشد.
·        ما اگر جای شاعر بودیم، عنوان «خطابه» را ترجیح می دادیم.
·        شاعر هم در این شعر، عملا مراجع ضمیر را و یاران خود را مورد خطاب قرار داده است.


1

ما دشمنان و بقیه را

·        شاعر با این مفهوم، نسبیتی را وارد اردوی رقیب می سازد.
·        بدین طریق مراجع ضمیر رقیب بازتعریف و بازطبقه بندی می شوند:


الف

·        مراجع ضمیر دشمن



ب

·        مراجع ضمیر مبهم (نه دشمن ـ نه دوست)، ولی خودخواه  


2 
ما دشمنان و بقیه را
خوب می شناسیم 
و دست شان را پیشاپیش خوانده ایم.

·        از مفهوم «خواندن پیشاپیش دست کسی» می توان دریافت که شناختی به معنی حقیقی کلمه در بین نیست.
·        شاعر و نه فقط شاعر، بیشک، معنی شناخت را نمی داند.
·        حزب توده با تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی بیگانه بوده است.
·        ما در تحلیل آثار احسان طبری به این مسئله تأسف انگیز پی برده ایم.


3 
ما دشمنان و بقیه را
خوب می شناسیم 
و دست شان را پیشاپیش خوانده ایم.

·        فلاکت دست و پاگیر احزاب استالینیستی هم همین است.
·        هر کس به پیشوای شان اقتدا کند، بطور مکانیکی، دوست تلقی می شود، بی آنکه حقیقتا دوست تلقی شود.
·        چون به محض اینکه خطائی از او سر زند، تکفیر می شود و انگ مظنون و وابسته و نهایتا دشمن بر پیشانی اش می خورد.
·        «شناخت» استالینیستی بر شم و ظن و حدس و گمان مبتنی است و با شناخت علمی و عینی رابطه ای ندارد.
·        استالینیسم جریانی شبه اوبسکورانیستی است.
·        استالینیسم نوعی طالبانیسم آته ئیستی است.
·        اوبسکورانیسم به گرایشی اطلاق می شود که مردم را عمدا و آگاهانه در جهل و نادانی نگه می دارد و مانع تفکر مستقل آنها می شود.


4
ما دشمنان را
خوب می شناسیم 
و دست شان را پیشاپیش خوانده ایم.

·        از مفهوم «خواندن دست کسی» می توان به ماهیت استالینیستی تفکر شاعر و نه فقط شاعر پی برد:
·        شاعر حزب توده را به مثابه انجمن قماربازان تصور و تصویر می کند.
·        حزب توده که در آن  قاعدتا باید منافع توده بر منافع فردی و ایندیویدوئالیستی مقدم باشد، بدین طریق به انجمنی از ایندیویدوئالیست ها شباهت پیدا می کند.
·        بدین طریق، اعضای گردان پیشاهنگ طبقه و توده مسخ می شوند و به صورت مشتی خودخواه و جاه طلب و کوته اندیش در می آیند.
·        در این جو مملو از سوء ظن است که  مفاهیم فئودالی ـ قرون وسطائی از قبیل «رمز» و «راز» و «راز دار حزب» و غیره تشکیل می شوند و برای خود در ادبیات مبتذل حزبی جا باز می کنند.
·        در این چنین جوی است که شعار «تفاوت در اندیشه ـ وحدت در عمل» فرمولبندی می شود.
·        مشتی قمارباز حرفه ای که به وحدت نظر و جهان بینی نیاز ندارند.
·        هدف الاهداف همه پیدا کردن کنجی مناسب برای قمار و برد و باخت است.


5 
ما دشمنان را
خوب می شناسیم 
و دست شان را پیشاپیش خوانده ایم.

·        کسانی که شاعر و حریف دشمن می نامد، احتمالا در تشکیل تشکیلات همین مرجع ضمیر شاعر و حریف نقش مدیر و مؤثر به عهده داشته اند.
·        برای اینکه فقط کسی می تواند اموال  و آرشیو حزبی را تصاحب کند که فونکسیون حزبی عالی داشته باشد.
·        شاعر هم پس از تحلیل این تجارب است که از شناخت آنها دم می زند.
·        حالا هر رقیب مرجع ضمیر شاعر یا انگ دشمن می خورد و یا انگ انجمنی مبهم و نامعلوم و خودخواه.

·        طنز قضیه هم همین جا ست:
·        کسی که دم از شناخت پیشاپیش می زند، هنوز از ماهیت بقیه خبر ندارد.
·        هراس ما از این است که همه این اختلافات بر سر درجه و رتبه حزبی باشند.
·        چون مدعیان نمایندگی حزب توده همه از دم فاقد جهان بینی توده ای اند.
·        فرق آنها بر سر چیزهای فرعی است:
·        یکی طرفدار این مهره طبقه حاکمه است و دیگری طرفدار مهره دیگر آن.

·        به همین دلیل می توان به جرئت گفت که همه از دم مدافع منافع طبقه  حاکمه اند.


6
ما دشمنان و نیز
دیگرانی را که به نام "وحدت" 
-  حتما در گرد خود –

·        از مفهوم «حتما گرد خود» می توان به ریشه اختلافات پی برد.
·        ظاهرا هر مرجع ضمیری دعوی رهبری وحدت حزبی و یا وحدت جبهه ای را دارد.
·        وقتی از جنگ زرگری بین مراجع ضمیر سخن می رود، به همین دلیل است.
·        احتمالا در هیئت و طبقه حاکمه هم از همین اختلافات وجود دارد.
·        اختلافات کوسه و میرحسین و سید علی و  مشد احمد و این و آن هم در همین حد بوده اند و هستند.
·        طبقه حاکمه با این ترفند، به عوامفریبی عمیق و بظاهر «دموکراتیک» توده دست می زند و توده را به دنبال نخود سیاه های ماهیتا واحد می فرستد.


7
دوستان،
کار زیادی در پیش است


·        شعر شاعر با هارت و پورت شروع می شود و با همان هارت و پورت خاتمه می یابد:
·        کار زیاد را باید در پراتیک مرجع ضمیر شاعر و حریف مورد ارزیابی قرار داد.


8
ما حتی شگفت زده هم نیستیم
مزدور مزد بدور ریختن وجدانش را می گیرد.

·        اکنون مراجع ضمیر دیگر به درجه جلیله مزدور تنزل می یابند.
·        تعریف شاعر از مزدو اما شنیدنی است:
·        مزدور وجدان خود را به دشمن فروخته است.


الف

·        اولا این دشمن کیست که مشتری «وجدان» توده ای سابق است.



ب

·        ثانیا دشمن مرجع ضمیر شاعر، فردی است و یا جریانی؟

·        اگر جریانی است، چگونه می توان با خرید و فروش وجدان یکی مسئله را توضیح داد.

·        بقیه اعضای مراجع ضمیر دیگر که تماشاچی و هپیلی هپو نیستند تا به ساز بی وجدانی برقصند.



ت

·        ضمنا منظور شاعر از مفهوم «وجدان» چیست؟

·        وجدان در ادبیات مارکسیستی ـ لنینیستی مترادف با شعور و یا ضمیر است.



پ

·        وقتی کسی به تحلیل نظر کسی نپردازد، به همین روز می افتد که شاعر و شرکاء افتاده اند:

·        انگ زدن و تخریب اعتبار این و آن.


9
ما حتی شگفت زده هم نیستیم
مزدور مزد بدور ریختن وجدانش را می گیرد.

·        شاعر با حکم «حتی شگفت زده هم نیستیم»، باز هم همان مفهوم فئودالی «شناخت پیشاپیش» را تکرار می کند:
·        فرد مورد نظر مظنون به خیانت بوده و حالا دستش رو شده و سوء ظن به یقین بدل شده است.

وای اگر از پی امروز بود فردائی.


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر